آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۱

چکیده

در این مقاله به این پرسش، پاسخ داده شده که آیا این انقلاب به اهداف خود رسیده است؟ با توجه به اهداف و چالشهاى فرا روى انقلاب باید گفت در حقیقت، ماهیت و هدف انقلاب تحول حیات طبیعى به حیات طیبه بود و اهداف آن برپایى عدالت‏به منظور رسیدن به غایت‏حیات انسان; یعنى معرفت‏حق . بنابراین، در حقیقت، انقلاب با براندازى حکومت پهلوى به پایان نرسیده و هدف نهایى‏اش مقابله با توطئه‏هاى استکبار جهانى مى‏باشد . اما از مهمترین چالشهاى فرا روى انقلاب طرح استکبار براى آینده انقلاب است که از هیچ کوششى براى حذف اسلام از نظام سیاسى ایران فروگذار نمى‏کند . از این رو، احیاى ارزشها و اهداف فراموش شده در دستور کار انقلاب قرار دارد و در صورتى که مردم ایران در این راه پایمردى ورزند به اهداف انقلاب خواهند رسید . براى تداوم انقلاب، رسالت نسل سوم کوشش در راستاى تولید دانشى است که زندگى انسان را بر اساس مبانى معنوى طراحى کرده و پیش برد .

متن

انقلاب اسلامى ایران ثمره حرکت آزادى‏خواهانه و اسلام‏گرایانه مردم مسلمان ایران بود که ابهت استکبار را شکست و نظر جهانیان را به خود جلب کرد . عظمت این انقلاب بزرگ، پرسش از آینده آن را اهمیت مى‏بخشد; پرسش از آینده انقلاب بدین معنا است که آیا این انقلاب به اهداف خود رسید؟ اگر چنین است، این اهداف چه آثارى در پى خواهد داشت؟ و اگر کامیاب نبوده آیا در آینده توفیق خواهد یافت؟ و با توجه به وضع موجود، چه آینده‏اى در انتظار انقلاب اسلامى ایران است؟
با شناخت اهداف و آرمانها و همچنین تحلیل وضع موجود و چالشهاى فرا روى اهداف انقلاب مى‏توانیم پاسخ این پرسش را دریابیم . از این رو، روش‏شناسى این پژوهش بر دو پایه واقع‏بینى و آرمان‏گرایى تعریف مى‏شود و با استفاده از نظریه «اراده وجود» (2) فرضیه مورد نظر اثبات مى‏شود . این فرضیه عبارت است از لزوم نهضت تولید دانش از سوى نسل سوم در راستاى تداوم انقلاب اسلامى .
اهداف انقلاب
انقلاب اسلامى ایران حرکتى بود که به دعوت عارفى فقیه آغاز شد و به رهبرى او ادامه یافت و هدف آن تحول زندگى انسانها در همه ابعاد بود; در حقیقت، ماهیت انقلاب، گذر از حیات طبیعى به حیات طیبه بود .
حیات طبیعى آنگاه روى مى‏نماید که انسان در دام توهم و توحش گرفتار آید و به سرگرمى با موهومات و بازى با موجودات فریفته شود; در این شرایط بى‏نهایت‏طلبى و ظرفیت نامحدود آدمى از هوسها برخاسته و اراده انسان به موهومات و موجودات معطوف مى‏شود .
حیات طبیعى به دو صورت مکملى سلطه‏گرا و سلطه‏پذیرانه تحقق مى‏یابد; زیرا در این شرایط بى‏نهایت‏طلبى عده کمى که در موضع قدرت قرار مى‏گیرند، به تصاحب و تسلط بر همه چیز حتى انسانها تعلق مى‏گیرد; این گروه براى حفظ حیات طبیعى سلطه‏گرایانه خود، مردم را در وضعیت‏حیات طبیعى سلطه‏پذیر قرار داده، با پندارپردازى از طریق ترویج‏شهوات، ترس، تردید، خرافات و عقاید باطل، حیات طبیعى را تداوم مى‏بخشند .
در مقابل، حیات طیبه، یعنى زندگى پاک و پیراسته که بر اساس ایمان به خداوند قادر یکتا و عمل صالح استوار است، (3) رشته اوهام را مى‏برد و پرده پندار سلطه‏پذیرى را مى‏درد و به استکبار و سلطه‏گرى «نه‏» مى‏گوید; زیرا تنها قدرت و حکومت‏خداوند را پذیرفته و در حدود شریعت، زندگى انسان را سامان مى‏دهد .
انقلاب اسلامى قیام لله بود که امام‏قدس سره همواره مى‏فرمودند:
«مهم انگیزه الهى است که همه چیز به خدا بر مى‏گردد .» (4)
تمام تلاش امام براى کنار زدن حجابهاى معرفت‏حق، تربیت و تزکیه جامعه بود تا با پیدایش ایمان و عمل صالح حیات طیبه تحقق یابد .
اگر نهضت امام خمینى و مردم ایران به سوى رفع ظلم و براندازى اساس استکبار و کفر پیش‏رفت، به این علت‏بود که پندارپردازى و سلطه‏گرى مستکبران را نپذیرفت و حجابهاى ایمان و موانع معرفت‏حق تعالى را کنار زد; وقتى انسان از راه خودشناسى به خداشناسى برسد (5) و از زیر سلطه هوسها و شیطان درون، بیرون آید، به منبع عزت و قداست نگریسته و پیوسته است (6) و به سلطه شیاطین بیرونى گردن نمى‏نهد و حسینى زیستن را بر مى‏گزیند; زیرا سلوک حسینى آیین انسانیت و آزادگى است .
«اگر انسان پیدا شد، زیر بار زور نمى‏رود ... انسان براى خدا کار مى‏کند و براى خداست; زندگى‏اش براى خداست و مردنش براى خداست .» (7)
لازمه عرفان راستین و ایمان الهى که اساس حیات طیبه و غایت آفرینش انسان است، عدالت اجتماعى به تمام معناست . امام به مردم آموخت که اگر در پى عرفان و کمال هستید، باید با ستم و استکبار بستیزید و زنجیر استضعاف را فرو افکنید . همه انبیا براى رساندن انسان به معرفت، از راه تربیت و تزکیه آدمیان آمدند و با پیشوایان کفر مبارزه کردند; زیرا تزکیه انسان که موجودى اجتماعى است‏باید در دو ساحت فردى و اجتماعى صورت گیرد . مستکبرانى که با انباشتن منابع مادى آخور خود را فربه مى‏سازند و براى آنها مهم نیست مردمان در فقر و ضعف چه مى‏کنند، بلکه تنها ثروت و قدرت را مى‏بینند و مى‏خواهند، براى رسیدن به کامیابى ظالمانه خود مردم را از عرفان حق تعالى و در نتیجه هویت انسانى خود بیگانه مى‏سازند (8) و در این ظلمات جهل آنها را به هوسها و هرج و مرجها و ترسها و انواع پندارها سرگرم مى‏سازند .
پس هدف انقلاب اسلامى تحول حیات طبیعى به حیات طیبه بود; یعنى تحرک مردم از جهل و ستم‏پذیرى به سوى عدل و عرفان که ارکان حیات طیبه هستند . بى تردید عدالت اجتماعى و اهداف سیاسى انقلاب در راستاى یگانه خواسته اصیل انسان; یعنى عرفان حق بوده است . امام خمینى‏قدس سره مى‏فرمودند:
«این نهضت‏یک تحولاتى آورده است که آن تحولات روحى - انسانى، در نظر من بسیار اهمیتش بیشتر از این پیروزى در مقابل شاه سابق و قدرتهاى بزرگ است .» (9)
«سازندگى روحى مقدم بر همه سازندگى‏ها است; جهاد سازندگى از خود افراد باید شروع شود و خودشان را بسازند و با شیطان باطنى جهاد کنند، که این جهاد منشا جهادهایى است که بعد واقع مى‏شود .» (10)
بنابراین، هدف انقلاب اسلامى حرکتى بود از حیات طبیعى به سوى حیات طیبه; زندگى پاکى که ساحت معنوى هستى و حیات انسان را به فروغ معرفت روشن ساخته و عرصه مادى زندگى را به زیور عدالت مى‏آراید .
پندارپردازى سلطه‏گران
نیروى استکبار همواره براى حفظ سلطه‏گرى خود و برپایى خیمه حیات طبیعى، انسانها را به بازى با اوهام هوسها سرگرم مى‏کنند تا از خواست‏خداوند تبارک و تعالى غافل و منحرف شده و در خدا فراموشى به خود فراموشى برسند و برده و بنده مستکبران شوند . معمولا افزایش فشار و رنج و ناکامى حاصل از این پندارپردازیها و نیز گرایش فطرى انسانها به معرفت و حقیقت و عدالت و سعادت، جهاد مصلحانه صالحان و رسالت رسولان حق را معنى دار کرده، به نتیجه مى‏رساند . اما امورى که دست مایه پندارپردازى مستکبران و سلطه‏گران در حیات طبیعى قرار مى‏گیرد عبارتند از:
1 - اوهام نظام یافته و معقول نما به عنوان دانش از مهمترین پندارپردازیهاى استکبار در عصر دانش است . علومى که در مراکز جیره‏خوار سرمایه‏دارى و با حمایت‏سرمایه‏داران و اصحاب اراده قدرت تولید مى‏شود و غایتى غیر از توجیه و مشروعیت دادن به سلطه‏گرى آنان ندارد . (11) دانش این روزگار بیمار است‏بویژه در حوزه علوم انسانى و علوم اجتماعى . کسانى که از پس پندارهاى پوچ اما فریبنده این علوم به حیات بشر مى‏نگرند بویژه آنان که ناآگاهانه به امید یافتن دانه‏اى، در دام این اوهام افتاده‏اند باید چشمهاى خود را بشویند و بگشایند و جور دیگرى بنگرند و بیندیشند .
امروزه از سویى فلسفه سیاسى - اجتماعى لیبرال دموکراسى توجیه مى‏شود و از سوى دیگر با طرح تئوریهاى کثرت گرایانه در حوزه معرفت دینى، فلسفه و فقه سیاسى - اجتماعى اسلام را به تزلزل و زوال مى‏کشند و این همه نیست مگر نیرنگ استکبار براى بازیابى سلطه از دست‏رفته . این امر سه راهبرد مقابله را مى‏طلبد: روشنفکرى متدینانه نخبگان علمى، هوشیارى و استقامت مردم و عملکرد عدالت جویانه مسؤولان .
2 - از دیگر مواردى که در طول تاریخ حیات طبیعى بشر مورد پندارپردازى و سرگرمى و سلطه‏پذیرى انسانها بوده است، ترویج ابتذال و تحریک شهوات و هوسباز کردن مردم است . چنین مردمان خام و خمودى، جرات و جسارت جنبش و جهاد علیه سلطه‏گران و ستمگران را نخواهند داشت . در زمان محمدرضا شاه این راهبرد اجرا مى‏شد . مستکبران و ایادى داخلى آنها از هیچ تلاشى براى رواج هوسبازى و بى‏بند و بارى فروگذار نکردند:
«اینها مى‏خواستند که هر قوه‏اى که احتمال بدهند در مقابل اجانب و اربابها مى‏آیند و هر فکرى را که احتمال بدهند که این فکر در مقابل آنهاست، اگر بتوانند، فکر را از آنها بگیرند .
فکر را چگونه بگیرند؟ با اعتیاد به مشروبات، با اعتیاد به هروئین و امثال این مخدرات که فکر انسان را مى‏گیرد، انسان را از میان تهى مى‏کند و مراکز فحشایى که سرتاسر مملکت‏بود . مراکز فسادى که سرتاسر مملکت‏بود، این هم جوانها را مشغول به امور شهوانى مى‏کرد، که بکلى افکار را از دستشان مى‏گرفت . این برنامه‏اى بود که روى یک حساب دقیق این کارها انجام مى‏گرفت .» (12)
این حربه استکبار امروز هم در کار است و اگر شور و عطش عدالت‏خواهى و معرفت جویى از بین مردم بویژه جوانان رخت‏بربندد آینده‏اى بدتر از گذشته در انتظارمان خواهد بود .
3 - یکى دیگر از حوزه‏هاى پندارپردازى اصحاب اراده قدرت، تنیدن تار اوهام و اعمال بى محتوا و بى معرفتى است که با نام دین ارائه مى‏گردد و اندیشه و اراده مردم را در درک بى عدالتى و درگیرى با آن ناتوان مى‏سازد . وقتى علماى دربار مستکبران، مفسر دین شوند به محافظه‏کارى و توجیه وضع ناعادلانه حیات طبیعى مى‏پردازند; آن دین حتى اگر اسلام باشد با این همه ابعاد عمیق و اصیل اجتماعى و عدالت‏خواهانه، باز هم اسلام سلطنتى و اسلام آمریکایى و اسلام استکبارى خواهد بود .
انتقادات حضرت امام رحمه الله از محدود کردن دین و محصور شدن متدینین در احکام عبادى و فردى و غفلت از احکام و ابعاد سیاسى و اجتماعى دین اسلام به همین جهت‏بوده است . ایشان به مورخان مى‏فرمایند:
«شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپس‏گرایى قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدى صلى الله علیه و آله را جایگزین تفکر اسلام سلطنتى، اسلام سرمایه‏دارى، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام آمریکایى کردند .» (13)
در نظر روشن‏بینان ابهامى نیست که از غائله تکثرگرایى دینى قرار است چنین اسلامى بیرون بیاید و صد البته باید مراقب بود که سردمداران قدرت در داخل کشور نیز به چنین اسلامى رو نیاورند; اسلام محافظه‏کارى که تنها خاصیت‏سیاسى و اجتماعى‏اش توجیه قدرت آنان باشد و از عدالت‏خواهى و معرفت و تهذیب تهى گردد . اگر بى عدالتى رواج یابد و مردم و روحانیت انقلابى در مقابل آن سکوت کنند، کسانى پیدا مى‏شوند که اسلام استکبارى را قرائت کرده و بى عدالتى را جامه حقانیت مى‏پوشانند; چنان که رهبر انقلاب آیت‏الله خامنه‏اى فرمودند: «محافظه‏کارى قتلگاه انقلاب است‏» . (14)
4 - همه فرعونهاى تاریخ حیات طبیعى انسان ایجاد ترس وحشت را به عنوان حیاتى‏ترین حربه سلطه‏گرى خود مورد استفاده قرار داده‏اند . امروز بویژه این راهبرد مورد توجه استکبار جهانى قرار گرفته است . تهدیدات آمریکا علیه ایران فقط و فقط براى به استضعاف کشیدن این ملت‏سرفراز است . و بنابر نظریه جنگ روانى برنارد لوین (15) به نظر نمى‏رسد در پس این تهدیدات پر سر و صدا جرات حمله نظامى وجود داشته باشد .
نیروى استکبار
نیروى استکبار که ملت ایران را به استضعاف مى‏کشید دربار و دولت ایران نبود، بلکه حکومت وابسته پهلوى خود، بخشى از پروژه استضعاف ملت ایران بود، اما به علت این که خود را به نیروى استکبار جهانى نزدیک کرده و از مردم فاصله مى‏گرفت، در جبهه مستکبران و از اصحاب اراده قدرت به شمار رفت و با خشم و خروش انقلابى مردم مواجه شد .
بنابراین، اصل نیروى استکبارى که مردم با آن سر ستیز و ناسازگارى داشتند، سلطه فراگیر شیطان بزرگ و استکبار جهانى آمریکا بود; بدین جهت، حضرت امام‏قدس سره تسخیر لانه جاسوسى آمریکا در ایران را انقلاب دوم نامیده و در محرم 1358 در مورد آمریکا فرمودند:
«این ماه محرم با ماه محرم سابق فرقها دارد، از جمله فرقها این است که ما در ماه محرم سابق با دستگاه ستمکار پهلوى مواجه بودیم، چون دستگاه شاخه‏اى از فساد ام الفساد بود و در این ماه، در این ماه محرم مواجه هستیم با ام الفساد ...» (16)
بنابراین، در حقیقت، انقلاب اسلامى با براندازى حکومت پهلوى به پایان نرسیده، بلکه بیدارى مستضعفان جهان و براندازى استکبار جهانى که در حکومت آمریکا تبلور یافته، به منظور رساندن همه انسانها به معرفت الهى علت غایى و هدف نهایى انقلاب اسلامى است، که مساوى با قیام حضرت قائم آل محمد (عج) مى‏باشد .
افزون بر این، هدف نهایى که هنوز حاصل نشده است، منافع و نیروى وسیع استکبار جهانى هنوز در کار است تا همین مقدار از کامیابى انقلاب را نیز تباه سازد و این قوم وارسته را بار دیگر به استضعاف درآورد; راهبرد اساسى آمریکا در این ماجرا ایجاد نظام دروغین لیبرال - دموکراسى به سبک سیاسى غرب در ایران است .
برنامه آینده استکبار جهانى
از مهمترین مسائلى که در تحلیل و تحقیق آینده انقلاب شایان توجه است، طرح استکبار براى آینده مى‏باشد، که با ملاحظه منافع خود و تجربه‏اى که از کارکرد انحرافى منورالفکرى در انقلاب مشروطه داشت، از این جریان فکرى و سیاسى، حمایتى همه جانبه به عمل آورده و مى‏آورد و از هیچ کوششى براى حذف اسلام از نظام سیاسى ایران فروگذار نمى‏کند و حربه‏هاى اقتصادى، سیاسى، نظامى و فرهنگى را به کار مى‏گیرد تا اسلام را در عرصه سیاسى و اجتماعى ناتوان و ناکارامد نشان دهد و امیدوار است تا حکومتى وابسته را جایگزین الگوى سیاسى اسلام سازد .
امروزه متاسفانه شاهد هستیم که بعضى آگاهانه یا ناآگاهانه در تامین و تحقق این مطلوب استکبار جهانى کوشش علمى و تئوریک انجام مى‏دهند و برخى دیگر با غیر اسلامى عمل کردن و بى‏عدالتى، عملا مؤیدات موهومى را در این جهت پدید مى‏آورند .
اگر مردم هر چه بیشتر به معرفت‏جویى و عدالت‏طلبى روى آورند و جان و جامعه خویش را از جهل و جور پاک سازند، هیچ قدرت استکبارى بدون داشتن پایگاه در درون این جامعه منتظر، به آن تعرض نخواهد کرد و در صورتى که مردم، راه معرفت‏جویى و عدالت‏خواهى را حسین‏وار علیه السلام نپویند، در تندباد تهدیدهاى استکبار، ساده‏لوحان بى‏جرات سردمدار سلطه‏پذیرى خواهند شد و وضعى به مراتب بدتر از گذشته را در پیش خواهیم داشت . بنابراین، تداوم و تعالى انقلاب به توده‏هاى ملت که همان مستضعفان رسته از بند و مغضوب ابر قدرتها هستند وابسته است . چنان که حضرت امام فرمودند:
«پایه‏هاى تاریخ انقلاب اسلامى ما چون خود انقلاب بر دوش پابرهنگان مغضوب قدرتها و ابر قدرتها است .» (17)
مجاهدان
حضرت امام‏قدس سره با تکیه بر گرایشهاى عمیق فطرى مردم، هوشمندى سیاسى در استفاده از فرصتها، اخلاص، خداخواهى و هدایت مردم به سبیل‏الله در بسیج ملت مستضعف ایران توفیق یافت و با امدادهاى غیبى، مردم را به مقام مجاهدان جویاى حیات طیبه رساند و خط سوم مجاهدان را میان مستکبران و مستضعفان کشید . راز تحول حیات طبیعى به حیات طیبه تحول طبقه مستضعف به‏مجاهد است مستضعفان کسانى هستند که در ناتوانى و نادانى سلطه مستکبران را مى‏پذیرند و مجاهدان با توجه به خداوند و هویت انسانى خویش و توکل بر قادر متعال براى براندازى استکبار مى‏کوشند .
در فرایند بسیج مردم و انقلاب اسلامى که با هدف عدالت و معرفت انجام شد، عده‏اى این اهداف و ارزشها را به طور کامل درک کردند، بعضى دیگر فقط رسیدن به عدالت را فهمیدند و گروهى نیز چون مخالفت‏با شاه و مشارکت در مبارزه انقلابى تبدیل به یک هنجار عمومى شده بود، در سیل خروشان انقلاب جوشیدند .
پس از انقلاب تا پایان جنگ تقریبا همین ارزشها - هر چند که براى همه به طور کامل درونى نشده بود - به عنوان شاخصهاى انسجام ملى به علت وجود دشمن مشترک خارجى، حفظ شد، اما پس از آن، برخى دچار غفلت و انحراف شدند و به بازى با دنیا سرگرم گردیدند .
در حقیقت معرفت که باید تربیت و شاکله درونى مردم را رقم مى‏زد و عدالت که باید قطب‏نماى دولت و مسؤولان مى‏شد و حیات اجتماعى مردم را مهندسى مى‏نمود، به گونه‏اى شایسته و فراگیر تحقق نیافت .
امروز مسؤولیت مهمى بر گرده مردم و رهبرى سنگینى مى‏کند و این مسؤولیت و بار سنگین اگر نگوییم بازگشت‏به ارزشها و ارکان انقلاب است، دست کم برجسته کردن آنها است; یعنى، عدالت و معرفت، که اگر یکى از این دو نباشد، دیگرى هم نخواهد بود . مقام معظم رهبرى فرموده‏اند:
«اگر مردم احساس کنند که بخشى از مسؤولان نظام به مسابقه رفاه‏طلبى و جمع‏آورى ثروت مشغولند، ایمان و اطمینان آنان به نظام اسلامى که پشتوانه اصلى حکومت محسوب مى‏شود، ضربه مى‏بیند .» (18)
به عقیده ایشان منفورترین فسادها فساد مسؤولان در ایجاد عدالت اجتماعى است .
«بزرگترین فسادها، فساد یک مسؤول است که به وظیفه خودش عمل نمى‏کند و قوم و خویش‏بازى و گروه‏بازى و حزب‏بازى و امتیازدهى بیجا و بى‏مورد و امثال اینها مى‏کند; نتیجه‏اش چیست؟ کوه‏هاى ثروت بادآورده در کنار دره‏هاى محرومیت است; فساد این است که یک نفر در کسوت خدمت‏خیانت کند .» (19)
ایشان نیز همانند امام رحمه الله که در وصیت‏به ملت، اصلاح امور را به آنان وا نهادند، با تکیه بر نیروى مردم، در جمع مسؤولین بیان داشتند:
«روزى که قواى سه گانه نتوانند یا نخواهند مشکلات بزرگ را حل کنند آن وقت اگر رهبرى احساس نیاز کند، نیروى مردم را براى مواجهه با مشکلات وارد میدان مى‏کند .» (20)
رهبرى در دهه فجر سال 1381 فرمودند:
«انقلاب اسلامى پویاست و تمام نشده، بلکه ادامه دارد .»
این بیان دقیقا به معناى لزوم پى‏گیرى اهداف انقلاب از سوى نسل جدید یا نسل سوم است . آنها باید رادمردانه و شکست‏ناپذیرانه براى رفع جهل و جور بکشند و در جریان ریزش بعضى از نیروهاى قدیمى بر تنه انقلاب برویند .
در این جا پرسشى مطرح است که با این مفاسد رو به رشد داخل کشور و بسیار بیش از آن، مفاسد جهانى به چه امید و انگیزه‏اى مى‏توان به جهاد مصلحانه قیام کرد؟ آیا باز به وضعى نامطلوبتر نخواهیم رسید؟
آیین انتظار
چنان که معلوم شد هدف این انقلاب تا از بین رفتن استکبار جهانى ادامه داشته و باید دنبال شود; پرواضح است که این کار تنها از عهده یک کشورى همچون ایران بر نمى‏آید، بلکه بسیج همه مستضعفان جهان لازم است; چنان که امام‏قدس سره فرمودند:
«... باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت‏بزرگ اسلامى باشند و این شدنى است; چرا که بسیج تنها منحصر به ایران اسلامى نیست; باید هسته‏هاى مقاومت را در تمام جهان به وجود آورد و در مقابل شرق و غرب ایستاد; شما در جنگ تحمیلى نشان دادید که با مدیریت صحیح و خوب مى‏توان اسلام را فاتح نمود; شما باید بدانید کارتان به پایان نرسیده است .» (21)
حضرت امام‏قدس سره در مواردى دیگر، همه مستضعفان جهان را فرا مى‏خواند و اساسا یکى از پایه‏هاى اندیشه سیاسى ایشان بسیج جهانى مستضعفان بود . امروز شاهد هستیم که الگوى آرمان انقلاب اسلامى در لبنان پیروزى آفرید; در فلسطین، بوسنى و سایر سرزمینها روح مبارزه و مقاومت را دمید و جسارت فریاد زدن بر جور و ستم را به انسانها در کشورهاى مختلف داد . بنابراین، انقلاب اسلامى ایران یک انقلاب آماده‏گر بود، انقلابى که جهان را متوجه نوعى دیگر از حکومت و نظام سیاسى کرد; یعنى نظام ولایى که وعده آن در ظهور حضرت حجت (عج) به طور کامل تحقق خواهد یافت .
مردم ایران نه تنها براى رسیدن به نهایت و کمال هدف انقلاب خویش باید آیین انتظار را فرا گیرند و پیشه سازند، بلکه براى تحقق همین مقدار از مطلوب در داخل کشور خود نیز محتاج فرجند; زیرا ابعادى از اسلام که در طول قرنها عمل نشده است، براى کسى به طور کامل و دقیق قابل کشف و اجرا نیست . همچنین در جهان فاسدى که استکبار جهانى با این همه امکانات گردن‏کشى مى‏کند و بسیارى از دولتها و ملتها در برابرش گردن فرو مى‏نهند، چگونه مى‏توان مملکتى را از مفاسد سیاسى، اقتصادى و فرهنگى بر حذر داشت؟ امروز همه جهان مضطر است و چاره‏اى نیست جز این که دستى از غیب برون آید و کارى بکند .
انقلاب اسلامى ایران گامى بود به سوى ادراک ناکامى، رنج دوران، توجه و تضرع به ساحت قدس تا ظلمت فروبستگى باب‏الله فرجام یابد و فروغ وجه الله عالم و آدم را از اسما و انوار الهى سرشار سازد و جهان پر از عدل و عرفان شود، چنان که از جهل و عصیان پر شده است . با این امید است که مى‏توان حرکت کرد و انقلاب اسلامى را تداوم بخشید .
رسالت نسل سوم
آنچه موجب دورى حرکت نظام جمهورى اسلامى از تحقق کامل اهداف انقلاب شد، دانش است . علومى که امروز در جهان رواج دارد و نظریاتى که در مراکز تحقیقاتى و دانشگاه‏هاى معتبر دنیا تولید مى‏شود اغلب در راستاى اهداف و بر پایه ارزشهاى نظام سرمایه‏دارى و سلطه استکبار جهانى است . وابستگى مادى این مراکز به کمپانیها و کارتلهاى اقتصادى، موضوع پژوهشهاى جالبى قرار گرفته و کارکرد پندارپردازى نظریات علوم گوناگون را در جهت استضعاف طبقه سلطه‏پذیر حیات طبیعى نشان مى‏دهد .
پس از انقلاب براى اداره نظام اسلامى همین نظریات دست‏مایه طراحان نظام قرار گرفت . نظریه‏هاى توسعه‏اى که در دوران سازندگى اجرا شد - و براى نمونه انباشت‏سرمایه را مؤثر توسعه معرفى مى‏کرد - موجب رشد سرمایه‏داران و شدت اختلاف طبقاتى و منشا بى‏عدالتیهاى بسیارى گردید . هر چند آثار توسعه امکانات مادى و اقتصادى آن را تا حدودى مى‏توان مثبت ارزیابى کرد اما به طور کلى آنچه اتفاق افتاد چندان مطابق آرمانها و ارزشها و اهداف انقلاب نبود .
فقدان طرحى براى شهرسازى، زمینه‏هاى تجمل‏گرایى و کمرنگ شدن روحیه معنوى در شهرهاى بزرگ را پدید آورد . در دوران اصلاحات نیز نظریات غربى که برآمده از نظام سرمایه‏دارى بود در جهت توسعه سیاسى مورد توجه قرار گرفت . نظریه عقل ارتباطى یورگن هابرماس که پاسخى به چالشهاى نظام مدرنیته ناتمام غربى است محور حرکت مدیران جامعه گردید و نظام اسلامى را بیش از پیش در دست‏یابى به اهداف متعالى خود ناکام گذاشت .
بنابراین، راهى که ما را به تحقق اهداف انقلاب مى‏رساند نظریه‏پردازى و تولید دانش بر پایه مفاهیم ارزشى و در راستاى اهداف متعالى انقلاب اسلامى است . مفهوم عدالت و عرفان باید در کانون نظریه‏هاى اقتصادى، اجتماعى و مدیریتى و سیاسى قرار گیرد . علوم فنى و صنعت در پرتو تحول علوم انسانى، پایگاه و کارکردهاى اجتماعى دیگرى خواهد یافت و به طور کلى علوم را باید در جهتى پیش برد که امکانات لازم براى حکومت جهانى حضرت مهدى (عج) را فراهم آورند و نظام جمهورى اسلامى آزمونگاه این نظریات شود . دانش نرم‏افزارى است که از ارزشهاى فرهنگى برآمده و امکانات مادى تمدن را به منزله سخت‏افزار سامان و جهت مى‏دهد . اگر از علوم سرمایه‏دارى استفاده کنیم ارزشهاى آنها را وام گرفته، مدنیت و تمدنى همانند آنها خواهیم یافت . اما، نهضت نرم‏افزارى و تولید دانش بر اساس ارزشهاى اسلامى که انقلاب اسلامى ایران احیاگر آنها بود، راهى به سوى تحقق جامعه مدنى معنوى (22) و برپایى تمدن اسلامى که همان حیات طیبه است مى‏گشاید .
نسل اول، انقلاب را آغاز کرد و به نتیجه رساند . نسل دوم در پیروزى انقلاب و دفاع و تثبیت آن کوشید و امروز پرچم انقلاب اسلامى به دست نسل سوم است، نسلى که با شور و شعور فزاینده باید آسیبها و آفتهاى این میراث گرانبها را بشناسد و در تحقق اهداف الهى - انسانى آن بکوشد و در روزگارى که بحرانهاى آخرالزمان همه جهان را فرا گرفته، راهى دیگر به سوى نجات و صلاح به جهانیان بنماید تا همان‏طور که امام خمینى آرزو داشتند الگویى از اسلام را هر چند ناقص باشد به عالم نشان بدهیم . (23) به امید این که این امانت را به سلامت‏به دست مصلح عدالت گسترى که باب معرفت الله است، برسانیم .
حاصل سخن
در فراز و فرودهاى بعد از انقلاب ارکان حیات طیبه، یعنى عدالت و معرفت مغفول افتاده و امروز بازگشت‏به آن ارزشها و تداوم پویندگى انقلاب بسیار ضرورى شده است . در این راستا نسل سوم با نیروى بالاى فکرى، معنوى و اجتماعى مهمترین نقش را بر عهده دارد . احیاى ارزشها و اهداف فراموش شده در دستور کار رهبرى انقلاب قرار دارد; ایشان که خود را آرزومند شهادت در این راه مى‏دانند، چنان که بارها اشاره نموده‏اند، بر مفاسد موجود قیامى مصلحانه خواهند کرد، اما مردم مخیرند که راه استضعاف را پویند و یا به سلک آزادگان درآیند; در صورت اول وضعیت آینده انقلاب بسیار بدتر از گذشته خواهد شد; زیرا استکبار جهانى براى جلوگیرى از تکرار انقلاب، ما را در بدترین وضعیت قرار خواهد داد، در این صورت آنچه رهبرى درباره آمادگى خود براى شهادت و کربلایى شدن فرمودند تحقق خواهد یافت; ولى در صورتى که مردم عاشورایى ایران در جهاد مصلحانه پایمردى ورزند به طور کامل به اهداف انقلاب خواهند رسید; یعنى، حیات طیبه جهانى که با ظهور او تحقق خواهد یافت; آن آشناى غریبى که عالم در غیبتش به سوگ سیاهى نشسته است و آیین راستین انتظار او نیست مگر سلوک حسینى .
پى‏نوشت:
1) محقق و نویسنده .
2) نظریه اراده وجود در سدد است تا مبانى عرفانى را وارد حوزه علوم انسانى نماید . این نظریه که از سوى نگارنده طرح شده است مبناى پژوهشهایى بوده و بویژه در تولید نظریه‏اى درباره انقلاب اسلامى کارامدى خود را نشان داده است . براى اطلاع بیشتر ر . ک .: حمیدرضا مظاهرى، از عرفان تا سیاست در آیین و اندیشه امام خمینى، مجموعه مقالات کنگره اندیشه‏هاى عرفانى و اخلاقى امام خمینى‏قدس سره، مؤسسه تنظیم و نشر آثار حضرت امام، چاپ اول، 1382، ج 10 .
3) نحل/97: «من عمل صالحا من ذکر او انثى و هو مؤمن فلنحیینه‏حیاة طیبة ...»
4) امام خمینى رحمه الله، صحیفه نور، ج 19، ص 253 .
5) امام على علیه السلام: «من عرف نفسه عرف ربه .» ; محمد محمدى رى‏شهرى، میزان الحکمة، نشر دار الحدیث، چاپ اول، 1416 ق . ، ج 3، حدیث 12223 .
6) در مناجات شعبانیه که بسیار مورد توجه و سفارش امام بود مى‏خوانیم: «الهى هب لى کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الى معدن العظمة و تصیر ارواحنا معلقة بعز قدسک .»
7) امام خمینى رحمه الله، پیشین، ج 8، ص 198 .
8) و لا تکونوا کالذین نسوا الله فانساهم انفسهم اولئک هم الفاسقون‏» ; حشر/19 .
9) امام خمینى رحمه الله، پیشین، ج 9، ص 19 .
10) همان، ج 11، ص 80 .
11) ادوارد برمن، کنترل فرهنگ .
12) امام خمینى رحمه الله، صحیفه امام، ج 7، ص 270 .
13) همان، ج 21، ص 239 .
14) سخنرانى رهبرى در دانشگاه امیرکبیر .
15) جان کولمن، کمیته 300 کانون توطئه جهانى، ترجمه یحیى شمس، انتشارات علم، چاپ چهارم، 1377، ص 46 .
16) امام خمینى رحمه الله، پیشین، ج 10، ص 211 .
17) همان، ج 21، ص 239 .
18) سخنرانى رهبرى در جمع مسؤولان، 20/8/81 .
19) سخنان رهبرى در دیدار با دانشجویان، 24/11/79 .
20) سخنان رهبرى در جمع مسؤولان، 20/8/81 .
21) امام خمینى‏قدس سره، پیشین، ص 53 .
22) حمیدرضا مظاهرى سیف، تحقق جامعه مدنى، انتشارات جوانان موفق، چاپ اول، 1379 .
32) امام خمینى، صحیفه امام، ج 18، ص 157 .

 

تبلیغات