آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۴

چکیده

سخنی به گزاف نرفته است اگر گفته شود که مارتین هایدگر یکی از شاخص ترین متفکران قرن بیستم است که تاریخ 2500 ساله غرب را به مثابه تجلیگاه سوبژکتیویسم و عقلانیت تکنولوژیک به مهمیز نقد می کشد و وجهه همت خویش را بر این امر قرار می دهد که از پارادایم معرفت بنیاد عالم مدرن بگسلد و به هستی شناسی روی آورد. مفروض این مقاله بر این اصل استوار است که اگر سیاست مدرن بر پایه اراده معطوف به قدرت، شکاف میان سوژه و ابژه و سیطره عقلانیت تکنولوژیک پایه ریزی شده است؛ هایدگر قصد دارد با گسست از معرفت شناسی و روی آوردن به هستی شناسی، از سیاست مبتنی بر رابطه ارباب و بندگی عالم مدرن گذر کند و سیاست مبتنی بر هستی شناسی را که متضمن از میان برداشتن شکاف میان سوژه و ابژه و گشودگی انسان نسبت به خود، جهان و دیگری است مطرح کند.

تبلیغات