آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۵

چکیده

بدون تردید علامه طباطبایی از معدود متفکران معاصری است که از دو ویژگی برجسته برخوردار بوده است؛ یکی جامعیت نظری ایشان در علوم پایه اسلامی و دیگری پیشگامی در طرح مباحث نو که در مواجهه با افکار فلسفی غرب به وجود می آمد. به همین جهت دور از انتظار نیست که به برخی مسائل مهم فلسفه سیاست نیز پرداخته باشند. البته ایشان کتابی تحت این عنوان ندارند، اما در مجلدات مختلف تفسیر "المیزان" و رسائلی در باب روابط اجتمایی و رسالت شیعه به موضوعات مختلفی در ساحت فلسفه سیاست توجه کرده اند. از جمله این توجهات، پاسخ به این سؤال است که "با توجه به یک نمونه موفق در اداره جامعه که تمدن غربی است، چرا باید دنبال تحقق جامعه دینی بود که در تاریخ هیچ گاه بروز موفقیت آمیزی نداشته است؟پاسخ به این سؤال که شاید در شرایط امروز ایران نیز به نحو دیگری مطرح است، نیازمند درک مبانی تفکر فلسفی و قرآنی ایشان در بعد سعادت فرد و جامعه می باشد. اما اجمالاً علامه ریشه دو گونه نگاه جامعه دینی و تمدن غربی را در این نکته می دانند که جامعه دینی حق گرا و عقل گرا ست و تمدن غربی لذت گرا و احساسی است. ازاین جهت نقد ایشان به نقد فیلسوفانی نظیر «مکین تایر» درباره تمدن غربی مشابهت دارد.در این مقاله با توجه به نیاز امروز ایران به این مقوله و از طرفی موقف منصفانه علامه در حوزه اندیشندگی، به تجزیه و تحلیل و نقد أراء ایشان پرداخته شده است.

‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī and the Possibility of Realizing a Religious Society

Undoubtedly, ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī is one of the few contemporary thinkers who has possessed two prominent characteristics: his comprehensive theoretical view in the fundamental sciences of Islam, and his pioneering role in presenting new topics that emerged in confrontation with Western philosophical ideas. Therefore, it would not be surprising to see him address some important issues in political philosophy as well. Although he does not have a book under this title, he has paid attention to various subjects in the field of political philosophy in different volumes of his exegesis "Al-Mīzān" and in his treatises on social relations and the duty of Shi’ite. Among these considerations is the response to the question of "why, given a successful model in managing society in the form of Western civilization, should we pursue the realization of a religious society, which has never been successful accomplished in history?" The answer to this question, which is also perhaps raised differently in the present conditions of Iran, requires an understanding of the philosophical and Qur’anic foundations of his thoughts in the dimension of individual and social felicity. However, generally speaking, ‘Allāmah considers the root of two different perspectives of religious society and Western civilization in this point that the religious society is truth-seeking and rational, while Western civilization is pleasure-seeking and emotional. Therefore, his critique resembles the criticisms of philosophers like MacIntyre regarding Western civilization. In this article, considering Iran's current demand in this respect and, on the other hand, ‘Allāmah's balanced stance in his intellectual endeavor, an analysis and critique of his views have been done.

تبلیغات