جان سرل در فلسفه زبان خود به تفاوت های ظریفی توجه دارد که در میان انواع مختلف افعال گفتاری وجود دارند. به باور او، گفتن یا نوشتن در یک زبان، عبارت است از انجامِ یک نوع کاملاً خاص از افعال گفتاری که افعال مضمون در سخن نامیده می شود. بدین لحاظ، وجود گفتمان داستانی برای کسی که به چنین دیدگاهی معتقد است، مسئله دشواری را ایجاد می کند؛ یعنی چگونه می توانیم اثری داستانی را بفهمیم، حتی اگر نویسنده ظاهراً پاره ای از قواعد مهم کاربرد زبان را نقض کند؟ تلاش وافر سرل، در این سیاق، تحلیل مفهوم داستان است، نه مفهوم ادبیات. در واقع هدف او، بررسی تفاوت میان اظهارات داستانی و جدی است، نه بررسی تفاوت میان اظهارات مجازی و واقعی. از نظر سرل، نویسنده یک اثر داستانی، به انجام مجموعه ای از افعال مضمون در سخن، معمولاً از نوع تصدیقی، تظاهر می کند. او معتقد است آنچه داستان خیالی را ممکن می کند، مجموعه ای از قراردادهای فرازبانی و غیرمعناشناختی ای است که ارتباط میان کلمات و جهان را که از طریق قواعد معناشناختی افعال گفتاری بنیان نهاده شد، قطع می کنند. بر این اساس، اعمال متظاهرانه افعال مضمون در سخنی که نگارش اثری داستانی را شکل می دهند، عبارت اند از: انجامِ افعالِ اظهار، به صورت واقعی، با قصد توسل به قراردادهای افقی که تعهدات اظهارات متعارف مضمون در سخن را به حالت تعلیق درمی آورند. هدف این جستار، بررسی، تحلیل و نقد نگاه سرل به جایگاه منطقی گفتمان داستانی است.