آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۳

چکیده

ابرپیرنگ به آن دسته از پیرنگ هایی گفته می شود که در میان اقوام و فرهنگ های گوناگون بسیار تکرار می شوند. هدف این نوشتار، کشف ساختار ابرپیرنگ جهانی «پیمان انسان با شیطان» در دو روایت «ضحاک» در شاهنامه فردوسی و فاوست به روایت گوته است. ابرپیرنگ پیمان انسان با شیطان در روایات گوناگون در میان اقوام و ملل جهان تکرار شده و در زمان ها و مکان های مختلف به حیات خود ادامه داده است. در پژوهش حاضر، کوشش شده است با روش توصیفی-تحلیلی به دو پرسش پاسخ داده شود: نخست، ساختار و الگوی تکرارشونده حاکم بر این ابرپیرنگ چیست؛ دیگر اینکه، تفاوت ها و شباهت های روایت فردوسی و گوته در این ابرپیرنگ در بخش های متنوع، همچون چرایی پیمان با شیطان، انگیزه های پیمان، کنش های قهرمانان، چگونگی ظهور شیطان بر قهرمانان، و فرجام آنها چگونه است. نتایج نشان می دهد که ساختار این ابرپیرنگ الگویی تکرارشونده به این قرار دارد: پیمان بستن شیطان با افرادی با ویژگی های برتر، فروختن روح به شیطان، انجام دادن یک گونه از خویش کاری های مشابه پس از پیمان با شیطان، و فرجامی از نوع سقوط کامل یا بازگشت به رستگاری پس از تحمل پیامدهای دردناک رفتارهای نادرست. تفاوت های این دو روایت از یک داستان واحد، شامل انگیزه های پیمان بستن است که در فاوست بهره مندی تمام عیار از خوشی های مادی و دنیایی، و در داستان «ضحاک» قدرت طلبی است. تفاوت دیگر در کنش های قهرمانان پس از پیمان بستن است که در فاوست با شهادت دروغ و قبول مال دزدی همراه است، اما در داستان «ضحاک» با قتل و رابطه نامشروع سروکار دارد که در هردو روایت مشترک است. چگونگی ظهور شیطان بر این دو نیز متفاوت است. در فاوست شیطان به شکل سگ، اسب آبی، و سالک دانشجو ظهور می کند و در داستان «ضحاک» به شکل مردی نیک خواه، خوالی گر (آشپز) و پزشک ظاهر می شود. فرجام پیمان در فاوست پس از تحمل سختی های بسیار به رستگاری ختم می شود و در ضحاک به بندی شدن او در بن غاری می انجامد. برمبنای این پژوهش، می توان درباره احتمال تأثیرپذیری گوته از فردوسی تأمل کرد.

تبلیغات