بررسى فقهى برد و باخت در مسابقات
آرشیو
چکیده
آنچه فراروى شماست، پژوهشى کوتاه در زمینه «برد و باخت در مسابقات» از دیدگاه فقه اسلامى است; چه این که فقه به عنوان یکى از مهمترین محورهاى پاسخگویى به تمام پرسشهاى انسان، در همه زمانهاست . به دنبال گسترش مسابقات در عصر حاضر، پرسشهاى فراوانى در باره جواز و عدم جواز، همچنین جایزههاى آنها، براى متدینین مطرح است . در این میان، برخى از ورزشها همانند اسب سوارى، شتر دوانى و تیراندازى به تصریح اولیاى دین، مورد امضاى شریعت قرار گرفته است و گروگذارى و شرطبندى در آنها بدون اشکال است . با استمداد از سیره و روایات مىتوان سایر ورزشها را جایز دانست و هدایا و پاداشهاى آنها را نیز به عنوان وفاى به عهد یا نذر، قسم و ... دریافت کرد . پس بدون شک در جوایزى که شرط الزامآور در آنها وجود ندارد یا از سوى نهادهاى دولتى و بینالمللى پرداخت مىشود، هیچ اشکالى وجود ندارد .متن
مقدمه
از گذشتههاى دور، مسابقات، بخشى از زندگى و عمر انسانها را پر کرده است . برخى براى آمادگى رزمى و عدهاى به انگیزه سرگرمى و پر کردن خلا هیجانهاى خویش یا وقتگذرانى و شمارى هم براى برد و باخت و سودهاى مادى و اقتصادى، در مسابقههاى گوناگون شرکت مىکردند .
در سیر همراه با فراز و نشیب تمدن بشرى، این مسابقهها روز به روز گستردهتر و فراگیرتر شده تا آنجا که در زمان حاضر، دامنه آن، گسترش شگفتانگیز و تنوع خیرهکنندهاى یافته است، به گونهاى که مىتوان گفتبیشتر هنگامههاى بیکارى و آسودگى مردمان و طیف وسیعى از نگرانیها، دغدغهها، و دل مشغولیهاى جوانان و نوجوانان به آن اختصاص یافته است .
در زمینه مسابقات، افزون بر مسائل و اهداف ورزشى، سیاسى و فرهنگى، بحثها و گفتگوهاى مهم دیگرى از دیدگاه فقه و شریعت مطرح است .
پرسشهاى فقهى فراوانى در زمینه مسابقات مطرح است که باید پاسخ قابل اطمینانى از سوى فقیهان ارائه شود . پارهاى از این پرسشها در مشروع بودن و نبودن برخى از مسابقهها مانند، اتومبیلرانى، موتورسوارى، دیوار مرگ، بوکس و ... مىباشد .
پرسش دیگر این است که با توجه به آنچه شریعت اسلامى به عنوان مسابقه و شرطبندى و برد و باخت، پذیرفته است، آیا مىتوان با ملاکیابى، مواردى را به آنها افزود؟
آیا مىتوان گفت که نمونههاى بیان شده در روایات، مربوط به زمان صدور روایات است (و تنها به عنوان نمونه از آنها نام برده شده است) تا بتوان در این زمان، در مسابقه با سلاحهاى جدید و پیشرفته که براى دفاع و رزم از آنها استفاده مىشود، شرطبندى نمود؟
آیا ورزشهایى همچون دو، کشتى، فوتبال، والیبال، قایقرانى، کاراته و ... جایزند یا ناروا؟ و اگر مشروع هستند، آیا از دیدگاه شرع و فقه مىتوان در این موارد نیز مانند اسبدوانى و تیراندازى، برد و باخت کرد؟
سؤال دیگر این است که آیا انگیزههاى ورزشکاران و بازیکنان در مشروعیت و عدم مشروعیت مسابقات، تاثیرگذار است؟
آیا راه حلى براى شرطبندى و گروگذارى، برد و باخت در اینگونه مسابقهها وجود دارد؟ و در صورت تعیین جایزه از سوى نهادها، باشگاهها و سازمانهاى دولتى، حکم آن چیست؟ اگر افرادى که به عنوان بازیکن در مسابقات شرکت مىکنند، مقدارى پول پرداخت نمایند تا در پایان به گروههاى پیروز پرداختشود، این عمل در فقه چه حکمى دارد؟
با توجه به گستردگى پرسشهاى فوق و اهمیت و نفوذ مسابقات در زندگى انسان و تاثیرگذارى آن در اجتماع، فقه پژوهان باید با موضوعشناسى و ژرف اندیشى، نظر شریعت و فقه را از منابع اسلامى بجویند و وظیفه شرعمداران را مشخص نمایند .
در این پژوهش برآنیم تا با بهرهگیرى از مبانى فقهى گذشتگان، احکام مسابقههاى امروزى را نیز تعیین نماییم .
مفهوم و تعریف مسابقه
«سبق» به معناى پیشى گرفتن بر یکدیگر در دویدن، تاختن، جنگیدن و ... است .» (2)
با بررسى در لغت پى مىبریم که به گونهاى در این واژه، مفهوم رقابت، پیشتازى و پیشآهنگى نهفته است، که در برابر آن «لحوق» به معناى پیوستن قرار دارد .
در زمینههاى مختلف علمى، فکرى، ورزشى و ... آن بازیکنى که جلو مىافتد و زودتر از دیگران به مقصد از پیش تعیین شده مىرسد و بر رقیب پیروز مىشود، سابق و پیشتاز گفته مىشود که در فارسى مىگویند: گوى سبقت را از دیگران ربود .
این واژه در قرآن کریم و احادیث، داراى کاربردهاى گوناگونى است:
در قرآن، آنجا که برادران یوسف در بیان چگونگى کار خویش، مىگویند:
«انا ذهبنا نستبق و ترکنا یوسف عند متاعنا» (3)
یعنى: گفتند اى پدر! ما به مسابقه رفته بودیم و یوسف را پیش کالاى خود گذاشته بودیم .
در جریان یوسف و زلیخا چنین مىخوانیم: «و استبقا الباب» (4) یعنى: هر دو (یوسف و زلیخا) به طرف در دویدند . و در بیان صراط در روز قیامت این گونه مىفرماید: «فاستبقوا الصراط» (5) یعنى: پس شتابان آهنگ صراط مىکنند .
ابن منظور در «لسان العرب» مىگوید: «استباق» پیشى گرفتن، در قرآن به سه معنا به کار رفته است: یکى، تیراندازى که در آیه نخست، از زبان فرزندان یعقوب چنین نقل کرده است و دیگرى پیش افتادن در هدف که از دومین آیه مورد اشاره، در جریان یوسف و زلیخا به دست مىآید و معناى سوم، عبور کردن و گذشتن است که از سومین آیه استفاده مىشود . همانگونه که مىبینید در معناى اول و دوم، مفهوم «مسابقه» و سبقت نهفته است .
این واژه، در روایات معصومین علیهم السلام نیز داراى چنین بار مفهومى است .
مفهوم سبق، در اثر کاربرد فراوان مباحث فقهى، «حقیقت» در عقد ویژهاى شده است که داراى دو رکن و انشاى به هم پیوسته (ایجاب و قبول) است . در کاربرد فقیهان، سبق به تملیکى گفته شده است که در برابر کار و عمل قرار مىگیرد . به همین جهت، در فقه بحث ویژهاى با عنوان «سبق و رمایه» در شمار دیگر مباحث قرار گرفته است . در این عقد، چهار نکته باید رعایتشود:
الف) مسابقه دهندگان باید عاقل و بالغ باشند .
ب) ابزارى که براى مسابقه استفاده مىشود از ابزارى باشد که در فقه مورد تایید قرار گرفته است .
ج) در مسابقههاى جایز، آنچه که به عنوان پاداش به طرف مقابل پرداخت مىشود، ویژگى خاصى ندارد بلکه مىتواند کالاى موجود در خارج و به صورت نقد یا نسیه باشد .
د) مىتوان جایزه برندگان را از بیت المال پرداخت کرد، یا از سوى پیشوا و رهبر مسلمانان یا سازمانها و اشخاص دیگر غیر از مسابقه دهندگان اهدا گردد .
در این مساله که آیا مسابقه دهندگان نیز مىتوانند به یکدیگر جایزه دهند گفتگو و اختلاف است اگر چه نظر مشهور و معروف فقیهان شیعه جواز آن است . (6)
اقسام مسابقات
در یک نگاه کلى و براى تفکیک در احکام مسابقهها، مىتوان آنها را به چهار بخش تقسیم کرد:
1 - مسابقه با وسائل ویژه قمار همراه برد و باخت، که حرمت آن یقینى و مورد پذیرش همه فقیهان است .
2 - مسابقه با وسائل ویژه قمار ولى بدون برد و باخت، که به دلیل روایات رسیده از امامان معصوم علیهم السلام این عمل هم حرام و نارواست، اگر چه برخى همانند شیخ انصارى و مرحوم خوانسارى در حرمت آن تشکیک کردهاند .
3 - مسابقه با وسائل غیر قمار همراه برد و باخت;
4 - مسابقه با وسائل غیر قمار بدون برد و باخت .
به دلیل روشن بودن حرمت در دو بخش اول، به بحث از دو مورد اخیر مىپردازیم:
مسابقه با غیر وسائل قمار
در رویکرد دیگرى، مسابقه با وسائل غیر قمار، به دو بخش تقسیم مىشود:
الف) آنچه که در شریعت اسلام، دلیل خاصى بر آن رسیده است و گروبندى و برد و باخت در آن جایز شمرده شده است .
ب) آنچه که در شریعت، سخن ویژهاى در باره آن گفته نشده است که یا همراه برد و باخت صورت مىگیرد و یا همراه برد و باخت نیست .
مسابقههاى مشروع در راستاى تواناسازى
دین مبین اسلام نه تنها از مسابقههایى که در راستاى نیرومندسازى بنیه نظامى و دفاعى مسلمانان صورت مىپذیرد و آمادگى رزمى آنان را بالا مىبرد، جلوگیرى نمىکند، بلکه آنها را مورد تاکید و سفارش قرار مىدهد . قرآن کریم به عنوان یک اصل کلى و فرازمانى، به مسلمانان چنین دستور مىدهد:
«و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل ترهبون به عدو الله و عدوکم و آخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم ...» (7)
یعنى: و تا آنجا که مىتوانید نیرو و اسبان سوارى آماده کنید، تا دشمنان خدا و دشمنان خود را و آنها که شما نمىشناسید اما خدا مىشناسد، بترسانید .
پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله در بیان مقصود از این آیه، چنین مىفرماید:
«فى قول الله عزوجل (و اعدوا لهم ما استطعتم من قوة و من رباط الخیل) قال: الرمى .»
یعنى: مقصود از نیرومندى و توانایى در آیه، آمادگى در تیراندازى است . (8)
اسب سوارى، شتر دوانى و تیراندازى
با توجه به اهمیت دفاع از مرز و بوم ممالک اسلامى و آمادگى دفاعى مسلمانان، در اسلام، افزون بر مشروعیتبرخى مسابقهها که شرطبندى و گروگذارى در آنها روا شمرده شده است و به خاطر این فایده مهم، از دایره لهو و لعب ممنوع در شریعت، بیرون ستبلکه پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله به آنها امر فرمودهاند .
دلیل این حکم که اکنون فقهاى شیعه و سنى آن را پذیرفتهاند، روایتى است که اهل سنت از حضرت رسول صلى الله علیه و آله (9) و شیعیان از امام صادق علیه السلام (10) نقل کردهاند: «لاسبق الا فى نصل او خف او حافر .» یعنى: هیچ مسابقهاى روا نیست جز در تیراندازى، شتردوانى و اسب سوارى . ملاحظه مىشود که سه عنوان در این حدیث و نظایر آن وجود دارد که هر آنچه دایره مفهومى آنها را شامل شود مسابقه نامیده شده و به استناد روایات دیگر، شرطبندى در آنها جایز است: 1 - عنوان نصل 2 - عنوان خف 3 - عنوان حافر .
در لسان العرب آمده است: «فالخف: الابل ههنا و الحافر: الخیل و النصل: السهم الذى یرمى به .» (11) یعنى: خف شتر، و حافر اسب و نصل تیرى است که با آن تیراندازى مىشود . شهید ثانى مىگوید:
سهم شامل مسابقه در تیراندازى، سرنیزه و شمشیر مىشود، همانگونه که خف، شتر و فیلدوانى را در بر مىگیرد و حافر، اسب و الاغ و قاطرسوارى را در مفهوم خود دارد . (12)
بنابراین، به دلالت روشن این حدیث و بسیارى از احادیث دیگر، چنین مسابقههایى جایز بلکه مورد دستور و سفارش است .
و در روایت دیگر آمده است که گروگذارى در برخى مسابقات جایز است:
«ان الملائکة لتنفر عند الرهان و تلعن بصاحبه ما خلا الحافر و الخف و الریش و النصل .» (13)
یعنى: فرشتگان در مسابقههاى همراه با برد و باخت، حضور نمىیابند و لعنتخویش را بر بازیکنان آن مىفرستند، مگر اسب سوارى، شتردوانى، کبوتربازى و تیراندازى .
صاحب «حدائق» از جمله فقیهانى است که مسابقهها را منحصر در این سه مورد ندانسته و مسابقه و گروبندى با پرندگان و کبوتران را نیز روا شمرده است . وى بر این باور است که عنوان قمار و لهو و لعب بر این بازیها، صدق نمىکند و براى اثبات نظر خویش روایات فراوانى را گواه مىگیرد . (14)
به نظر نگارنده، برد و باخت تنها در سه عنوان یاد شده جایز است و نمىتوان گفت که شرطبندى و برد و باخت، در دیگر مسابقهها نیز جایز است; زیرا توانمندى و آمادگى براى رزم «حکمت» است و نه علتحکم و در نظر صحیح با سرایت دادن حکمت، نمىتوان حکم حلیت رهن را براى دیگر مسابقات ثابت کرد; چه این که پیامبر صلى الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام توجه داشتهاند که مثلا آمادگى بدن و بدنسازى، تاثیر بسزایى در مبارزات و جنگها دارد ولى هیچ سخنى در جهتحلیت این امر بیان نکردهاند . بنابراین، نمىتوان این حکم را به دیگر ورزشها (حتى اگر در جنگ مورد استفاده باشد). مثل اتومبیلرانى سرایت داد .
مسابقات ورزشى و سرگرمى
پرسش مهم این است که مسابقههایى همچون کشتى، وزنه بردارى، دومیدانى و بسیارى از بازیهاى دیگر که در زمانهاى پیشین وجود نداشته است ولى امروزه در سراسر جهان (حتى جوامع اسلامى) رواج دارد و هواداران بسیارى را جلب کرده و هزینههاى گزافى را به خود اختصاص داده است، چه حکمى در شریعت و مبانى فقهى براى آنها ثابت مىشود و اگر مشروع است، حکم پاداشها و جوایز برندگان آنها چیست؟
دیدگاه اندیشمندان فقه
1 - نظر شهید ثانى
وى در بررسى حدیث «لاسبق الا فى خف او حافر او نصل» مىگوید:
«و ربما رواه بعضهم بسکون الباء و هو المصدر: اى لایقع هذا الفعل الا فى الثلاثة، فیکون ما عداها غیر جائز، و من ثم اختلف فى المسابقة بنحو الاقدام و رمى الحجر و رفعه و المصارعة و بالآلات التى تشمل على نصل بغیر عوض هل یجوز ام لا؟ فعلى روایة الفتح یجوز و على السکون لا و فى الجواز مع شهرة روایته بین المحدثین، موافقة الاصل، خصوصا مع ترتب غرض صحیح على تلک الاعمال .» (15)
یعنى: و چه بسا برخى آن (سبق) را به سکون باء به عنوان مصدر قرائت کردهاند; یعنى این عمل تنها در سه مورد صحیح است و غیر آن جایز نیست . از این رو در مسابقات به صورت; دویدن، پرتاب سنگ و برداشتن آن و کشتى گرفتن و با وسایلى که مشتمل بر تیر است ولى بدون عوض است، اختلاف نظر رخ داده است، پس بر اساس روایت فتحه «سبق» جایز و بر اساس روایتسکون جایز نیست . قول به جواز، علاوه بر شهرت روایى آن، موافق اصل نیز هستبویژه زمانى که هدف و مقصودى درستبر این اعمال مترتب گردد .
2 - دیدگاه صاحب ریاض
در مقابل نظر شهید ثانى و بسیارى دیگر از فقیهان، برخى نظرى متفاوت در این زمینه به تصویر کشیدهاند . مرحوم سید على طباطبایى در کتاب ریاض المسائل مىنویسد:
«و لکن الاشهر خلافه ... فالمنع اظهر، لحجیة الاجماع المنقول، سیما مع التعدد و الاعتضاد بالشهرة و بما دل على حرمة اللهو و اللعب لکون المسابقه فى المذکورات منهما بلا تامل و خصوص ما مر من المعتبرة المنجبر قصور سندها بالشهرة بل و عمل الکل و لو فى الجملة، الدالة على تنفر الملائکة عند الرهان و لعنها صاحبه ما خلا الثلاثة، مع تصریح الروایة السابقة بان ما عداها قمار محرم . » (16)
یعنى: سخن مشهورتر آن است که بازى و مسابقه، به جز در موارد سه گانه حتى بدون برد و باخت، جایز نیست، به دلیل اجماع که پشتوانه شهرت است و نیز دلیلهایى که هرگونه لهو و لعب را حرام مىدانند و حدیث معتبرى که سستى سند آن با شهرت قابل جبران است و بالاتر از همه، عمل بسیارى از اصحاب به این روایت است که مىگوید: فرشتگان از جایى که برد و باخت در آنجاست مىگریزند و بر آنان نفرین و لعنت مىفرستند، پس جز موارد یاد شده قمار به شمار مىرود .
نقد سخن صاحب ریاض
آنچه مشهور میان فقیهان شریعت است، جواز مسابقه در موارد سه گانه مىباشد اما این که عدم جواز در غیر این موارد داراى شهرت بیشترى است، دلیل معتبرى براى آن در کتابهاى فقهى یافت نمىشود .
افزون بر این که اجماع منقول نزد بیشتر فقیهان بویژه متاخرین، قابل اعتماد نیست . (17) همانگونه که شیخ انصارى با اشاره به دلیلهاى عدم اعتبار اجماع منقول مىفرماید:
«وجب التوقف فى العمل بنقل الاجماع .» یعنى: توقف در عملى که به اجماع منقول ثابت مىشود، واجب است . (18)
از سوى دیگر، بسیارى از این مسابقهها داراى اهداف خردمندانه و عاقلانه است که آنها را از تحت عنوان بیهودگى و سرگرمى بىفایده خارج مىکند و پارهاى از فقها به این نکته اشاره کردهاند . محقق ثانى مىگوید:
«و لا تعد فى نفسها لهوا و لعبا .» یعنى: این موارد به خودى خود لهو و لعب به حساب نمىآیند . (19)
چه بسا اینگونه احادیث، تنها شامل صورتى شود که در آن، مسابقه همراه عوض و گرو صورت پذیرد و روش متشرعان در مسابقههایى همچون دویدن، خوشنویسى، قرآن و ... گفتار صاحب ریاض را، به روشنى نقض مىنماید .
بر اساس نکتههاى بیان شده در سخنان صاحب ریاض، دیدگاه وى (حرمت هر گونه مسابقهاى در غیر از موارد سه گانه، هر چند بدون عوض و برد و باخت) قابل پذیرش فقهى نخواهد بود .
کاوش در حکم مسابقات
باید دانست که اختلاف نظر در مسائل علمى امرى اجتنابناپذیر است اما به نظر مىرسد که اگر این مسابقهها بدون هیچ عوضى صورت پذیرد، جایز است; زیرا دلیلى بر حرمت آنها وجود ندارد چه این که اولا: عنوان قمار بر آنها صدق نمىکند تا مشمول آیات و روایات نهى کننده از قمار و میسر گردد; یعنى در عرف انسانها و اهل لغت، به دو نفر که با یکدیگر کشتى مىگیرند یا مسابقه فوتبال مىدهند، قمارباز گفته نمىشود .
ثانیا: در افعال انسان هرچند بىفایده بنماید، اصل اولى حلال بودن آنهاست، مگر این که از سوى شریعت، دلیل قاطع و محکمى برخلاف این قانون کلى اقامه شود; زیرا با شک در حرمت، چنین استدلال مىکنیم که قبل از آمدن شریعت و یا ابتداى ریعتحلال بودهاند، پس اکنون هم همان حکم را مترتب کرده و حکم به حلال بودن آنها مىنماییم .
ثالثا: در بیشتر جوامع انسانى، مسابقه امرى اجتنابناپذیر است و در همه زمانها و مکانها، عالمان و غیر آنان در مسابقههاى علمى یا ورزشى و مانند آن شرکت مىکردند . این سیره در زمان معصومین علیهم السلامنیز جریان داشته است و نهى و منعى از سوى آنان متوجه چنین مسابقههایى نشده است، در حالى که اگر این گونه مسابقات، حرام بود، امامان که بیانگر احکام شریعت هستند باید آن را بیان مىکردند . بنابراین، این سیره مورد رضایت ایشان است و لااقل حرمتشرعى ندارد .
رابعا: روایاتى در زمینه مسابقه میان امام حسن و امام حسین علیهما السلام رسیده است که برخى از آنها در باره کشتى گرفتن آن دو بزرگوار و بعضى درباره مسابقه خوشنویسى بین آنان و پارهاى در زمینه مسابقه ایشان در جمع کردن دانههاى گردنبند حضرت زهرا علیها السلام است . (20)
علاوه بر این، آنچه که اهل سنت در مسابقه پیامبر صلى الله علیه و آله با عایشه نقل کردهاند، (21) اگر مورد پذیرش قرار بگیرد، دلیل بر آن است که هرگاه اینگونه مسابقات، بدون برد و باخت صورت پذیرد حرام نخواهد بود .
با ژرف نگرى در دلیلهایى که براى حلیت این مسابقات بیان شد، نتیجه مىگیریم که همه مسابقات امروزى که برد و باختبا غیر وسائل ویژه قمار صورت گیرد، حرام نخواهد بود . افزون بر اینکه در عصر حاضر، بر بسیارى از این مسابقهها فوایدى مترتب مىشود که مورد توجه عقل و مورد پسند عاقلان است .
جوایز و پاداشهاى مسابقات
در راستاى تحقیق و موضوعیابى هرچه بیشتر این گونه مسابقات و پاداشها، آنها را به چند گروه تقسیم و حکم استنباطى آنها را در دو صورت بیان مىکنیم .
صورت اول:
این مسابقهها که بدون وسائل قمار صورت مىگیرد، اینگونه انجام پذیرد که از ابتدا دو طرف بازى یا بازیکنان مقدارى پول یا کالا را گرو بگذارند و قرارداد نمایند که این پاداش برنده مسابقه است، این عمل به چند دلیل داراى حرمت تکلیفى (حرام بودن چنین قراردادى) و حرمت وضعى (حرام بودن تصرف در مال گرو گذاشته شده و ضمانآور بودن آن) است .
دلیل اول: اجماع
گویا بیشتر اندیشمندان فقه چنین مسابقهاى را حرام مىدانند و ادعاى عدم اختلاف و اجماع کردهاند . البته شاید گفته شود که این اجماع ممکن است مستند به مدرک و احادیثباشد . بنابراین، به خود این اجماع نمىتوان اعتماد کرد بلکه باید مدرک آن را مورد بررسى و کاوش قرار داد .
دلیل دوم: صدق عنوان قمار
در لغت «قمار» به دو گونه تعریف شده است که در یک معناى آن، قمار به گروگذاردن چیزى و تلاش براى بردن آن مىباشد، اگر چه وسائل ویژه قمار در آن وجود نداشته باشد . (22) بر این اساس عنوان قمار بر این گونه موارد نیز صادق است و تمام آیات و روایاتى که از قمار و میسر نهى مىکند، آن را در بر مىگیرد .
ما این دیدگاه را نمىپذیریم; زیرا با مراجعه به عرف در مىیابیم وقتى مثلا مسابقه قرائت قرآنى برگزار مىشود اگر چه همراه گروگذارى باشد عنوان قمار بر آن منطبق نمىشود و در این زمره جاى مىگیرد; مسابقه خوش نویسى، دو میدانى و غیره ... (23)
دلیل سوم: روایات
در کتابهاى روایى، احادیثبسیارى را مىیابیم که از مجموع آنها (که به دلیل فراوانى، از ضعف سندشان چشمپوشى مىکنیم). چنین استفاده مىشود که گروگذارى و برد و باخت در غیر موارد بیان شده در شریعت و کتاب سبق و رمایه، حرام است . (24)
به نظر ما نیز این روایات، به ضمیمه یکدیگر مىتواند دلیل بر حرمتباشد و نمىتوان از آنها چشمپوشى کرد .
صورت دوم:
گونه دیگرى از مسابقات، این است که هیچ یک از بازیکنان، عقد و قراردادى ننمایند، اگر چه مقدار پولى را در پایان به عنوان پاداش به دلخواه و رضایتخویش به فرد یا افراد برنده بدهند . روشن است که گرفتن این گونه پاداشها و جوایز، مىتواند در ذیل عناوینى همچون نذر، عهد، وعد، هدیه و ... قرار بگیرد و حلیت آن ثابت گردد; چه این که هیچ دلیلى بر حرمت آن وجود ندارد .
جام ورزشى
صورت مساله عبارت از این است که در بسیارى از محلهها و شهرستانها، مسابقات فوتبال و والیبال بدینگونه برگزار مىشود که فردى به عنوان مسؤول جام، اعلام مىکند که چنین مسابقههایى را برگزار خواهد کرد . بر اساس شرایط مقرر، تیمهاى مختلف در این مسابقهها شرکت مىکنند و یکى از شرایط شرکت در این مسابقات این است که هر تیم و گروه شرکت کننده باید مقدارى وجه نقد که مسؤولین جام تعیین کردهاند، بپردازند .
اکنون پرسش اصلى این است که آیا این گونه مراهنه و گروگذارى سبب حرمت تکلیفى و وضعى مىشود یا خیر؟ با توجه به آنچه در زمینه مسابقات ورزشى بیان شد، نحوه عملکرد در این گونه جامها دو گونه است: گاهى مسؤول مسابقات، وجه نقد را دریافت مىکند و پرداختکنندگان شرط مىکنند که این پول باید صرف پاداش به برندگان شود و او به اجبار و طبق این شرط باید چنین کارى را انجام دهد . در این صورت حکم روشن است; زیرا این مسابقات در زمره آن دسته از مسابقههایى نیست که نص و دلیل ویژهاى در شریعتبر جواز آنها رسیده است و از سوى دیگر همراه برد و باخت هم مىباشد . بنابراین، چنین عملى حرام است .
نوع دوم این است که مسؤول جام، این مبلغ را به عنوان مخارج برگزارى مسابقات مىگیرد و دیگران نیز این وجوه را به این عنوان پرداخت مىکنند، اگر چه وى در پایان به برندگان مثلا اول تا سوم پاداش و جوایزى را اهدا مىکند ولى شرط و عقدى صورت نگرفته است و چه بسا پولى که با آن جایزه تهیه مىشود غیر از پولهایى است که تیمهاى شرکت کننده پرداخت کردهاند . در این فرض دلیلى بر حرمت چنین عملى و برگزارى مسابقات وجود ندارد; زیرا افزون بر این که عنوان قمار بر آنها صدق نمىکند، بلکه اکل مال به باطل هم نیست; چه این که تیمهاى شرکت کننده مقدار پول یا مالى را براى برگزارى و مخارج مسابقات، با رضایت در اختیار مسؤولین جام مىگذارند .
دیدگاههاى ویژه صاحب جواهر رحمه الله
از آنجا که نظر صاحب جواهر، نویسنده بزرگترین دائرة المعارف فقه شیعى (جواهر الکلام) مىتواند راهگشاى گرفتن جوایز در مسابقات مختلف باشد، بررسى و تحقیق در اندیشه وى، از جایگاه ویژهاى برخوردار است .
وى در برابر صاحب ریاض و شهید ثانى راه سومى را بر مىگزیند و به گونهاى، گرفتن جایزه را در این مسابقهها، روا مىداند:
«لکن ینبغى ان یعلم ان التحقیق الحرمة و عدم الصحة اذا ارید ایجاد عقد السبق بذلک اذ لاریب فى عدم مشروعیته سواء کان بعوض او بدونه و لو للاصل فضلا عن النهى فى خبر الحصر . اما فعله لاعلى جهة کونه عقد سبق، فالظاهر جوازه، للاصل و السیرة المستمرة على فعله فى جمیع الاعصار و الامصار من العوام و العلماء ... بل لایبعد جواز اباحتهما على العوض على ذلک والوعد به مع استمرار رضاهما به، لا على انه عوض شرعى ملتزم .» (25)
یعنى: مقتضاى تحقیق این است که اینگونه مسابقهها، در صورتى که به قصد عقد مسابقه برگزار شود، حرام و نادرست است، چه در آن برد و باختباشد یا نباشد . به دلیل اصل، تا چه رسد به نهى روایتحصر، اما انجام دادن اینگونه مسابقهها، نه در قالب عقد مسابقه (بلکه بازى کردن بدون قرارداد) ظاهرا جایز است . اصل و سیره مستمره مسلمانان در تمام سرزمینها و زمانها، چه در میان عالمان و چه غیر عالمان بر این جواز دلالت مىنماید .
بلکه (مىتوان فراتر از این را گفت که) بعید نیست جایز بودن انجام چنین مسابقاتى و گرفتن جایزه و عوض در آنها، البته به عنوان وفاى به وعده (نه عقد الزامآور) در صورتى که رضایت دو طرف بازى بر دادن جایزه، تا آخر بازى دوام داشته باشد، نه به عنوان عوض شرعى که الزامآور باشد .
تفاوت مفهوم عقد و وعده
از سخنان پایانى این فقیه ژرفنگر مىتوان دریافت که چگونگى قرارداد بین مسابقه دهندگان تاثیر بسزایى در حرمتیا حلیت آن دارد، به گونهاى که عقد قرارداد الزامى بین مسابقه دهندگان در مواردى مثل وزنه بردارى، کشتى، کاراته و ... جایز و روا نیست، ولى اگر بدون عقد و ایجاب و قبول الزامآور شرعى، بازنده با آسایش خاطر و خرسندى، بخواهد به برنده به عنوان جایزه چیزى راپرداخت نماید و الزام و اجبارى هم وجود نداشته باشد، اشکالى ندارد و این نکته از تفاوت معناى عقد و وعده به دست مىآید; چه این که در عقد نوعى الزام و تعهد شرعى و پایبندى نهفته است، ولى در وعده، چنین الزام و پایبندى شرعى وجود ندارد . برخى لغتشناسان تفاوت آن دو را چنین بیان داشتهاند:
«عهد، اقتضاى وفا دارد، در صورتى که «وعده» اقتضاى برآوردن و رواکردن حاجت است، گفته مىشود که عهد را شکست و وعده را برنیاورد و روا نکرد .» (26)
یکى از اندیشمندان، پس از پذیرش اندیشه صاحب جواهر، چنین نوشته است:
«یجوز للسابق ان یاخذ المال من الدافع على سبیل الوعد بحیثیجوز له الوفاء و العدول عنه، لعدم الدلیل على التحریم و الاصل الجواز .» (27)
یعنى: براى برنده رواست که مالى را از بازنده، به عنوان وفاى به عهد بگیرد، البته وعده به گونهاى است که براى بازنده الزامى ایجاد نمىکند تا بتواند در صورت نارضایتى چیزى را نپردازد; زیرا (دلیل جواز این است که) دلیلى بر حرمت گرفتن چنین جایزهاى وجود ندارد و اصل اولى نیز جواز گرفتن آن است .
راهى دیگر براى گرفتن جایزه مسابقات
برخى از فقیهان معاصر، راه حل شرعى دیگرى براى اجراى مسابقات همراه با جایزه مطرح کردهاند که در صورت پذیرش راهگشاى بسیارى از مسابقات خواهد بود:
«یصح الجعل من کلیهما او احدیهما او من ثالث للسابق بعنوان الوقف او النذر او الوصیة او الشرط، مثلا یجعل وقفا لمن سبق ... او یجعل مثلا النذر او الوقف او الشرط لمن سبق الازید و لمن لحق الاقل و حینئذ فاذا تسابقا لایکون بینهما عقد جعالة او اجارة او صلح او مسابقة و انما یاخذ السابق، السبق بعنوان الوقف او النذر ...» (28)
یعنى: پرداختن جایزه از سوى یکى از دو طرف بازى یا هر دو یا شخص دیگرى، به برنده به عنوان وقف، نذر، وصیتیا شرط، صحیح است; به عنوان مثال به کسى که برنده مىشود جایزهاى و یا به فرد برنده بیشتر و به بازنده مقدار کمترى جایزه بدهند که در آغاز هیچ گونه عقد شرعى الزامآورى بسته نشده است و برنده تنها از راه وقف یا نذر یا ... جایزه را دریافت مىکند .
نتیجهگیرى
با ملاحظه آنچه تا کنون مورد پژوهش فقهى قرار گرفت، مسابقهها و بازیهاى سرگرمى و تفریحى و یا ورزشى، در غیر از موارد یاد شده در روایت (شتردوانى، اسب سوارى و تیراندازى) اگر به گونهاى الزامآور گروبندى و شرط بندى شود و عقد مسابقه آن لحاظ گردد حرام است، اما اگر چنین قراردادى مطرح نباشد بلکه بازنده به عنوان وفاى به عهد و یا نذر و ... بدون هیچ اجبارى بلکه با خشنودى چنین جایزهاى را به برنده بدهد اشکالى نخواهد داشت .
به نظر مىرسد، بعد از این فراز و نشیب و بیان اندیشههاى متفاوت فقیهان پیشین و پسین باید گفت: براى مساله مسابقات ورزشى که امروزه اهداف ویژهاى نیز پیدا کرده است و اهداى جوایز از سوى فدراسیونها و نهادهاى بینالمللى و دولتى صورت مىگیرد، در فقه شیعه راه حلهایى را مىتوان جست و بستر فتوا به حلیت وضعى و تکلیفى این گونه مسابقات، در صورت برگزارى صحیح آنها فراهم است .
پىنوشت:
1) کارشناس ارشد فلسفه، محقق و نویسنده .
2) محمد معین، فرهنگ معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1360ق . ، ماده سبق .
3) یوسف/17 .
4) یوسف/25 .
5) یس/66 .
6) محمد حسن نجفى، جواهر الکلام، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1365، ج 28، ص 228 .
7) انفال/60 .
8) محمد بن حسن حر عاملى، وسائل الشیعه، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1391ق . ، ج 13، ص 348 .
9) احمد بن محمد بن حنبل، مسند، دار الفکر، بیروت، 1411ق . ، ج 2، ص 474; ابو داود ازدى، سنن، دار ابن حزم، بیروت، 1418ق . ، ج 3، ص 29; ابن ماجه، سنن، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1395ق . ، ج 2، ص 960; احمد بن شعیب نسائى، سنن، دار الجلیل، بیروت، ج 6، ص 226 .
10) محمد بن حسن حر عاملى، پیشین، حدیث 1; محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1363، ج 5، ص 50; عبد الواحد آمدى، غرر الحکم و درر الکلم، ترجمه و شرح آقا جمال خوانسارى، انتشارات دانشگاه تهران، ج 1، ص 333 .
11) ابن منظور، لسان العرب، دار صادر، بیروت، 1995م . ، ج 2، ص 286 .
12) زین الدین جبعى العاملى، مسالک الافهام، مکتبة بصیرتى، قم، 1413ق . ، ج 6، صص86 - 85 .
13) محمد بن حسن حر عاملى، پیشین، ص 248 .
14) یوسف بحرانى، الحدائق الناظرة، دار الکتب الاسلامیه، نجف اشرف، 1377 ق . ، ج 22، ص 362 .
15) زینالدین جبعى العاملى، پیشین، ص 70 .
16) سید على طباطبایى، ریاض المسائل، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1419 ق . ، ج 9، ص 408 .
17) محمدرضا مظفر، اصول الفقه، انتشارات المعارف الاسلامیه، قم، 1386 ق . ، ج 2، ص 116 .
18) مرتضى انصارى، فرائد الاصول (الرسائل)، مؤسسة النشر الاسلامى، قم، 1417 ق . ، ج 1، ص 135 .
19) على بن الحسین الکرکى، جامع المقاصد، مؤسسة آل البیت، قم، 1415 ق . ، ج 8، ص 327 .
20) حسین نورى، مستدرک الوسائل، المکتبة الاسلامیة، تهران، 1382ق . ، ج 14، ص 81، حدیث 1; محمد حسن نجفى، پیشین، ص 221 .
21) عبد الله بن احمد بن قدامه، المغنى، دار الکتب العلمیة، بیروت، ج 11، ص 127 .
22) فخر الدین طریحى، مجمع البحرین، مؤسسة البعثة، تهران، 1414ق . ، ج 3، ص 463; على اکبر دهخدا، لغت نامه، انتشارات دانشگاه تهران، 1377، ج 31، ص 466; ابن منظور، پیشین، ج 5، ص 115 .
23) امام خمینىقدس سره، مکاسب محرمه، مؤسسه اسماعیلیان، قم، 1410ق . ، ج 2، ص 3 .
24) محمد بن یعقوب کلینى، پیشین، ج 1، ص 341; حر عاملى، پیشین، ج 2، ص 660; حسین نورى، پیشین، ج 2، ص 516; صلاحالدین الصفدى، الوافى بالوفیات، دار النشر، لبنان، 1411 ق . ، ج 9، ص 35 .
25) محمدحسن نجفى، پیشین .
26) ابو هلال عسکرى، الفروق فى اللغة، ترجمه علوى مقدم، انتشارات آستان قدس رضوى، مشهد، ص 113 .
27) محمد جواد مغنیه، فقه الامام الصادق، دار العلم للملایین، بیروت، 1977 م . ، ج 4، ص 234 .
28) سید محمد شیرازى، الفقه، مطبعة سید الشهداء، قم، 1405ق . ، کتاب السبق و الرمایة، ص 325 .