اصول و ویژگیهاى مردم سالارى دینى
آرشیو
چکیده
مفهوم مردمسالارى دینى گرچه پیشینهاى طولانى در فقه سیاسى شیعه دارد اما اصطلاح یاد شده با اسلوب جدید، به تازگى وارد اصطلاحات سیاسى شده است. مردمسالارى دینى در شکل ظاهرى در بسیارى موارد با دموکراسى غربى مشابهت دارد اما ویژگیهاى منحصر به فردى دارد که آن را از دموکراسى غربى جدا مىکند و در حقیقت، مدل خاصى از حکومت مردمى است که محتواى آن را آموزههاى دینى تشکیل مىدهد و مهمترین اصول آن عبارتند از: ایمانمدارى، مردمگرایى، قانونمحورى، شایستهسالارى، آگاهى و رضایتمحورى.متن
آزادى از خواستههاى فطرى بشر است. به همین جهت، بحث از آن مورد اقبال عمومى قرار گرفته است؛ بویژه در قرون اخیر که مفهوم آزادى تحول شگرفى شده است؛ به گونهاى که مستبدترین حاکمان نیز کوشیدهاند قرائتى از آن را ارائه کرده و بر اساس آن، اعمال خود را توجیه کنند. رویکرد جدید به دموکراسى و نقش مردم در حکومت، پس از اندیشهپردازى اصحاب قرارداد، در مغرب زمین تئوریزه شد و در دیگر سرزمینها نیز رواج یافت. البته دموکراسى، مردمگرایى و مردمسالارى در غرب، با آنچه که در اندیشه اسلامى مطرح مىشود متفاوت است. براى پرداختن به این بحث لازم است ابتدا منظور خود را از مردمسالارى و مردمسالارى دینى، روشن و تفاوت آن دو را تبیین کنیم.
مىدانیم دموکراسى به مفهوم جدید آن، به معناى حاکمیت مردم یا حق جمعى براى مشارکت عمومى در قرون اخیر شایع شده است اما پیشینه این اصطلاح و مفهوم آن به آتن در قرن پنجم قبل از میلاد بر مىگردد که در آن، دموکراسى به مفهوم «مردم بر مردم، براى مردم» معنا شده است.
دموکراسى از دو لفظ یونانى «Demos» به معناى عامه مردم و «Krafos» به معناى قدرت، حکومت، اداره امور و حاکمیت، گرفته شده است. افلاطون این مفهوم را به کار برد و آن را در ظاهر، از همه حکومتها زیباتر دانست؛ به این بیان که همچون لباس رنگارنگ که زنان و کودکان از آن فریفته مىشوند دموکراسى نیز ظاهرى فریبنده دارد.(2)
اما حکومت این چنینى را به صلاح مردم و مطلوب نمىداند و از آفتهاى آن نام مىبرد. ارسطو نیز از دموکراسى بخوبى یاد نمىکند و مدل حکومتى بر اساس آن را به مردم عصر خود پیشنهاد نمىدهد.
معناى دموکراسى
امروزه از دموکراسى تعاریف متعدد و گاه مختلفى ارائه مىشود. بسیارى، آن را یک سیستم خاص، شکلى از حکومت یا روشى حکومتى مىدانند که گروهى به نام اکثریت مردم مىتوانند کنترل سیاسى خود را اعمال کنند.(3) در عمل نیز دموکراسى حکومت اکثریت به صورت «نصف به اضافه یک» است که با نظر جمعى، ایده ویژهاى را به منصه ظهور مىرسانند و حکومتى را بر آن اساس بنا مىکنند.
مىتوانیم مردمسالارى را به مفهوم «حکومت به وسیله مردم» یا «اداره جامعه توسط تعداد زیادى از مردم» و یا امکان تجلى مشارکت عملى مردم در تعیین و تغییر خط مشیهاى حکومتى بدانیم. بنابراین، مردمسالارى یا دموکراسى، شکلى از حکومت است که بر اساس فرهنگها و عقاید مختلف محتواى ویژهاى به خود مىگیرد البته فرهنگى که ظرفیت آن را داشته باشد. بر همین اساس، به تبیین دموکراسى در فرهنگ اسلامى و نظریه مردمسالارى دینى مىپردازیم.
مردم سالارى دینى
با توجه به این که مفهوم مردمسالارى روشن شد، از دین نیز تعریف مختصرى ارائه مىدهیم:
«دین، مجموعه گزارهها و آموزههاى دستورى و ارزشى (بایدها و نبایدها، شایدها و نشایدها) سازوارهاى که درباره تبیین هستى و تنظیم مناسبات آدمى از سوى هستىپرداز، از رهگذر وحى نبوى و هدایت فطرى و عقلانى براى تمهید کمال و تأمین سعادت بشر است.»(4)
برخى، مردمسالارى دینى را ترکیبى از دو واژه مردمسالارى و دینى دانسته و براى آن، اصالت مفهومى و تعریف مستقل قائل نشدهاند اما بسیارى از نظریهپردازان اسلامى، اصطلاح مردمسالارى دینى را واژهاى مرکب نمىدانند. آنان قائلند مردمسالارى دینى به معناى ترکیب دین و مردم سالارى نیست بلکه یک حقیقت واحد در جوهر نظام اسلامى است؛ یعنى اگر بنا باشد نظامى بر مبناى دین شکل گیرد بدون پذیرش مردم ممکن نیست؛ ضمن آن که تحقق حکومت مردمسالارى واقعى هم بدون دین امکانپذیر نیست.(5)
در نگاه به دموکراسى و پیوند آن با دین، دیدگاههاى مختلفى ارائه شده است. در میان اندیشمندان مسلمان نیز دو دیدگاه عمده وجود دارد: یک دیدگاه، حاکمیت را از آنِ خداوند دانسته اما خواست عمومى و انتخاب مردمى را بر احکام دینى مقدم مىداند. در این دیدگاه نظر و خواست اکثریت مبناى عمل دولت اسلامى قرار گرفته و عمل اکثریت، مشروعیتآفرین و الزامآور تلقى شده است؛ به گونهاى که نوع، مدل و روش حکومت اسلامى را مردم تعیین مىکنند.
بر طبق دیدگاه دیگر، حاکمیت از آن خداست و هموست که به نیازها و کمبودهاى انسان آشنایى دارد و براى جبران آنها قوانین خاصى مقرر داشته است و صلاح مردم نیز در عمل به دستورات وحیانى قرار داده شده است. در این دیدگاه، خواست مردم در چارچوب احکام دینى، پذیرفته شده است. از آن طرف، مردم مسلمان خواهان اجراى دستورات الهىاند و بر اساس دین الهى در حکومت مشارکت مىکنند و خواستههایشان نیز فراتر از دین الهى نخواهد بود؛ زیرا صلاح و فلاح خود را در آن مىدانند.
دیدگاه دوم که امروزه به دیدگاه مردمسالارى دینى معروف شده، در اساس و پایه با دیدگاه اول متفاوت است و از دموکراسى غربى نیز کاملاً دور، و یک تئورى جدید با روش، قواعد و ویژگیهاى منحصر به خود است.
این دیدگاه از سوى برخى از فقهاى شیعه مورد توجه قرار گرفته و توسط مقام معظم رهبرى با انسجام و مدل عملیتر ارائه و تئورىپردازى شده است. ما در این مختصر روش، ویژگیها و اصول این قرائت را ذکر مىکنیم که در ضمن آن، تفاوتش با دیدگاههاى دیگر نیز مشخص مىگردد.
روش مردم سالارى دینى
مهمترین مطلبى که در خصوص تفاوت روشى این دیدگاه با سایر دیدگاهها وجود دارد در «ارزشمدار بودن» این روش است. در این روش اگر چه مبناى پذیرش رأى و نظر مردم مورد توجه است اما از ارزشها و فضایل اخلاقى نیز غفلت نمىشود بلکه محوریت با ارزشهاست و حکومت اسلامى حق ندارد به بهانه مردمدارى، روش تساهل و کمرنگ کردن ارزشهاى دینى را به کار گیرد؛ مردم مسلمان خود خواستار آزادى و دموکراسى در سایه دین و در راستاى اهداف دینىاند و آنچه را که ضد دینى باشد بر نمىتابند. مقام معظم رهبرى در این باره مىگوید:
«روشهایى که براى کسب قدرت و حفظ آن به کار گرفته مىشود باید روشهاى اخلاقى باشد در اسلام کسب قدرت به هر قیمتى، وجود ندارد و روشها خیلى مهمند.»(6)
آنچه امروزه براى تبیین دموکراسى در غرب و مردمسالارى به آن توجه مىشود ارزشزدایى از آن است. در جامعه اسلامى نیز برخى بر آنند که مردمسالارى را از ارزشمدارى دور کنند؛ در حالى که خواست مردم مسلمان، تحقق نظام اسلامى و استمرار آن با حضور و مشارکت مردم در چارچوب حفظ همه اصول اسلامى است.
بر همین اساس، مسؤولان منتخب مردم نیز در نظام اسلامى باید همتشان را به رفع نیازهاى مردم، با اخلاص و توجه به خدا و اتصال به او مصروف دارند.(7)
اصول مردم سالارى دینى
مردمسالارى دینى در اصول نیز با دیگر مردمسالاریهاى جهان متفاوت است که اصول مهم آن بدین شرح است:
1ـ اصل ایمان مدارى:
جامعهاى که بر اساس قوانین الهى و حاکمیت حق برنامهریزى شده باشد اصل اولیش حفظ بنیانهاى عقیدتى و فکرى است. مقام معظم رهبرى در این باره مىفرماید:
«مبناى حکومت اسلامى این است که مردم را از ظلمات به نور ببرد. اراده دین است که انسان را از ظلمات و خودخواهى، خودپرستى، شهوت، محصور بودن در وسائل شخصى، بىتقوایى در برخورد با هر کس، با هر چیز و با پدیدههاى عالم، خارج کند و به نور معنویت، نور هدایت و نور همت بلند براى خدا برساند.»(8)
وظیفه حکومت اسلامى این است که نسبت به حفظ دین مردم و تقویت پایههاى اعتقادى آنها همت گمارد و جامعه را از تزلزل و انحرافهاى اخلاقى و ارزشى برهاند.
2ـ اصل مردم گرایى
جامعهاى که بر مبناى قوانین الهى و حاکمیت خداوند شکل مىگیرد بعد اساسى آن، نقش و جایگاه مردم است که بر اساس آن، مردم، مسؤولان، خدمتگزاران و معتمدان خود را براى ایفاى نقش کارگزارى انتخاب مىکنند و حاکمان نیز پس از انتخاب به مردم جوابگو خواهند بود.
«مردمسالارى هم دو سر دارد یک سر مردمسالارى عبارت است از این که تشکل نظام به وسیله ارائه و رأى مردم صورت بگیرد؛ یعنى مردم نظام را انتخاب مىکنند، دولت را انتخاب مىکنند، نمایندگان را انتخاب مىکنند.»(9)
در مردمسالارى دینى یک وجه مهم، نظر مردم در گزینش مسؤولان است و طرف دیگر آن، به چگونگى خدمت مسؤولان به مردم برمىگردد. حاکمان در نظام اسلامى باید براى رضایت عمومى تلاش کنند و مردم را صاحب حق و داراى کرامت و ارزش بالا بدانند و خود را وقف خدمت به آنها کنند.
«تکلیف و وظیفه مسؤولان در نظام جمهورى اسلامى ایران، به کارگیرى تمام توان براى خدمت به مردم است.»(10)
3ـ اصل قانون محورى
اصل عمل به قانون و رعایت حدود، امرى عقلایى است که در همه نظامها مورد تأکید قرار مىگیرد، دین اسلام رعایت قوانین شرعى و عمل به آنها را از واجبات مىداند و همه را به رعایت آنها که برنامه سعادت دنیوى و اخروى در آن لحاظ شده است فرا مىخواند. در همه نظامهاى مردمسالار نیز رعایت قانون و قانون محورى، از اصول اولیه است. مقام معظم رهبرى نیز یکى از اصول مردمسالارى دینى را قانون محورى بیان مىکند. ایشان تحقق همه فضایل، آرمانها و اهداف را در سایه قانون و عدالت مىداند و عدالت را نیز تنها در صورت استقرار قانون ممکن مىشمرد.(11)
4ـ شایسته سالارى
بر اساس دیدگاه اسلامى، عادلترین، آگاهترین، باتقواترین و باتدبیرترین افراد به سمت کارگزارى حکومت اسلامى گمارده مىشوند. در رأس کارگزاران، حاکم اسلامى است که باید همه این ویژگیها را در حد بالا داشته باشد و در زمان خود لایقتر از سایرین باشد که تشخیص این امر در جمهورى اسلامى ایران با انتخاب مردمى، به خبرگان رهبرى ـ که دانشمندان اسلامى و کارشناسان عصرند ـ سپرده شده است.
نظام اسلامى باید مبتنى بر شایستهسالارى حقیقى باشد؛ به گونهاى که علاوه بر داشتن شرایط خاصى مورد قبول و رضایت مردم نیز باشد.
5ـ اصل آگاهى
اگر عنصر اصلى مردمسالارى (انتخاب و تجلى اراده مردم در عرصه تصمیمگیرى سیاسى ـ اجتماعى) بر پایه معرفت و شناخت کافى نباشد محتواى مردمسالارى دینى رعایت نشده است. به همین جهت، باید آگاهى و معرفت کافى در خصوص اهداف مردمسالارى و عنوانهاى مورد نظر براى انتخاب شدن وجود داشته باشد و رفتارهاى انتخابى نیز بر همان اساس سامان پذیرد. حتى تکلیف و وظیفهاى نیز که در مشارکت مردمى وجود دارد منوط به شناخت است و بدون شناختن، دانستن و خواستن تکلیفى در این زمینه محقق نمىشود.(12)
6ـ رضایت محورى
در نظام اسلامى که مردم محوریت دارند رعایت رضایت مردم و برآوردن نیازهاى آنان، از اساسىترین پایههاى نظام محسوب مىشود و در نظام اسلامى که مردم ولىنعمتان جامعهاند باید از نظام اسلامى راضى باشند و این امر با خدمتگزارى خالصانه مسؤولین و ملاحظه نظرات مردم، محقق مىشود. حضرت على علیهالسلام در دستورالعمل خود به مالکاشتر در واگذارى استاندارى مصر به وى مىفرماید:
«و لیکن احبّ الامور اوسطها فى الحق و اعمّها فى العدل و اجمعها لرضى الرعیة.»(13)
یعنى: دوستداشتنىترین چیزها در نزد تو باید در حق، میانهترین و در عدل فراگیرترین و در جلب خشنودى مردم گستردهترین باشد.
مقام معظم رهبرى در مورد این اصل مىفرماید:
«در نظام مردمسالار دینى رسیدگى به امور مردم، تأمین رفاه و آسایش و حل مشکلات آنان یک اصل مهم است.»(14)
با توجه به تعریف و ذکر اصول و ویژگیهاى مردمسالارى دینى روشن مىشود که این نظام با نظام مردمسالارى غربى تفاوت دارد و داراى اصولى منحصر به خود است که دو پایه اساسى آن، دین و توجه به مردم و جایگاه مردم در نظام است و غفلت از هر کدام موجب انحراف از ایده مذکور تلقى مىشود.
________________________________________
1ـ مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد علوم سیاسى، محقق و نویسنده.
2ـ افلاطون، جمهورى، کتاب نهم، ص 548.
3ـ پازارگاد، تاریخ فلسفه سیاسى، انتشارات زوّار، تهران، 1359، ج 1.
4ـ صادق رشاد، دین و دموکراسى، کتاب نقد، صص 21ـ20.
5ـ مقام معظم رهبرى، روزنامه اطلاعات، 14/10/82.
6ـ مقام معظم رهبرى، روزنامه جمهورى اسلامى، 27/12/79.
7ـ مقام معظم رهبرى، روزنامه اطلاعات، 26/9/79.
8ـ مقام معظم رهبرى، روزنامه جمهورى اسلامى، 11/11/79.
9ـ مقام معظم رهبرى، روزنامه اطلاعات، 15/9/79.
10ـ مقام معظم رهبرى، کیهان، 28/8/79.
11ـ روزنامه کیهان، 29/8/79.
12ـ مقام معظم رهبرى، روزنامه اطلاعات، 1/9/81.
13ـ نهجالبلاغه، ترجمه محمد دشتى، ص 568.
14ـ روزنامه جمهورى اسلامى، 1/9/79.