میراث ایران شناختی سرفراز (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
پیوستگی یا گسستگی فرایندهای فرهنگی-اجتماعی فرهنگ و شهرآیینی ایران و مردمان ایرانی در گذر تاریخ همیشه از پرسمان های بنیادین و چالش های اندیشگی اندیشمندان ایران شناسی و شرق شناسی بوده است که هر یک با رهیافتی از گونه ای دیگر بدین پرسمان نگریسته و درکوشیده اند که پاسخی منطقی و مستند برای آن بجویند و بیابند؛ اما برای نمونه، اگر نگاهی به آثار ایران شناختی پیشگامانی چون ادوارد براون، تئودور نولدکه، برت فراگنر و حتی علّامه قزوینی داشته باشیم، ایران شناسی امروزه بیش از آن که جستارمایه ای تاریخی باشد، زبان شناختی و ادبی است! حال آن که، روش شناسی عالمانه ایران شناسی می تواند و البته باید هم، رهیافت های گوناگونی داشته باشد؛ و در این عرصه، کارنامه نوآور شادروان «علی اکبر سرفراز» (1402-1305) در زمینه باستان شناسی ایرانِ تاریخی نمود و بازتابی باستان شناختی است از پیوستگی هستی تاریخی ایران:علی اکبر سرفراز با نام اصلی علی اکبر کارگر سرافراز، باستان شناس پیش کسوت ایرانی، در بیستم بهمن ماه 1402 درگذشت. سال های 1340 تا 1380 سال های شکوفایی کارنامه سرفراز در کاوش های باستان شناختی و مدیریت و تدریس به شمار می آید که در وزارت فرهنگ و هنر، موزه ایران باستان و دانشگاه های تهران و تربیت مدرس و سرانجام، سازمان سمت و پژوهشکده نظر سپری گشت. بررسی کارنامه پربار زندگی حرفه ای سرفراز نشان می دهد ایده ایران و پرسش از فرایندهای تاریخی بازتاب یافته در دو هزاره از میراث ایران، از ماد تا ایلخانی، درون مایه کاوش های باستان شناختی وی بوده است: کاوش یادمان هایی که هر یک، به گونه ای، نه تنها نام ایران و تاریخ سازان ایرانی آن را بازتاب می دهند، بلکه بر پیوستگی فرایندهای تاریخی و اجتماعی فرهنگ و شهرآیینی ایران و ایرانیان دلالت دارند: آتشکده نوشیجان تپه ملایر، کاخ کوروش هخامنشی در برازجان، آثار هخامنشی جزیره خارک خلیج فارس، پرستشگاه مهری مسجد سلیمان، نقوش برجسته ساسانی تنگ چوگان، پرستشگاه آناهیتای بیشاپور، مسجد جمعه سلجوقی اردبیل، رصدخانه ایلخانی مراغه، ربع رشیدی و ارگ علی شاه در تبریز و البته آتشگاه آذرگشنسپ آذرآبادگان و ایوان ساسانی خسرو که در روزگار ایلخانی چونان کاخ آباقان بازسازی شده بودند. به گفته خود شادروان سرفراز، ثمره هفت هزار روز کار و زندگی وی در بیابان، کاوش 16 کاوشگاه از روزگار ماد تا ایلخانی، بررسی و معرفی 32 محوطه باستانی و ثبت 430 اثر تاریخی در فهرست آثار ملی ایران بوده است.با این حال، باید سرفراز را پیش گام باستان شناسی دوره ایلخانی ایران دانست (آجورلو، 1388): پژوهش های تاریخی دوره ایلخانی که عصر نوزایی فرهنگ ایرانی است، هر چند در ایران با کارهای نوآور استادانی چون شادروان منوچهر مرتضوی (1341، 1358)، چهره بنام دانشگاه آذرآبادگان (اکنون: تبریز) و اثر گرانسنگ «مسائل عصر ایلخانان» وی بنیان نهاده شد، اما فضل تقدم باستان شناسی دوره ایلخانی بی گمان به سرفراز می رسد که با کاوش تخت سلیمان (کیانی، سرفراز، 1347) سرآغاز گرفت، با رصدخانه مراغه – با سفارش و سرمایه دانشگاه آذرآبادگان و همکاری شادروان پرویز ورجاوند (1366)- ادامه یافت و پس از کاوش ایوان جنوبی ارگ علی شاه تبریز (Ajorloo & Mazhari, 2023)، سرانجام با ربع رشیدی (1358) به پایان رسید؛ یعنی چهار کاوشگاه کلیدی از شش کاوشگاه کلیدی دوره ایلخانی ایران که آثار دو برهه پرسش برانگیز از دگرگونی های فرهنگی-اجتماعی و سیاسی ایران یعنی عصر خواجه نصیرالدین و عصر خواجه رشیدالدین را دربرمی گیرند: دو سده ای که تبریز اینک پایتخت نوزایی فرهنگ و هنر و شهرآیینی ایرانی بود و ایران، پربسامدترین واژه متون تاریخی و ادبی این دوران.Sarfarāz's Legacy of Iranistics
Historically, continuity and discontinuity of socio-cultural processes of the Iranian culture and civilization and its Iranian descents has always been one of the essential problems which should be approached in both Oriental studies and Iranistics. For instance, if one takes a look at the works of some pioneers in Iranistics, such as T. Nöldeke, E. G. Browne, B. G. Fragner and M. Qazwini, Iranistics has been left for linguistics and literary approaches, rather than historical one. The academic methodology of Iranistics, however, should be more supported by diverse disciplines. Of these, the archaeology of historic millennia of Iran should be marked. In this field, the innovative works of the late Ali Akbar Sarfarāz (1926-2024) seems noticeable as the archaeological reflection of the continuous lineage in the historical existence of Iran:Ali Akbar Kārgar Sarafrāz, nicknamed Sarfarāz, the pioneer Iranian field archaeologist, passed away on February 20, 2024. The years 1961-2001 should be noted as his flourishing years of career including the archaeological expeditions, management and academic activities in the Iranian ministry of art and culture, National Museum of Iran, Universities of Tehran and Tarbiatmodarres and finally the institutes of SAMT and NAZAR. Review of his professional career presents that the idea of Iran and enquiry on the historical processes relevant to the two millennia of Iranian heritage, from the Medes to the Ilkhanates, has been the main theme of his archaeological expeditions:The excavations of archaeological sites that each of them, in any way, present not only the name of Iran and its history-makers but indicate the continuity of historical and socio-cultural processes of Iranian culture and civilization as well as its people of Iranian descent: The fire temple of Nushijān Tepe in Malāyer, the Achaemenid palace of Cyrus the great in Borāzjān, the Achaemenid remnants in the Island of Khārk, Persian Gulf, the Mithraeum in Masjid-e Soleymān, the Sassanid bas-relives from Tang-e Chogān, the temple of Anahita in Bishāpur, the Seljukid Friday Mosque of Ardabil, the Ilkhanate observatory of Maragheh, Rab'-e Rashidi, the Arch of Alishah in Tabriz and the Grand Fire Temple of Āzargoshnasp in Azerbaijan and its Sassanid iwan of Khosrow which were rebuilt as the Ilkhanate palace of Ābāghā Khān. According to himself, the result of his 7000 days of work and life in deserts was the excavation of 16 archaeological sites, exploration of 32 others and finally registration of 430 heritage sites in the National List of Iranian Heritage; all of them from the Medes to the Ilkhanates.Additionally, Sarfarāz should be regarded as the pioneer of Ilkhanid archaeology of Iran (Ajorloo, 2009): Although the historical approach to the Ilkhanid period, which is the renaissance Age of Iranian culture, has been commenced by the master works of some academic figures, e.g. "The Problems of Ilkhanid Period" by the late M. Mortazavi (1962, 1979) the former head of Iranian studies in the University of Azerbaijan (today: Tabriz), but the archaeological excavations to the Ilkhanid key sites in Iran have been directed by A. A. Sarfarāz:Takht-e Soleymān (Kiāni & Sarfarāz, 1968), the Ilkhanid Observatory of Maragheh- by the order and financial support of University of Azerbaijan and contribution of the late P. Varjāvand (1987)- the southern Iwan of the Arch of Tabriz (Ajorloo & Mazhari, 2023) and finally Rab'-e Rashidi, 1979. These are four of six Ilkhanate key sites of Iran which include the archaeological materials from two problematic centuries of Iranian sioco-cultural and political developments: the Age of Khwāja Nair al-Din and the Age of Khwāja Rashid al-Din. During these two centuries Tabriz turned into the renaissance capital of Iranian art, culture and civilization. Meanwhile, "IRAN" is the most frequent word in historical and literary sources of this period.