مکانیزمهاى مشارکت سیاسى در قانون اساسى
آرشیو
چکیده
این نوشتار به دنبال تبیین جایگاه مشارکت سیاسى مردم در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران و بیان مکانیزمهاى موجود در آن براى حضور در عرصههاى سیاسى مشارکتجویانه است. قانون اساسى در اصول مختلف (مانند 6، 7، 26، 27، 62، 87 و...) نحوه، میزان و روشهاى مشارکت سیاسى را مشخص کرده است که مىتوان آن را در ذیل چهار محور کلى «احزاب»، گروههاى نفوذ، انتخابات و رسانهها مورد بررسى قرار داد. قانون اساسى در اصل 23 نیز آزادیهاى داده شده و مشارکت مورد نظر را تضمین کرده است که بر همین اساس، نهادهاى مختلف نظام شکل گرفته و با رأى با واسطه یا بىواسطه مردم تشکیل شده و مسئولان آن انتخاب شده است.متن
مقدمه
در قوانین اساسى همه دولتها به نحوى تلاش شده است که جایگاه حضور مردم در عرصههاى سیاسى ـ اجتماعى به نوعى طرح و از کمترین حضور تا فعالترین آن مورد توجه قرار گیرد. در ایران نیز که نخستین قانون اساسى در سال 1285 شمسى در جریان انقلاب مشروطه نوشته شد، بر اساس حضور مردم و جهت برپایى پارلمان و محدود کردن قدرت سلطنت بود. قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران نیز که در سال 1358 به تأیید اکثریت قاطع مردم ایران (2/98 درصد) رسید و در سال 1368 مورد بازنگرى قرار گرفت، حقوق ملت را در یک فصل کامل با اصول مختلف و همچنین در ذیل اصلهاى دیگر متذکر شده است و مکانیزمهاى مشارکت مردم در حکومت و نقش آفرینى آنها در سیاست را مورد توجه قرار داده است.
فصل سوم قانون اساسى در قالب 24 اصل، به بیان حقوق ملت پرداخته است که از جمله آنها، مصون بودن حیثیت، جان، مال، حقوق و مسکن اشخاص (اصل 22)، ممنوع بودن تفتیش عقاید (اصل 23)، تضمین ازادى مطبوعات (اصل 24)، عدم سانسور و ممنوع بودن استراق سمع و تجسس (اصل 25) و آزادى انتخاب شغل، ترتیبدادن راهپیمایى و اجتماعات است. این اصول، برخى به صورت ذاتى، نحوه و نوع مشارکت سیاسى را بیان مىکنند و برخى نیز زمینه و امکان لازم را به مردم، جهت وارد شدن در عرصههاى سیاسى مىدهند.
در این نوشتار برآنیم که جایگاه مشارکت سیاسى مردم در قانون اساسى را بیابیم و مشخص کنیم مطابق قانون اساسى، مردم چه مقدار در شکلدهى، ادامه و اداره حکومت مىتوانند نقش داشته باشند و با چه شیوههایى به ایفاى نقش مشارکتى اقدام مىکنند.
نخست، تعریفى از مشارکت ارائه داده و سپس با بیان مکانیزمهاى مشارکت، شیوههاى مشارکت سیاسى پیشبینى شده در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران را برمىشماریم.
مشارکت سیاسى
مشارکت، کلمهاى عربى و از ریشه «شَرِکَ» به معناى «انبازى» و «حصهبردارى» است.(2) در لغت انگلیسى، مشارکت با واژه «Purticpate» به معناى شریک شدن و دخالت کردن آمده است.(3) واژه مشارکت در معناى اصطلاحى علوم سیاسى، با تعاریف مختلفى مطرح شده است؛ به طورى که به دخالت مردم و حداقل درگیر شدن در سیاست به صورت آگاهانه یا ناآگاهانه، اختیارى یا غیراختیارى، مشارکت نام نهادهاند.
دایرةالمعارف بینالمللى علوم اجتماعى، مشارکت سیاسى را چنین تعریف کرده است:
«مشارکت سیاسى، فعالیت داوطلبانه اعضاى جامعه در انتخاب رهبران و شرکت مستقیم و غیرمستقیم در سیاستگذارى عمومى است.»(4)
مایکل راش، مشارکت سیاسى را درگیر شدن فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسى از عدم درگیرى تا داشتن مقام رسمى سیاسى مىداند و آن را با اجتماعى شدن سیاسى مرتبط مىکند.»(5) با توجه به تعریف یادشده باید گفت که اولاً مشارکت سیاسى، فعل است و تنها با اراده نفسانى محقق نمىشود و دیگر اینکه اراده معطوف به تأثیر و نفوذ در نظام سیاسى از کمترین درجه تا درجات بالاى تأثیر را شامل مىشود و نکته آخر اینکه مشارکت مورد نظر ما که در تعریف مىگنجد، مشارکت در قالب سیستم سیاسى است و مشارکت خارج از آن یا علیه سیستم را در برنمىگیرد. مشارکت سیاسى در سطوح مختلف در ادوار گذشته تاریخ وجود داشته است و در قرون اخیر، مورد اقبال بیشترى واقع شده است. در اسناد سازمان ملل متحد، مشارکت، با تأکید بر حق هر فرد در تنظیم سیاستها و اتخاذ معیارهایى براى بهبود وضعیت عمومى جامعه همراه است و لزوم اجراى آن را بدست آوردن انتظارات سیاسى، اجتماعى و اقتصادى طلب مىکند. از جمله این اسناد که حاوى طرح مسأله مشارکت است، مىتوان به اعلامیه جهانى حقوق بشر در سال 1948 در یک مقدمه و 30 ماده، میثاق بینالمللى حقوق اقتصادى، اجتماعى، اعلامیه جهانى حقوق کودک، اعلامیه رفع تبعیض از زنان، اعلامیه کنفرانس بینالمللى حقوق بشر در سال 1968 و میثاق بینالمللى حقوق مدنى و سیاسى در یک مقدمه و 53 ماده اشاره کرد.(6)
مشارکت سیاسى در اسلام
با توجه به این که مشارکت سیاسى در بحث مورد نظر در جمهورى اسلامى ایران متمرکز است و اصول مشارکت در آن نیز بر اساس احکام و موازین اسلامى طراحى شده است، به طور خلاصه به مشارکت سیاسى در اسلام و ذکر چند مورد از مکانیزمهاى مشارکت در اسلام مىپردازیم. اسلام، علاوه بر بعد فردى انسانها بر ابعاد اجتماعى آنها نیز توجه کرده است و مسأله مشارکت سیاسى و دخالت افراد در سرنوشت اجتماعى خویش، امرى مورد توجه است. البته واژه مشارکت در آیات و روایات به صورت مشخص مطرح شده است و داراى کلمات و مفاهیمى است که بیانگر مشارکت مردمى و تأیید و امضاى مشارکت و همچنین تشویق آموزههاى دینى به طرف مشارکتهاى مردمى است. براى بیشتر قابل فهم شدن این جملات، به صورت مختصر و کوتاه به برخى از آیات و روایات در این خصوص اشاره مىکنیم: به طور مثال، از آیه شریفه «إِنَّ اللّهَ لا یُغَیِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى یُغَیِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ»(7) استفاده مىشود که علاوه بر اراده الهى در سرنوشت انسان، اراده خود آدمى تأثیر بسیارى دارد و انسان است که سرنوشت خود را رقم مىزند. همچنین آیاتى که در خصوص لزوم شورا(8) وارد شده است، بر اهمیت مشارکتهاى مردمى در امر حکومت دلالت مىکند.
حضرت پیامبر صلىاللهعلیهوآله نیز در موارد مختلف بر اهمیت حضور مشارکت مردم تأکید فرمودند؛ از جمله در زمان آخرین حجشان در مسجد حنیف منا مردم را به چند نکته مهم سفارش کردند:
1ـ اخلاص در عمل براى خدا؛
2ـ نصیحت به زمامداران؛
3ـ التزام به کیان اجتماعى؛
4ـ برادرى؛
5ـ برابرى خونها و جانها؛
6ـ حق مشارکت براى همه در قراردادهاى اجتماعى و میثاق مشترک عمومى.(9)
از این مطلب فهمیده مىشود که حضرت، همگان را به مشارکت در امر حکومت دعوت کرده و خواستار نصیحت زمامداران و مشارکت در امر کشوردارى شده است. گرچه بر اساس آموزههاى شیعه پس از حضرت رسول خدا صلىاللهعلیهوآله ، حضرت على علیهالسلام از طرف خداوند بر حکومت منصوب شده و خود حضرت نیز به آن تأکید مىکردند؛ اما آن حضرت، حضور مردم و درخواست آنها براى رهبرى را علت پذیرفتن رهبرى اعلام کرد؛ به طورى که تحقق عملى حکومت را منحصر به خواست و اراده مردم کردند و مشارکت آنها را موجب حکومت بیان نمودند. بدین ترتیب، نگرش شیعیان به مشارکت سیاسى با تجربههاى تاریخى از ناحیه پیشواى معصوم همراه شد و شیعیان، اولاً اصل حضور و مشارکت سیاسى را لازم و ضرورى دانستند و ثانیا، این مشارکت را تنها در راستاى فرامین و آموزههاى الهى، موجه و معتبر شمردند و ثالثا، مشارکت عمومى را تنها زمانى قابل قبول شمردند که رأى و اراده مستقیم الهى درباره مصداق معینى اعلام شده باشد.
مشارکت سیاسى در جوامع اسلامى به علل مختلف، از جمله استبداد داخلى و بهرهکشیهاى استعمار خارجى نتوانسته است به صورت مثبت و قابل قبولى ظاهر شود. گرچه در مقابل حاکمان غیرمتعهد و مستبد، مشارکتهاى منفى محقق شده است. این نوع از جهتگیریهاى سیاسى اجتماعى در بین مسلمانان که به صورت جنبش و نهضت علیه حاکمان مستبد تبلور یافته است، حاکى از آموزههاى اسلامى است که مسلمانان را به دخالت در امور اجتماعى و سیاسى خود فراخوانده است.
البته در این مختصر، در پى اثبات و یا تشریح مشارکت سیاسى در اسلام نیستیم؛ بلکه به مناسبت بحث مشارکت، به صورت گذرا به دیدگاه اسلام نیز اشاره مىکنیم. لازم است در همین جا برخى از مبانى و دلایل مشارکت مردم در نظام اسلامى را ذکر کنیم که مهمترین دلایل آن بدین قرار است:
1ـ حق آزادى تعیین سرنوشت، شرط تحقق هدف خلقت است و این امر در صورتى کامل است که در عین اختصار و آزادى انسان، اراده وى دخیل باشد. حتى در غیر اینصورت، ثواب و عقاب نیز برایش معنا ندارد. حال که انسان به لحاظ تکوینى آزاد آفریده شده، به لحاظ حقوقى و اجتماعى نیز آزاد است.
2ـ حکم عقل به آن: جامعه اسلامى همواره باید از تعادل و توازن در رفتار سیاسى و اجتماعى برخوردار باشد و از مهمترین نشانههاى تعادل، وجود رضایت و مقبولیت در امور سیاسى در بین مردم است و لذا عقل حکم مىکند براى ایجاد تعادل، به مشارکت عمومى کمک کرد.(10)
3ـ مشارکت مردم، ضامن بقاى نظام اسلامى است و حتى این مشارکت، ضامن بقاى هر نوع رژیمى است؛ چون بدون حضور مردم، امکان ادامه براى نظام نیست.
4ـ انجام برخى وظایف دینى مثل «امر به معروف و نهى از منکر» و نکوهش «بىتفاوتى در جامعه دینى»، مقدمهاى براى لزوم مشارکت سیاسى است؛ چون در صورت عدم مشارکت، امکان انجام این امر وجود ندارد.
5ـ در سیره معصومین علیهمالسلام نیز مشارکت سیاسى در صورتهاى مختلف، نظیر بیعت، مشورت و دعوت به نصیحت ملوک دیده شده است که تأسى به آن در جامعه اسلامى لازم است.
مکانیزمهاى مشارکت سیاسى در اسلام
در اسلام، مشارکت در امر حکومت به طبقه و قشر خاصى اختصاص ندارد؛ بلکه همگان بر اساس صلاحیتهایى که دارند، مىتوانند مشارکت کنند و این مشارکت مىتواند در عرصههاى مختلف و سطوح گوناگون به ظهور رسد. مشارکت سیاسى در اسلام از دو زاویه قابل بررسى است.(11)
الف) مشارکت سیاسى ایجابى، بر اساس این مشارکت، مردم تلاش مىکنند، طبق روشها و برنامههاى اعلام شده حرکت کنند و حضور و تصمیم خود را در درون چارچوبهاى از قبل پیشبینى شده اعلام نمایند. این نوع مشارکت در گذشته کمتر بوده، اما در دوران معاصر مورد توجه و تأکید فراوان قرار گرفته است. مکانیزمهاى این نوع مشارکت در ادبیات اسلامى، فرایند «بیعت» و «انتخاب» ذکر شده است.
ب) مشارکت سیاسى سلبى: در این نوع مشارکت، سازوکارهاى معمولى، مورد اعتراض و نفى قرار مىگیرد. از جمله مصادیق آن مىتوان به نظارت با ابزارهایى نظیر امر به معروف و نهى از منکر، مشورت و نصیحت ائمه مسلمین اشاره کرد. نکته دیگرى که پس از پذیرش اصل مشارکت سیاسى در اسلام مطرح مىشود این است که مردم در چه محدودهاى حق مشارکت و انتخاب دارند؟ آنچه مسلّم است، این است که جامعه دینمدار، پس از انتخاب مذهب و دین خاص خود، خویشتن را در پرتو شعاع موازین و معیارهاى مذهب مزبور قرار مىدهد و تعیین آن موازین و معیارها را طبق روش معهود عقلانى، از طریق دینشناسان خود به انجام مىرساند. چنان که مردم ایران پس از انقلاب اسلامى به حاکمیت دین اسلام و مذهب شیعه رأى داده و خواستار حرکت سیاسى جامعه بر این نحو شدند.
مکانیزمهاى مشارکت سیاسى
مشارکت سیاسى مىتواند در مکانیزمهاى مختلفى جلوهگر شود که از جمله آنها در عصر حاضر، وجود احزاب، گروههاى نفوذ، انتخابات، مطبوعات و رسانهها هستند که اگر اینها بر اساس معیارهاى دموکراسى، آزادانه و مستقلانه بتوانند در فرایند مشارکت سیاسى و تصمیمسازى مشارکت کنند و یا حداقل، امکان نقد و بررسى را داشته باشند، مشارکت محقق خواهد بود. در اصل هشتم قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، همه مردم به مشارکت سیاسى بر اساس اصل امر به معروف و نهى از منکر دعوت شدهاند؛ به طورى که طبق این اصل، نه تنها مردم همدیگر را به خیر دعوت مىکنند و از بدیها باز مىدارند، بلکه مىتوانند نسبت به دولتمردان نیز امر به معروف و نهى از منکر را داشته باشند.(12)
در ذیل به برخى از مکانیزمهاى مشارکت سیاسى در قانون اساسى جمهورىاسلامى اشاره مىکنیم:
الف) احزاب
احزاب به شکل نوین و با ساختار و اساسنامه جدید، به چند قرن قبل برمىگردد که با ظهور دولتهاى ملى و برقرارى سیستم پارلمانى، از قرن هفدهم در اروپا شکل گرفته و در قرنهاى هجده و نوزده، متکامل شده و در قرن بیستم به انسجام و فراگیرى جهانى دست پیدا کرد. دورژه حزب را چنین تعریف کرده است:
«حزب، گروه سیاسى است که با عنوان رسمى شناخته مىشود و موقع انتخابات مىتواند کاندیداى خود را براى سمتهاى دولتى منتخب کند.»(13)
مهمترین کارکرد حزب این است که افکار عمومى را در جهت کارآیى نظام سیاسى و حکومتى، از طریق انتقال خواستهها تجهیز نماید و دیگر کارکردهاى اصلى حزب آموزش اعضا، اطلاعرسانى و مشارکت در انتخابات و ایفاى نقش گزینش کاندیدا، معرفى آن و تبلیغات انتخاباتى مىباشد.
مکانیزم احزاب به عنوان مهمترین شیوه مشارکت سیاسى در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران مد نظر بوده و در اصول 26 و 27 قانون اساسى به این موضوع پرداخته شده است:
«احزاب، جمعیتها، انجمنهاى سیاسى و صنفى و انجمنهاى اسلامى یا اقلیتهاى دینى شناخته شده آزادند؛ مشروط به این که اصول استقلال، آزادى، وحدت ملى، موازین اسلامى و اساس جمهورى اسلامى را نقض نکنند. هیچکس را نمىتوان از شرکت در آنها منع کرد یا به شرکت در یکى از آنها مجبور ساخت.»(14)
این اصل، آزادى احزاب، تشکیل و فعالیت آنها را به رسمیت شناخته است و به همگان امکان مشارکت در عرصههاى حزبى را داده است. هنگام تصویب این اصل در مجلس، بررسى نهایى قانون اساسى نیز مذاکرات زیادى صورت گرفته و روح مذاکرات مفصل در این خصوص، حاکى از این است که:
1ـ پدیدهاى به نام احزاب و گروهها مورد پذیرش بوده است.
2ـ احزاب و گروهها را جزو مفهومها و عنوانهایى تلقى کردهاند که اسلام بر آن صحه گذاشته و یا آن را مردود اعلام نکرده است.
3ـ جمهورى نوپاى اسلامى از مدعیات خود مبنى بر گسترش آزادیها و حقوق فردى دفاع مىکند و نمىخواهد همانند رژیم پیشین، با عنوان سرکوبگر آزادیها معروف شود.
4ـ دین اسلام و فقها و علما و دانشمندان در مناظره و بحث سیاسى، توانمندى ذاتى دارند؛ بنابراین از اینکه به سایر افکار و اندیشهها آزادى داده شود هراسى ندارد.
5ـ محدوده آزادى تنها عبارت است از عدم توطئه و اقدام به اعمال مسلحانه علیه بنیادهاى رژیم جمهورى اسلامى.
6ـ دوام احزاب پیشین آزاد است؛ مگر آن که اعمالى خلاف و توطئهآمیز از آنها سر بزند.
7ـ روح قانون اساسى نشانگر آن است که یک حکومت دینى به نام جمهورى اسلامى از تضارب آرا و عقاید هراسى ندارد.(15)
بر اساس همین قانون است که امروزه شاهد تشکیل احزاب، گروهها و جمعیتهاى مختلفى در عرصههاى سیاسى اجتماعى کشور هستیم و مىتوان با دقت در اساسنامهها و مرامنامههاى حزبى و یا نحوه عملکردشان، تفاوت سلیقهها و برداشتها و اعلام نظرها را فهمید؛ گر چه عمر برخى از احزاب در ایران کم است و با آمد و رفت دولتها، عمر فعال آنها نیز پایان مىیابد که علل ناپایدارى احزاب، تحقیق مستقلى را مىطلبد. البته در حال حاضر نیز احزابى با قدمت زیاد را نیز شاهد هستیم.
ب: گروههاى ذى نفوذ
از جمله مکانیزمهاى مشارکت سیاسى، تأثیر و نفوذ از طریق گروههاى نفوذ «interstgroup» است. این گروهها بر اساس عضویت قبیله، نژاد، خاستگاه ملى، مذهبى و مسائل سیاستگذارى سازمان مىیابند.(16)
گروههاى سیاسى، گاهى کارکرد حزبى هم پیدا مىکنند؛ اما حتما براى تأثیرگذارى در سیاست پدید نیامدهاند؛ بلکه کارکرد صنفى نیز دارند؛ ولى در عرصههاى سیاسى هم فعالند. گروههاى نفوذ، الگوى خاصى یا خواسته مشخصى و یا اساسنامه و مرامنامه مثل احزاب ندارند؛ ولى مىتوانند در برخى عرصهها نظیر حضور در پارلمان و پیگیرى برخى مسائل از طریق چانهزنى با نمایندگان عمل کنند.
در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، گروههاى فشار یا ذى نفوذ با این عناوین به رسمیت شناخته نشدهاند؛ اما از اصل 26 بر مىآید که انجمنهاى سیاسى و صنفى مىتوانند نه به صورت احزاب، بلکه به صورت گروه شناخته شده و شناسنامه دار در عرصههاى سیاسى حاضر شوند و به تأثیرگذارى بپردازند.
اصل 27 قانون اساسى نیز که «تشکیل اجتماعات و راهپیماییها را بدون حمل سلاح، به شرط عدم اخلال به مبانى اسلام آزاد دانسته است»، این مطلب را مىرساند که گروهها هم مىتوانند با چنین اجتماعاتى نسبت به خواستههاى خود اقدام کنند و در سطوح مختلف سیاسى مشارکت نمایند.
ج: انتخابات
انتخابات از مهمترین و متداولترین شیوههاى مشارکت در عصر حاضر است. به طورى که در همه نظامهاى داراى مشارکت مردمى، این امر به عنوان اصلیترین راهکار شناخته شده است و از قرنها پیش، آغاز شده و امروزه به اوج خود رسیده است؛ به طورى که در برخى کشورها حتى قضات و مقامات قضایى نیز علاوه بر مقامات اجرایى و تقنینى، از طریق انتخابات برگزیده مىشوند. در همه کشورها، شروط خاصى براى انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان قائل هستند که مهمترین شروط براى انتخاب کنندگان در نظامهاى مختلف عبارتند از: شهروندى، سن، سکونت در محل رأى دادن و ثبتنام قبل از انتخابات در برخى نظامها.(17)
انتخابات، گاهى به صورت مستقیم است که منتخبین، مسئولیتهاى اجرایى و تقنینى را به عهده مىگیرند و گاهى نیز منتخبین دست به انتخاب دیگر مىزنند و انتخاب شهروندان، مقدمهاى براى آن انتخاب به حساب مىآید؛ مانند نظامهایى که رئیس جمهور را مجلس انتخاب مىکند و یا انتخاب رهبرى در ایران که توسط مجلس خبرگان رهبرى صورت مىگیرد.
در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران، اصول زیادى مکانیزم مذکور در مشارکت سیاسى را بیان کرده است؛ از جمله آنها اصول 6، 7، 62، 87، 91، 100، 107 و 114 قانون اساسى است که به طور مستقیم به اصل انتخابات یا به طور جانبى به این موضوع پرداخته است.
اصل ششم: «در جمهورى اسلامى ایران، امور کشور باید با اتکاى به آراى عمومى اداره شود، از راه انتخابات، انتخاب رئیس جمهور، نمایندگان مجلس شوراى اسلامى، اعضاى شوراها و نظایر اینها، یا از راه همهپرسى در مواردى که در اصول دیگر این قانون معین مىگردد.(18)
طبق این اصل، امور کشور باید با اتکاى به آراى عمومى اداره شود که این امر از دو راه انجام مىپذیرد؛ انتخابات و همهپرسى. همهپرسى به صورت مستقیم و بدون واسطه است؛ ولى انتخابات گاهى مستقیم است و گاهى به صورت دو مرحلهاى در انتخابات دومرحلهاى. نیز خود منتخبان با پشتوانه رأى مردم، دست به انتخاب مىزنند. اما همهپرسى تنها در موارد بسیار مهم و با تشریفات ویژه امکان برگزارى پیدا مىکند؛ چنانکه در اصل 59 قانون اساسى، آن را در مسائل بسیار مهم اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى ممکن دانسته است و راه اجراى آن را به تصویب دو سوم نمایندگان مجلس گذاشته است. در این نحوه از مراجعه به آراى مردمى و برگزارى همهپرسى، مهمترین مشارکت سیاسى و آن هم به طور مستقیم و در مهمترین موضوعات صورت مىگیرد.
دیگر عرصه مشارکت انتخاباتى در قانون اساسى، انواع انتخابات موجود در جمهورى اسلامى ایران، اعم از انتخابات ریاست جمهورى، مجلس شوراى اسلامى، مجلس خبرگان رهبرى و شوراهاى اسلامى شهر و روستا است که هر کدام از این انتخابات، به نیاز خاصى از جامعه جواب مىدهند.
نکته مهم این است که انتخابات مختلف، بیانگر مشارکت مردم در عرصههاى مختلف انتخاب قانونگذاران، دولتمردان و مسؤولان کشورى است که به صورت مستقیم و غیرمستقیم صورت مىگیرد.
بر اساس اصول ششم و هفتم، مردم به طور مستقیم، نمایندگان خود را جهت تصویب قوانین و ایفاى دیگر وظایف نمایندگى و همچنین رئیس جمهور را جهت ریاست بر قوه مجریه کشور انتخاب مىکنند. این انتخابها به صورت مستقیم است و مردم به خود نمایندگان و رئیس جمهور رأى مىدهند. ولى در انتخابات نمایندگان مجلس خبرگان رهبرى، انتخاب خبرگان، جهت کار ویژه مهم تعیین رهبرى و نظارت بر وى بوده که پس از تشکیل مجلس فوق، نمایندگان آن مجلس به تعیین رهبر مىپردازند. در انتخابات شوراهاى شهر و روستا نیز اعضاى شوراى شهر انتخاب مىشوند که علاوه بر تصمیمگیرى در امور شهرى و محلى، حق انتخاب شهردار را نیز دارا هستند.(19)
همچنین، برخى دیگر از مسئولین کشورى نیز که به صورت انتخابات مرحله دومى هستند، منتخب مردم محسوب مىشوند؛ مثل وزرا که با رأى اعتماد نمایندگان مردم(20) و حقوقدانان شوراى نگهبان با رأى نمایندگان(21) انتخاب مىشوند. همچنین، نمایندگان مجلس، رئیس قوه مقننه را نیز خودشان انتخاب مىکنند(22) که بر اساس اصل 66 قانون اساسى، «ترتیب انتخاب رئیس و هیأت رئیسه مجلس و تعداد کمیسیونها و دوره تصدى آنها و امور مربوط به مذاکرات و انتظامات مجلس به وسیله آییننامه داخلى مجلس معین مىگردد.» طبق این اصل، رییس قوه مقننه توسط نمایندگان و با ضوابط آییننامه داخلى مشخص مىگردد.
پس، یکى از عرصههاى مهم مشارکت سیاسى که در قانون اساسى در اصول مختلف بیان شده است، انتخابات است.
د: رسانه ها
از جمله مکانیزمهاى مشارکت سیاسى، رسانهها هستند و افراد و گروهها، رسانهها را در انواع مختلف براى تسخیر قدرت، کسب و تداوم آن به کار مىگیرند و امروزه که به عقیده بسیارى از اندیشمندان، عصر ارتباطات است(23)، رسانهها از مهمترین ابزارهاى کسب قدرتند. رسانهها با در دست گرفتن افکار عمومى، کنترل و هدایت آن و همچنین تهییج و به کارگیرى آن، نقش جدى در عرصه قدرت بازى مىکنند. بویژه امروزه که رسانهها از نظر تعداد و کیفیت، تنوع بسیارى پیدا کردهاند و طیفى گسترده از رسانههاى دیدارى، شنیدارى، مکتوب و الکترونیکى را در بر مىگیرند و هر کدام، مخاطبین عام و خاص را به خود اختصاص مىدهند.
رسانهها با توجه به این که رسالتها و وظایفى در جامعه دارند، نقشهاى مختلفى را ایفا مىکنند و در قالب هر نقشى، خدماتى براى جامعه ارائه مىدهند. از جمله نقشهاى رسانهها عبارتند از(24):
1ـ نقشهاى تفریحى: رسانهها در این کارکرد، علاوه بر کارکرد تفننى و تفریحى، نقش اطلاعرسانى و تقویت بنیادهاى اخلاقى را نیز مىتوانند عهدهدار شوند.
2ـ نقشهاى خبرى: که رسانهها مخاطبان خودشان را در جریان اخبار و اطلاعات مهم جهان قرار مىدهند.
3ـ نقشهاى همگنسازى: رسانهها موجب نزدیکى خواستهها و خروج جوامع از محدودههاى جدا افتاده مىشوند و در بخش آموزش عمومى نیز مؤثر هستند.
4ـ آگاهسازى: از طریق ارائه اخبار صحیح و ارائه تحلیلهاى مختلف و نزدیک به واقع.
5ـ احساس تعلق اجتماعى: همه افراد، مخاطب رسانه، با بدست آوردن اطلاعات مشترک، احساس تعلق بیشترى نسبت به هم خواهند داشت.
بىتردید، رسانههاى همگانى، نقش قاطعى در شکلگیرى افکار عمومى بازى مىکنند و آنها را در راه و طبق اهداف صاحبان رسانهها کانالیزه مىکنند و به همین دلیل، رسانهها غالبا باعث به وجود آمدن طیفهاى مختلف فکرى و سیاسى در جامعه مىشوند. دنیس مک کویل، نوعشناسى آثار رسانه را چنین بیان کرده است(25):
پس مىتوان براى رسانهها، تأثیرات قابل توجه و وسیعى را در نظر گرفت. عمده این تأثیرات در قالبهاى مختلف به منظور تأثیر بر قدرت و نفوذ بر سیاستگذاریهاى کلان سیاسى اجتماعى جامعه انجام مىشود و اشکال مختلفى مثل نقشهاى تخریبى (رسانهها در واقعه واترگیت و سقوط نیکسون)(26) و نقشهاى تثبیتى مىتوانند به خود گیرند. در هر حال، رسانهها از مهمترین نهادهاى توسعه سیاسىاند و با آگاهىدهى، آشنا کردن افراد به وظایف خود و همچنین ایجاد تعامل بین حاکمان و مردم و تحرکبخشى به جامعه، مىتواند در مسیر تأثیر در مشارکت سیاسى قرار گیرد و افرادى که از این رسانهها بهرهمندند، اقبال بیشترى نسبت به مشارکت سیاسى از خود نشان مىدهند. البته کارکرد رسانهها براى مشارکت سیاسى، کاملاً به نوع سیستم سیاسى بستگى دارد و این مکانیزم در نظامهاى استبدادى، فاقد کارکرد است؛ اما در جامعههاى باز و یا نیمهباز، مىتواند کارکرد مناسبى در افزایش مشارکت داشته باشد.
آنچه که علاوه بر تأثیر رسانهها بر مشارکت سیاسى در بحث مورد نظر مهمتر است، چگونگى واقعشدن رسانه به عنوان مکانیزمى براى مشارکت سیاسى است. بدین صورت که معمولاً رسانهها، ارگان مطبوعاتى حزب یا گروه و یا گرایش خاصى اند و در جهت منافع حزب یا گروه یا افراد خاصى وارد عمل مىشوند و در تأثیرگذارى و نفوذ سیاسى سهیم مىشوند.(27)
احزاب و گروهها براى پیشبرد کارها، برنامهها و اهداف خود، غالبا از طریق رسانهها عمل مىکنند که به دو صورت کلى قابل طرح است؛ یکى این که رسانههاى خاصى براى هدایت افکار عمومى ایجاد مىکنند و دیگر این که گاهى از رسانه خاصى حمایت مىکنند و از آن براى طرح نظرات خود استفاده مىکنند.
در خصوص مشارکت از طریق رسانه، به دو راه برمىخوریم؛ اول اینکه افراد با ایجاد رسانه، اعم از رادیو، تلویزیون، فیلمسینمایى، روزنامه و مجلات، نوعى مشارکت را به انجام مىرسانند. دوم این که گروهى با نوشتن مقالات و فعالیت در درون رسانهها، به جمع مشارکت جویان مىپیوندند و از این طریق بر تصمیمات سیاسى تأثیر مىگذارند. خوانندگان نشریات و روزنامهها و همچنین کسانى که به سردبیر نامه مىنویسند(28) یا تماس مىگیرند نیز در سطحى به مشارکت سیاسى دست زدهاند.
در قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران نیز به آزادى رسانهها پرداخته شده است و طبق اصل24، «نشریات و مطبوعات در بیان مطالب آزادند؛ مگر آن که مخل به مبانى اسلام یا حقوق عمومى باشد.»
بر این اساس، رسانه از بهترین عرصههاى مشارکت مدنى است که در قانون، به رسمیت شناخته شده است. معمولاً روزنامهها و نشریات سیاسى به عنوان ارگان احزاب و گروهها و یا به عنوان حامى آنها نقش ایفا مىکنند و از مهمترین ابزارها در زمان انتخابات و تحولات سیاسى کشور محسوب مىشوند.
قانون اساسى براى تضمین آزادى داده شده در اصول مذکور، در اصل بیست و سوم، آزادى عقیده را به رسمیت شناخته و تفتیش عقاید را ممنوع دانسته و اعلام نموده است که هیچکس را نمىتوان به صرف داشتن عقیدهاى، مورد تعرض و مؤاخذه قرار داد.
پس با توجه به این که مشارکت سیاسى و تضمین آن از طرف قوانین اساسى، از مهمترین کار ویژه قانون اساسى است، در جمهورى اسلامى ایران نیز این امر به نحو مطلوبى در قانون اساسى آورده شده است و طبق چهار مکانیزم مهم مشارکت سیاسى مثل احزاب، گروهها، انتخابات و رسانهها، مشارکت سیاسى مورد توجه واقع شده است؛ به طورى که ساختار قدرت نظام بر اساس حضور و مشارکت مردم معنا پیدا مىکند؛ چون همه نهادهاى مهم نظام به طور باواسطه یا بىواسطه با حضور مردم و با رأى آنها شکل گرفته و اداره مىشود.
________________________________________
1ـ مدرس دانشگاه و کارشناس ارشد علوم سیاسى، محقق و نویسنده.
2ـ علىاکبر نفیسى، فرهنگ نفیسى، تهران، 1355، ج 5، ص 3331.
3ـ عباس و منوچهر آریانپور، فرهنگ دانشگاهى، انتشارات امیرکبیر، تهران، 1368، ج 2، ص 1561.
4ـ نسرین مصفا، مشارکت سیاسى زنان در ایران، نشر وزارت خارجه، تهران، 1375، ص 9.
5ـ مایکل راش، جامعه و سیاست، ترجمه منوچهر صبورى، نشر سمت، تهران، 1377، ص 40.
6ـ جلالالدین مدنى، حقوق اساسى در جمهورى اسلامى ایران، نشر سروش، تهران، 1369، ص 169.
7ـ رعد / 11.
8ـ آلعمران / 3.
9ـ جعفر سبحانى، فروغ ابدیت، قم، انتشارت دفتر تبلیغات اسلامى، 1371، ج 2، ص 461.
10ـ سید عباس نبوى، مردمسالارى در حاکمیت اسلامى، تهران، ص 95.
11ـ محمدعلى وکیلى، (جایگاه کارکردهاى احزاب در نظام سیاسى اسلام)، تحزب و توسعه کتاب سوم، نشر همشهرى، تهران، 76، ص 222.
12ـ قانون اساسى، اصل هشتم.
13ـ موریس دورژه، اصول علم سیاست، ترجمه ابوالفضل قاضى، نشر شرکت سهامى، تهران، 1354، ص 150.
14ـ قانون اساسى، اصل بیست و ششم.
15ـ محسن خلیلى، مجموعه مقالات تحزب و توسعه، نشر همشهرى، تهران، 1378، ص 141.
16ـ گابریل آلمونه ودیگران، چارچوبى نظرى براى بررسى سیاست خارجى، ترجمه علیرضا طیب، نشر آموزش مدیریت دولتى، تهران، 1376، ص 119.
17ـ حجتالله ایوبى، نظامهاى مختلف انتخاباتى، مجموع مقالات همایش مشارکت سیاسى، تهران، نشر سفیر، 1378، ص48.
18ـ قانون اساسى، اصل ششم.
19ـ قانون اساسى، اصل 100.
20ـ قانون اساسى، اصل 87.
21ـ قانون اساسى، اصل 91.
22ـ قانون اساسى، اصل 66.
23ـ آلوین تامر، جابجایى در قدرت، ترجمه شهیندخت خوارزمى، نشر مترجم، تهران، 1371، ص 389.
24ـ باقر ساروخانى، جامعهشناسى ارتباطات، نشر اطلاعات، تهران، 1367، ص 70.
25ـ مایکل راش، پیشین، ص 198.
26ـ همان، ص 199.
27ـ دروژه، پیشین، ص 310.
28ـ مایکل راش، پیشین، ص 131.