آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۷

چکیده

متن


فقه, درخورِ جایگاهى که دارد باید از چنان رشد و بالندگى برخوردار باشد که بتواند همپا, بلکه پیشاپیش حرکت شتابان زندگى انسان امروز حرکت کند و هر آن, افقهاى جدیدى را فرا روى خواهندگان و آرزومندان بگشاید و پاسخ گوى انبوه نیازهاى فردى و اجتماعى باشد. دانشى که فلسفه وجودى خود را روشن کردن تکلیف یکان یکان, چه در زندگى فردى و چه زندگى اجتماعى مى داند, و (فعل مکلف) محور تمامى پژوهشها و بررسیهاى اوست, نمى تواند از دگردیسیهاى پرشتابى که برگرداگرد (فعل مکلف) تنیده است, چشم بپوشد.
این جایگاه عالمان دین و فقیهان روشن اندیش را متعهد مى سازد, تا به پیشباز مسائل نو پیدا بروند و با رو در رویى با هر گزاره و مسأله جدید, بابى تازه بگشایند و با همان دقت, وسواس و نکته سنجیهاى پیشینیان به اجتهاد و استنباط بپردازند, تا پیوند فقه و زندگى را جل وه گر سازند و توان مندى فقه شیعه را در پاسخ گویى به نیازهاى انسان امروز, پاس دارند.
متأسفانه با آن که, امروز هم نیازها و هم تواناییها و شرایط خود را بر فقه و فقیهان عرضه داشتند, ولى بین آن جایگاه و این رسالت, فاصله بسیار است. استعدادها, توانها, دقتها و نکته سنجیها, پیش تر, به بخشها و مسائلى از فقه متوجه مى شوند که یا به کلى مورد نیاز نی ستند و یا نیاز نخست جامعه امروز ما نیستند. اگر چاره اى اندیشیده نشود, گذشت زمان این فاصله را بیش تر کرده و سرانجام, فقه را, که پس از سالها انزوا با زحمتها و خون دلهاى فراوان, به صحنه جامعه آمده, دوباره به انزوا مى کشاند و در گوشه حجره ها, زمین گیر مى ساز د. این جاست که درنگ در افکار و اندیشه فقیهانى که درد دین داشته و دغدغه اصلى آنان رساندن فقه به جایگاه اصلى خویش بوده است, ضرورت مى یابد.
بى گمان شهید مطهرى, از انگشت شمار فقیهانى است که اندیشه برابرسازى فقه بانیازهاى زمان, آنى از حیات علمى و تحقیقى او جدا نشده است.
او, از بُن دندان, بر این باور بود که:
(اسلام… مکتبى است جامع و واقع گرا, در اسلام, به همه جوانب نیازهاى انسانى, اعم از دنیایى یا آخرتى, جسمى یا روحى, عقلى و فکرى, یا احساسى و عاطفى, فردى و اجتماعى, توجه شده است.)1
استاد, جلوه گرى و به حقیقت پیوستن فراگیرى و گستردگى و واقع گرایى را در ضرورت تشکیل حکومت مى بیند:
(اسلام تمام شؤون زندگى بشر را زیر نظر دارد. قانون اجتماعى دارد, قانون اقتصادى دارد, قانون سیاسى دارد. آمده براى تشکیل دولت, تشکیل حکومت….)2
از نگاه او, منابع چهارگانه فقه: کتاب, سنت, اجماع, عقل, از چنان غنایى برخوردار است که مى تواند تمامى این نیازها را برآورد:
(منابع چهارگانه اسلام, کافى است که علماى امت نظر اسلام را درباره هر موضوعى کشف نمایند. علماى اسلام, هیچ موضوعى را به عنوان این که بلاتکلیف است تلقى نمى کنند.)3
در روش فقاهتى او, اجتهاد رمزى دارد که بدون توجه به آن, این قدرت و توانایى, به دست نمى آید.
(اساساً, رمز اجتهاد در تطبیق دستورات کلى بر مسائل جدید و حوادث متغیر است. مجتهد واقعى آن است که این رمز را به دست آورده باشد. توجه داشته باشد که موضوعات, چگونه تغییر مى کند و بالطبع حکم آنها عوض مى شود والاّ به موضوع کهنه و فکر شده, فکر کردن و حداکثر یک (على الاقوى) را تبدیل به (على الأحوط) کردن و یا على الأحوط را تبدیل به على الأقوى کردن, هنرى نیست و این همه جار و جنجال لازم ندارد.)4
او, در سراسر آثار خود تلاش مى ورزد این باورها را جامه عمل بپوشاند و آنها را به نسل جدید حوزه, برساند.
ییک جا, به ادامه مبانى مى پردازد و اندیشه خویش را بر عروة الوثقى شریعت پیوند مى زند و در جاى دیگرى, به کالبد شکافى روش موجود فقاهت و اجتهاد, مى پردازد, کاستیها را مى نمایاند و عواملى را که در برابرسازى فقه با نیازهاى زمان کارساز است, بر مى شمرد.
راههاى رشدو بالندگى فقه را مى نمایاند و نسبت به عوامل جمود و رکود هشدار مى دهد و در فرجام, با قلمى استوار و منطقى توانا, به پیشواز پرسشها و شبهه هایى که متوجه باور: (فقه, پاسخ گوى نیازهاى جامعه) است مى رود و به آفرینش آثارى نو, دست مى یازد.
امروز عرصه فقه پژوهى سخت نیازمند واکاوى در انظار فرزانه اى است که دغدغه ها, نگرانیها و دلواپسیهاى او درباره فقه, نگرانیها, دغدغده ها و دلواپسیهاى امروز ماست و دفاعهاى او از قلمرو فقه, ضرورت امروز ما و رهنمودهایش در جهت رشد و بالندگى فقه, چراغ راه ماست. بویژه آن که پس از گذشت بیست سال از تشکیل حکومت اسلامى, هم نیازها بیش تر احساس شده است و هم تهى گاه ها, بهتر خود را نمایانده است.
البته در سالهاى اخیر, نگاهها به سوى (فقه پاسخ گو ) رفته; بویژه پس از سفارشهاى مکرر حضرت امام و راهکارهایى که خود آن حضرت در جهت پویایى و شکوفایى فقه ارائه کرد, مانند تأکید ایشان بر نقش زمان و مکان در اجتهاد, توجه به عنصر مصلحت, حفظ نظام و…و نیز رهنمودها ى مقام معظم رهبرى در راستاى رشد و بالنده سازى فقه, امروز شاهد حرکتها و تلاشهاى مبارک و خجسته اى, هر چند کُند, در حوزه هستیم که امید است در آینده رد پاى ماندگارى از خود بگذارد و شتابى در خور گیرد.
آنچه ما را بر آن داشت تا به پاسداشت یاد شهید مطهرى, این چند سطر را به نگارش در آوریم, دو سفارش و رهنمود مهم آن بزرگوار, در راستاى رشد و بالندگى فقه است که متأسفانه تاکنون مورد توجه قرار نگرفته و حال آن که از نگاه استاد و هر صاحب نظرى براى فقه ضرورت نخست را داشت. اگر آن روز, طرح این پیشنهادها براى پاره اى از گوشها سنگین بود و نیاز به اقامه برهان و استدلال داشت, زمان و نیاز امروز, بایستگى آنها را بدیهى کرده است و بى نیاز از چند وچون و استدلال.
1. تخصصى شدن فقه
کم تر دانشى را مى توان به گوناگونى و گستردگى فقه یابید. آنچه امروز, زیر عنوان حقوق طرح مى شود, با گونه هاى گوناگون آن: حقوق اساسى, حقوق مدنى, حقوق خانوادگى حقوق ادارى, حقوق سیاسى و… در بابهاى گوناگون فقه, با نامها و عنوانهاى دیگر پراکنده است. افزون بر ای ن,مسائلى مانند: عبادات که در حقوق امروز مطرح نیست, در فقه طرح شده است. فقه با موضوع دگرگون شونده اى چون: (فعل مکلف) و با هدف گیرى چون: پاسخ گویى به پدیده هاى نوپیدا, رودر رو شدن فقه شیعه با عنصر حکومت, چیزى که در گذشته سابقه نداشته و گزاره ها و پرسمانها ى انبوهى که از این راه بر فقه عرضه شده است, همه و همه, چیرگى و خبرگى فردى را بر همه بابهاى فقه, ناممکن ساخته و اجتهاد در پدیده هاى نوپیدا را ناکارامد کرده است.
شهید مطهرى با تیزبینى, سى سال پیش, رشته اى شدن فقه را ضرورت صد سال اخیر مى دانست:
(احتیاج به تقسیم کار در فقه و به وجود آمدن رشته هاى تخصصى در فقاهت, از صد سال پیش به این طرف ضرورت پیدا کرده و در وضع موجود, یا باید فقهاى این زمان, جلو رشد فقه را بگیرند و متوقف سازند و یا به این پیشنهاد تسلیم شوند; زیرا تقسیم کار در علوم, هم معلول تکام ل علوم است و هم علت آن.)5
از نگاه استاد, رشد و بالندگى فقه در گرو تخصصى شدن فقه است و فرار از آن, مایه رکود و جمود و بیرون رفتن فقه از روند تکاملى و حیات پویاى آن است.
در بیان دیگر, همین بایستگى را با اشاره به دستاوردها و راهکارهاى آن, مستند به سخن مؤسس حوزه مى کند:
(در این وضع حاضر و بعد از این, پیشرفت و تکامل که در فقه, مانند سایر علوم دنیا پیدا شده و این پیشرفت, معلول مساعى علما و فقهاى گذشته بود. یا باید علماء و فقهاى این زمان, جلو رشد و تکامل فقه را بگیرند و مانع ترقى آن گردند و یا باید آن پیشنهاد متین و مترقى [پیشنهاد شیخ عبدالکریم حائرى, درباره تخصصى شدن بابهاى فقه] را عملى کنند, رشته هاى تخصصى به وجود آورند و مردم هم, در تقلید, تبعیض کنند, همان طورى که در رجوع به طبیب, تبعیض مى کنند.)6
شرح این طرح مترقى از زبان آقاى اراکى چنین است:
(حاج شیخ مى فرمود: هر بابى از این ابواب, یک متخصص لازم دارد; چون ابواب فقه, خیلى متشتت و اقوال و ادله عقلیه و نقلیه و اجماعاتش تتبع زیاد مى خواهد و افراد سریع الذهن, لازم دارد و این عمر انسانى کفایت نمى دهد که پنجاه باب به طور شایسته و آن طور که باید و ش اید, تحقیق شود, پس خوب است براى هر بابى یک شخص متخصص بشود.)7
اگر آن روز, این پیشنهادهاى متین و مترقى, مورد بى مهرى و بى توجهى قرار مى گرفتند, امروز این همه شبهه ها و پرسشهاى بى پاسخ مانده نداشتیم و انبوه راههاى نا رفته پیش رو نمانده بود. امید آن که براى جبران گذشته, مجال را غنیمت شمرده, با انجام کارشناسیها و رایزن یها و نشستهاى علمى درخور, راهکارهاى به حقیقت پیوستن این مهم, هر چه زودتر فراهم گردد.
2. شوراى علمى
رشد و بالندگى فقه, همچون دیگر دانشها, وامدار اختلاف نظر و برخورد آراى گوناگون است. عرصه پژوهش, بى اختلاف دیدگاهها, مُردابى را ماند که امکان رشد و حیات را از هر ذى حیاتى مى گیرد. ولى آنچه مهم است جدا کردن بین عرصه تحقیق و میدان عمل است. به همان اندازه که اختلاف نظر در عرصه تحقیق, شایسته است, در عرصه عمل یگانگى در نظر و رویه شایسته است و خوشایند; بویژه در مسائل اجتماعى که اختلاف نظر در آنها پیامدهاى فراوان دارد.
فقه دو مرحله دارد: مرحله تحقیق و تفقّه و مرحله عمل و تحقّق. در مرحله نخست, آنچه خوشایند است (اضربوا بعض الرأى ببعض) است; ولى آنچه در مرحله دوّم خوشایند است و مفید, نتیجه این برخورد آراء است که (یتولد منه الصواب). برخورد آراء, مقدمه رسیدن به حق و واقع است که آن جا, جاى یگانگى نظر است; چرا که حق تعدد بردار نیست. براى رسیدن به این مهم, استاد مطهرى پیشنهاد مى دهد:
(اگر شوراى علمى در فقاهت پیدا شود و اصل تبادل نظر, به طور کامل جامه عمل بپوشد, گذشته از ترقى و تکامل که در فقه پیدا مى شود, بسیارى از اختلاف فتواها را از بین مى برد.)8
خوشبختانه زمینه عملى شدن این پیشنهاد در حوزه هاى علمیه موجود است. طلبه از روز نخست, با مقوله مباحثه و گفت وگوى علمى با همگنان خود آشنا مى شود. کافى است ما این شیوه مباحثه را به سطح طلاب و فضلا, ویژه نسازیم و آن را به سطح عالى حوزه, فقهاء و مراجع بگسترانی م. ما در درسهاى خارج, این پیوند را با فقیهان پیشین, به راحتى برقرار مى کنیم, استاد, آراى آنان را با رأى خود مى سنجد و پس از تضارب و تبادل, رأى صواب را بر مى گزیند. ما اگر همین پیوند را با فقیهان موجود برقرار سازیم, بى گمان, به واقع و صواب زوتر خواهیم رسی د. بنابراین, با توجه به این پیش زمینه ها, انجام این مهم چندان دور از واقعیت نیست. به امید آن روز.
________________________________________
پى نوشتها:
1. (مجموعه آثار), شهید مطهرى, ج63/2, صدرا.
2. (جهاد), شهید مطهرى17/, صدرا.
3. (مجموعه آثار), ج241/2.
4 . (ده گفتار), شهیدمطهرى, گفتار اصل اجتهاد در اسلام/ 98ـ99, صدرا.
5. (بحثى درباره مرجعیت و روحانیت), جمعى از نویسندگان61/, شرکت سهامى انتشار.
6. همان60/.
7. مجلّه (حوزه), شماره 40/12, مصاحبه با آیت اللّه اراکى.
8. (بحثى درباره مرجعیت و روحانیت) 64/.

تبلیغات