مقایسه ماهیت و محدوده عقل در فهم دین از نظر ملاامین و علامه طباطبایی (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
از نظر هر مسلمانی، عمل صالح مبتنی بر علم به دین بوده و هر علمی نیازمند ابزار فهم است. ماهیت و محدوده قدرت عقل به عنوان مهم ترین ابزار فهم در انسان، از دیرزمان محل بحث و گفت وگو بوده است. در جهان اسلام از زمان ترجمه فلسفه و منطق یونانی و تألیف اولین کتب فلسفی و منطقی، این بحث محور منازعات نص گرایان، متکلمین و فلاسفه بوده است. در میان شیعیان، این منازعه با نوشتن کتاب "فوائدالمدنیه" ملاامین استرآبادی بالا گرفت و اصولیون را نیز وارد بحث کرد. در میان فلاسفه نیز ملاصدرا با ادعای تطبیق حکمت و شریعت، نظام حکمت متعالیه را ارائه داد. هدف ما بررسی انتقادات به ملاامین براساس حکمت متعالیه بر طبق نظریات علامه طباطبایی1 است. روح نص گرایی امروز در برخی تفکرات به شدت جریان دارد و ازاین رو نقد مبانی این جریان بسیار حائز اهمیت است.روش ما ابتدا تحلیل مفهوم عقل براساس دو مؤلفه ماهیت و محدوده قدرت آن در فهم دین و سپس نقد درونی و بیرونی آن است. در نقد درونی می توان گفت: اولاً عدم استفاده از عقل و منطق با رفتار علمی خود آنها که براساس این دو است ناسازگار است. ثانیاً خود آیات و روایات که منبع معرفت از دیدگاه ملاامین هستند، ما را به استفاده از عقل ترغیب نموده اند. ثالثاً قدح عقل در روایات ناظر به روش تمثیل فقهی است نه عقل استدلالی. در نقد بیرونی می توان گفت اختلاف در بین فلاسفه نمی تواند دلیل نادرستی استفاده از عقل باشد؛ زیرا اختلاف در فقه نیز همین لازمه را خواهد داشت. حکمت متعالیه در تعیین جایگاه عقل جانب اعتدال را رعایت کرده، اما ملاامین آن را از جایگاهی که در آیات و روایات دارد پایین تر آورده است.A Comparative Study of the Nature and Scope of Reason in Understanding Religion According to Mullā Amīn and ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī
From the perspective of every Muslim, righteous deed is based on knowledge of religion, and every knowledge requires the tools of understanding. The nature and scope of the power of reason as the most important tool for understanding in humans have been subjects of discussion and debate since ancient times. In the Islamic world, from the period of translation of Greek philosophy and logic and the first compilation of philosophical and logical books, this discussion has been the center of disputes among literalists, theologians, and philosophers. Among Shia Muslims, this dispute escalated with Mullā Amīn Astarābādī's writing of "Fawāyid al-Madaniyyah" and the Usūlī scholars also entered the discussion. Among philosophers, Mullā Ṣadrā, claiming to reconcile wisdom and divine law, presented the transcendent philosophy system. Our goal is to examine the criticisms to Mullā Amīn based on transcendent philosophy according to the views of ‘Allāmah Ṭabāṭabā’ī. The spirit of literalism is strongly flowing in the Islamic seminary and certain thoughts today, and therefore, critiquing the foundations of this current is crucial. Our method involves first analyzing the concept of reason based on its two components; its nature, and the scope of its power in understanding religion, and then conducting internal and external critiques. In internal critique, it can be said: Firstly, the lack of use of reason and logic is incompatible with their own scientific behavior, which is based on these two. Secondly, the verses and traditions that are the source of knowledge according to Mullā Amīn have encouraged us to use reason. Thirdly, the criticism of reason in traditions pertains to the analogical approach in fiqh, and not logical reasoning. In external critique, it can be said that differences among philosophers cannot be the evidence of incorrect use of reason since differences in jurisprudence will also have the same consequence. The transcendent philosophy has observed moderation in determining the place of reason, but Mullā Amīn has placed it lower than its position in verses and traditions.