کارکردهای اجرایی ساختار های مهمی هستند که در کنترل و هدایت رفتار نقش مهمی ایفا می کنند. این پژوهش، با هدف بررسی نقش میانجی هوش هیجانی در رابطه نظریه ذهن و کارکردهای اجرایی (انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ) انجام شد. روش پژوهش حاضر، همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان دختر 13 تا 18 سال شهرستان خمینی شهر در سال 1400 بود که 300 نفر از آنان به روش در دسترس برای نمونه پژوهش انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه هوش هیجانی (شات و همکاران، 1998)، آزمون های نرم افزاری دسته بندی کارت های ویسکانسین (گرانت و برگ، 1984)، برو- نرو (هافمن، 1984) و ذهن خوانی از طریق تصاویر چشم (بارون-کوهن و همکاران، 2001) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری در نرم افزار 24AMOS استفاده شد. یافته ها نشان داد نظریه ذهن با ضریب 233/0 بر هوش هیجانی و بر انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ به ترتیب با ضرایب 133/0 و 218/0 اثر مستقیم مثبت و معنادار داشت (01/0>P)، هوش هیجانی با انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ به ترتیب با ضرایب 144/0 و 337/0 اثر مستقیم مثبت و معنادار داشتند (01/0>P). اثر غیرمستقیم نظریه ذهن بر انعطاف پذیری و بازداری پاسخ با نقش میانجی هوش هیجانی به ترتیب ضرایب 033/0 و 078/0 بود. بنابراین می توان گفت نتایج حاکی از نقش تعیین کننده ی نظریه ذهن و هوش هیجانی، در پیش بینی کارکردهای اجرایی سرد (انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ) بود. نهایتاً با توجه به رابطه بین نظریه ذهن، هوش هیجانی، انعطاف پذیری شناختی و بازداری پاسخ، با افزایش نظریه ذهن و هوش هیجانی می توان به بهبود مؤلفه های کارکردهای اجرایی کمک کرد.