آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۵

چکیده

مسأله حسن و قبح از قدیم الایام از زمان یونان باستان قبل از میلاد مطرح بوده است؛ مانند سقراط که اولین بار واژه خوب و بد را به کار برد و بعد از او ارسطو آن را در عقل عملی مورد بحث قرار داد. در حوزه اسلام نیز مسأله ح سن و ق بح یکی از مهم ترین مسائل کلامی به شمار می رود و برخی متکلمان آن را اصل محکم در زمینه شناخت افعال خداوند و صفات فعلی او تلقی می کنند.در این مسأله، دیدگاه های متفاوتی پدید آمده است. یکی از آن دیدگاه ها دیدگاه مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایی1 است. ایشان نظریه اعتباریات را مطرح می کتند و ح سن و ق بح را جزء اع تباریات باالمعنی الاخص می دانند. دیدگاه اعتباریات پیش از علامه نیز مورد بحث واقع شده است. اما علامه از آن به صورت منظم بحث کرد. در این میان، برخی به علامه نسبت نسبی گرایی دادند. اما واقعیت این است که علامه مطلق گراست نه نسبی گرا. ایشان از اعتباری بودن حسن و قبح تفسیر دقیقی ارئه می کند که فهم آن دقت و تدبر عمیق می طلبد.آنچه در این مقاله ارائه شده است، تحلیل و توضیح دیدگاه علامه درباره مسأله حسن و قبح است. در این مقاله سه بخش از هم تفکیک شده است؛ معنا شناسی، معرفت شن اسی و هس تی شناسی. اگر این سه بخ ش صحیح تبیین شود، به لبّ نظر علامه نزدیک خواهیم شد. ایشان در معناشناسی دو معنا برای حسن و قبح ذکر می کنند؛ یکی موافقت و عدم آن با هدف و غرض اجتماعی و دیگری حسن و قبح به معنای ینبغی أن یفعل و لاینبغی أن یفعل.در هستی شناسی حسن و قبح، ایشان قائل به ذاتی و واقعی بودن حسن و قبح است. ایشان حسن و قبح در نفس الامر و حسن و قبح در مقام عمل را تفکیک می کند. حسن و قبح در نفس الامر ثابت است، ولی حسن و قبح در مقام عمل متغیر و تابع احساسات درونی افراد است.در معرفت شناسی حسن و قبح، ایشان نسبی گرا نیست بلکه واقعی بودن حسن و قبح را می پذیرد و عقل توان درک حسن و قبح را دارد.

Goodness and Evil from the Perspective of ‘Allāmah Sayyid Muḥammad Ḥusayn Ṭabāṭabā’ī

The issue of goodness and evil has been discussed since ancient times, from the days of ancient Greece before Christ. Socrates, for example, first used the terms good and bad, and later Aristotle discussed it in practical reason. In the field of Islam, the issue of goodness and evil is also one of the most important theological issues. Some theologians consider it to be a firm principle in recognizing the actions of God and His attributes of action. Various opinions have been presented on this issue. One of these perspectives is the viewpoint of the late ‘Allāmah Sayyid Muḥammad Ḥusayn Ṭabāṭabā’ī. He presented the theory of subjective considerations (i’tibāriyāt) and regarded goodness and evil amongst the subjective considerations in the specific sense. The theory of subjective considerations has been discussed before ‘Allāmah as well, but he discussed it systematically. In the meantime, some attributed relativism to ‘Allāmah. However, the reality is that ‘Allāmah is an absolutist, not a relativist. He provides a precise interpretation of the subjectivity of goodness and evil, which requires careful understanding and deep contemplation. What is presented in this article is an analysis and explanation of ‘Allāmah's viewpoint on the issue of goodness and evil. This article is divided into three sections: semantics, epistemology, and ontology. If these three sections are correctly explained, we will get closer to the crux of ‘Allāmah's opinion. In semantics, he mentions two meanings for goodness and evil:1. agreement and disagreement with social goals and purposes, and 2. goodness and evil in the sense of what should or should not be done. Regarding the ontology of goodness and evil, he believes goodness and evil to be essential and real. He distinguishes between goodness and evil in the actual fact and goodness and evil in the practical aspect. Goodness and evil in the actual fact is constant, but goodness and evil in the practical aspect is variable and depends on the inner feelings of individuals. In the epistemology of goodness and evil, he is not a relativist; rather, he accepts the reality of goodness and evil, and intellect has the ability to understand it.

تبلیغات