بی تردید، در میان بینا نگذاران فرهنگ و ادب اسلامی، جاحظ چهره ای ممتاز است . حوزه وسیع اطلاعات، ژرفای دانش و به ویژه نگاه خاص به ادبیات و فنون ادبی از او شخصیتی کم نظیر ساخته است. او علاوه بر زمینه های عام دانش و تسلط بر غالب علوم اسلامی و ادبی، در حوزه نقد ادبی و به ویژه در حوزه نقد بلاغی جایگاه ویژه ای دارد . اگر چه چنان که باید در تمدن اسلامی و خصوصاً دنیای فارسی زبان، به آراء و آثار او توجه نشده است؛ امّا اکثر نظریه پردازان علوم بلاغی و شاعران و نویسندگانی که گرایش های بلاغی دارند، عمیقاً متأثر از نظریات جاحظ هستند . او در حوزه خاستگاه شعر و علل ظهور آن، ویژگی های سخن و شعر خوب، تمایزات لفظ و معنا و ویژگی های ساخت ، بافت و محتوا، روان شناسی شعر و شاعر، دلایل تفاوت رویکردهای ملت ها به سخن منظوم و منثور و عدم اقبال پاره ای از آنها به فرهنگ مکتوب ، سخنانی تازه و قابل تحلیل دارد ؛ چنان که در زمینه ریشه شناسی لغات، آواشناسی تطبیقی، معناشناسی و نظایر آنها نیز نکته های فراوانی گفته است که درک و تفسیر آنها جان و توانی تازه به ادبیات فارسی و نظریه پردازان جهان اسلام می بخشد . وی اگر چه بیش از 360 اثر آفریده است ، ولی عمده نظریه های ادبی خو د را در دو کتاب « البیان و التبیین » و « الحیوان » گنجانده و برخی رساله های مستقل ادبی هم نگاشته است . هدف این مقاله تبیین دو نکته عمده است : اول بررسی، طبق ه بندی، تفسیر و تحلیل آراء و آثار جاحظ درباره ادبیات و نقد ادبی و بیان جایگاه او به عنوان پدر علوم بلاغی . دوم تأکید بر تأثیر عظیم و عمیق جاحظ بر متفکران ایرانی به خصوص شاعران و نویسندگان آن و بالاخص در حیطه نقد ادبی و رویکرد بلاغی آن . چون نویسنده معتقد است که مهم ترین رویکرد نقد ادبی در زبان و ادب فارسی ، رویکرد بلاغی بوده است و جاحظ « موسس علوم بلاغی » در جهان ایرانی اسلامی است.