دفاتر نظارتى شوراى نگهبان در ترازوى قانون
آرشیو
چکیده
بر اساس اصل 99 قانون اساسى، نظارت بر انتخابات بر عهده شوراى نگهبان است، شوراى نگهبان در راستاى عملیاتى کردن این اصل چند سالى است که اقدام به تأسیس دفاتر نظارتى در استانها و شهرستانها کرده است و این امر اخیرا باعث بحثهایى در سطح کشور شده است. همه بحثها بر محور این است که آیا این اقدام شورا مطابق با قانون مىباشد یا مخالف با آن؟ طرفین بحث ادلّهاى براى نظریّه خود اقامه نمودهاند. مدّعاى این مقاله این است که دلیلى بر غیرقانونى بودن این اقدام شورا در دست نیست و ادلهاى که مخالفان اقامه کردهاند خالى از خدشه نمىباشد.متن
مقدمه
یکى از نهادهاى مهم و تعیین کننده در نظام جمهورى اسلامى ایران، نهاد شوراى نگهبان است. در اصول متعدد قانون اساسى در باره جایگاه و نیز اختیارات و وظایف آن به صراحت سخن رفته است. در اصل 91 قانون اساسى، شوراى نگهبان به عنوان پاسدار اسلام و قانون اساسى معرفى شده است. در اصل 93 قانون اساسى آمده است که مجلس شوراى اسلامى بدون وجود شوراى نگهبان اعتبار قانونى ندارد. بنابراین هر چه تصویب کند هیچ ارزش قانونى ندارد.
بر اساس اصل 69 قانون اساسى، مجلس نمىتواند بدون حضور شوراى نگهبان در جلسات غیر علنى، مصوّبهاى داشته باشد. و در اصل 111 قانون اساسى، یکى از فقهاى شوراى نگهبان و در برخى از شرایط دو نفر از آنها جزء شوراى سه نفرى جانشینى رهبرى معرفى شدهاند. و در اصل 108، تدوین آئین نامه داخلى خبرگان رهبرى و نیز قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان و کیفیت انتخاب آنها در اولین دوره به فقهاى شوراى نگهبان سپرده شده است و... بر اساس قانون اساسى، شوراى نگهبان داراى سه وظیفه اصلى و کلیدى است:
الف) بررسى مصوبات مجلس از جهت مغایرت و یا عدم مغایرت آنها با شرع و قانون اساسى. مصوبه مجلس تا موقعى که به تأیید شوراى نگهبان نرسد اعتبار قانونى ندارد. (اصل72،91،94و 96)
ب) تفسیر قانون اساسى جمهورى اسلامى ایران. بر اساس قانون اساسى تنها تفسیر شوراى نگهبان رسمیت و قانونیت دارد نه هیچ مرجع دیگر. (اصل 98)
ج) نظارت بر انتخابات ریاست جمهورى و خبرگان رهبرى و مجلس شوراى اسلامى و همهپرسى (اصل 99)
به دلیل اهمیت این جایگاه و وظایف و اختیارات بوده است که در قانون اساسى هم در ترکیب اعضاى آن و هم تعیین آن عنایت ویژهاى مبذول شده است. (اصل 91)
یکى از مباحثى که امروز در عرصه مطبوعات و بلکه در سطح مسؤولان کشور مطرح است بحث قانونى بودن و نبودن دفاتر نظارتى شوراى نگهبان در استانها و شهرستانهاست. مسؤولان وزارت کشور و عدهاى از نمایندگان مجلس بر غیر قانونى بودن آن اصرار مىورزند در حالى که شوراى نگهبان بر قانونى بودن آن تأکید دارد.
مىدانیم از جهت حقوقى کسى که مدّعى غیرقانونىبودن و یا جرمبودن کارى است باید بر مدّعاى خود اقامه دلیل کند؛ زیرا جرم بودن و یا غیر قانونى بودن، خلاف اصل است. به حکم قانون و یا شرع اصل بر برائت است، اصل بر صحت عمل مسلم است، اصل بر مجرمنبودن است. ممنوع بودن و جرم و غیرقانونىبودن احتیاج به اثبات دارد. حال با این مقدمه، خوب است به ادلهاى که مخالفان دفاترنظارتى بر غیرقانونىبودن این دفاتر اقامه مىکنند اشاره کنیم، سپس در مقام نقد این ادلّه، پاسخ شوراى نگهبان و همفکران آن را بشنویم. ادلهاى که بر غیر قانونى بودن این دفاتر اقامه شده است به قرار زیر مىباشد:
1ـ وجود این دفاتر در هیچ جاى قانون نیامده است و از جانب مجلس که مرکز قانونگذارى کشور است تصویب نشده است.
2ـ سازمان مدیریت و برنامهریزى کشور که مسؤول تشکیلات بودجهریزى کشور است آن را تأیید نمىکند و با آن توافق نشده است.
3ـ تشکیل این دفاتر ناشى از خلط بحث انجام شده توسط شوراى نگهبان است. شوراى نگهبان خود را مسؤول رسیدگى و تأیید صلاحیت نامزدها مىداند در حالى که آنها مسؤول نظارت بر عملکرد هیأتهاى اجرایى هستند.(2)
4ـ با توجه به این که مسؤولیت نظارت شوراى نگهبان مقطعى و موسمى است تأسیس این دفاتر دائمى از مصادیق اسراف و حیف و میل اموال عمومى است.
5ـ با عنایت به این که مسؤولیت بررسى، اظهار نظر و تحقیق در مورد کاندیداها به عهده مراجع چهارگانه یعنى وزارت اطلاعات و دادستانى و سازمان ثبت احوال و اداره تشخیص هویت و پلیس بینالمللى است، تأسیس این دفاتر نظارت، عملى موازى با وظایف مراجع چهارگانه است.
6ـ تأسیس دفاتر نظارتى که به منزله گسترش تشکیلات مىباشد خلاف بند ه ماده 2 قانون برنامه سوم توسعه است.(3)
7 - بر اساس تبصره 2 ماده 8 قانون استخدام کشورى هر گونه تغییر و یا توسعه تشکیلات نیاز به موافقت سازمان ادارى و استخدامى کشور دارد و بدون آن قانونى نیست.
8 ـ ماده واحدهاى که در 10/8/1377 از تصویب مجلس گذشت و سپس به تأیید شوراى نگهبان رسید، دال بر این است که شوراى نگهبان بدون اجازه مجلس حق تأسیس و یا گسترش تشکیلات خود را ندارد. ماده واحده چنین است:
«شوراى نگهبان مىتواند به منظور انجام هر چه بهتر وظایفى که به موجب قانون اساسى بر عهده دارد، تشکیلات خود را تهیه و پس از تصویب مجلس شوراى اسلامى به مرحله اجرا درآورد.»(4)
پاسخ ادلّه مزبور
پاسخ دلیل اول: پاسخ شوراى نگهبان به این دلیل این است که اولاً:
«مطابق اصل 99 قانون اساسى شوراى نگهبان تنها مرجعى است که بر روند برگزارى انتخابات نظارت دارد و از آنجا که انجام هر گونه اقدام نظارتى بدون بهرهگیرى از ابزار لازم و متناسب امرى است محال و برخوردارى ناظر انتخابات از ابزار لازم براى عملیاتى کردن مسؤولیت قانونىاش اجتنابناپذیر است و نفى این قاعده نیز در واقع انکار یک ضرورت عقلانى است، شوراى نگهبان به طور طبیعى و بر اساس منطق، از ابزار دفاتر استانى خود براى انجام وظایف قانونىاش بهره مىگیرد.»(5)
سخنگوى شوراى نگهبان نیز در پاسخ این دلیل مخالفین گفته است:
«این شورا براى عمل به تکالیف، وظایف و اختیاراتى که بر اساس اصول قانون اساسى به عهده دارد، تشکیلات، شرح وظایف و آیین نامه خود را مصوب و از آغاز تاکنون اجرا کرده است که اذن در شىء اذن به لوازم آن است. از این رو، دفاتر نظارتى قانونى است آن هم مطابق اصل 99 قانون اساسى.»(6)
خلاصه این جواب این است که اذن در شى عقلاً اذن در لوازم آن هم هست. معنا ندارد که وظیفهاى بر عهده نهادى گذاشته شود ولى ابزارهایى که آن نهاد براى عملیاتى کردن وظیفه خود لازم دارد از او منع شود. با توجه به این که وظیفه نظارت در اصل 99 بر عهده شوراى نگهبان نهاده شد قهرا وجود دفاتر نظارتى براى هر چه بهتر عملیاتى شدن این وظیفه نیز قانونى است.
اشکالى که مخالفان دفاتر نظارتى بر این استدلال دارند این است که هر چند این استدلال از جهت عقلى و حقوقى یک امر پذیرفته شدهاى است اما چرا خود شوراى نگهبان در جاى دیگر به این مسأله مسلّم عقلى و حقوقى پاىبند نبوده است.
شوراى نگهبان در برابر نامه رئیس جمهور وقت در سال 1370 که به قاعده اذن در شى اذن در لوازم آن است، جهت تأسیس واحد بازرسى در ریاست جمهورى براى اجراى اصل 113 که رئیس جمهور را مسؤول اجراى قانون اساسى مىداند استناد کرده بود، چنین پاسخ داد:
«تشکیل واحد بازرسى در ریاست جمهورى با قانون اساسى مغایرت دارد.»(7)
به نظر مىرسد که نقضى که مخالفان دفاتر نظارتى مطرح مىکنند صحیح نیست؛ چون اولا: شوراى نگهبان در این پاسخنامه خود با قاعده عقلى مزبور مخالفتى نکرده است، بلکه مخالفت شوراى نگهبان ناظر به اختیاراتى بود که به واحد بازرسى داده مىشد. اصل 113 قانون اساسى مسؤولیت اجراى قانون اساسى را به عهده رئیس جمهور نهاده است، یقینا شخص رئیس جمهور به تنهایى نمىتواند همه مقدمات کار را خود انجام دهد باید اطلاعات و گزارشاتى از جانب مرکز و یا واحدى به او داده شود. اما هیچ مرکز و یا واحدى حق تشخیص و تصمیمگیرى و نیز برخورد با متخلف را ندارد. اگر چنین حقى وجود داشته باشد منحصرا متعلق به شخص رئیس جمهور است نه واحد بازرسى و یا هر مرکز دیگر. اتفاقا یکى از ادله مخالفت شوراى نگهبان با لایحه اختیارات رئیس جمهورى که از سوى جناب آقاى خاتمى به مجلس ارائه شد همین امر است؛ یعنى بر اساس این لایحه اختیاراتى به هیأت نظارت و پیگیرى اجراى قانون اساسى داده شده بود و نظر شوراى نگهبان بر این بود که هیأت مزبور نمىتواند در این زمینه اختیاراتى داشته باشد این اختیارات متعلّق به شخص رئیس جمهور است لذا وقتى در مذاکرات فى ما بین این توافق حاصل شد که هیأت مزبور آن اختیارات را نداشته باشد شوراى نگهبان اعلام کرده است با اصل تشکیل هیأت مزبور مخالفتى ندارد.
ثانیا: اگر تشکیل دفاتر نظارتى شوراى نگهبان در استانها به دلیل عدم تصویب آن در مجلس غیرقانونى است، قهرا به همین دلیل باید گفت که حتى تشکیلات ستادى شوراى نگهبان در مرکز نیز غیرقانونى است؛ زیرا تشکیلاتى که شوراى نگهبان در مرکز دارد نیز هرگز به تصویب مجلس نرسیده است. چه فرق است میان تشکیلات ستادى و تشکیلات استانى؟!
سخنگوى شوراى نگهبان در همین رابطه گفته است:
جایگاه حقوقى دفاتر استانى با دفاتر ستادى که دائمى و وابسته در نهاد شوراى نگهبان است در اصل تفاوتى ندارد... به عبارتى، شوراى نگهبان که مسؤولیت نظارت را بر عهده دارد، دفاتر دائمى مانند دفاتر ستادى که در نهاد شوراى نگهبان است را براى انجام هر چه بهتر این وظیفه در استانها تشکیل داده است.(8)
ثالثا: اگر به صرف این که در قانون به صراحت چنین دفاترى پیشبینى نشده است غیرقانونى است چرا به همین نکته در جاهاى دیگر از جانب خود دولت توجه نشده است؟ آیا در قانون اساسى و یا قانون عادى، هیأت نظارت و پیگیرى اجراى قانون اساسى که به وسیله رئیس جمهور تشکیل شده است پیشبینى شده است؟ آیا تأسیس مرکز گفتگوى تمدنها از جانب رئیس جمهور که تشکیلات وسیع و بودجه کلانى را براى آن اختصاص دادهاند در جایى از قانون پیشبینى شده است؟! اگر مجلس در سال 81 براى آن بودجهاى تصویب کرد دلیل بر قانونى بودن تأسیس آن نمىشود؛ زیرا تأسیس آن قبل از تصویب بودجه بوده است و در تأسیس آن هرگز به تصویب مجلس استناد نشد.
آیا تشکیل خانه احزاب که وزارت کشور آنرا تصویب کرده و به اجرا درآورده در قانون پیشبینى شده است؟
به هر حال همانگونه که رئیس جمهور و یا وزارت کشور بر اساس اختیارات خود این مراکز را تأسیس کردهاند، شوراى نگهبان نیز بر اساس اختیارات و وظایف مهم قانونى خود این تشکیلات را تأسیس کرده است.
رابعا: اگر قانونى بودن تشکیلات شوراى نگهبان لزوما منوط به تصویب مجلس است و با عنایت به این که راه بررسى یک مسأله در مجلس با طرح نمایندگان و یا لایحه دولت است چرا دولت و مجلس در این زمینه کوتاهى کردهاند؟ مگر شوراى نگهبان به تشکیلات نیاز ندارد؟
اگر گفته شود که مجلس در ماده واحده سال 77 ارائه تشکیلات را به عهده شوراى نگهبان گذاشته است در پاسخ گفته مىشود همانگونه که در آینده خواهد آمد، ماده واحده فوق دلالتى بر الزام و حصر ندارد. بنابراین از ماده واحد نمىتوان در این رابطه کمک جست. به تعبیر دیگر مجلس در رابطه با تشکیلات شورا از خود و یا دولت سلب تکلیف نکرده است.
پاسخ دلیل دوم: در خصوص این دلیل که سازمان مدیریت و برنامهریزى با تأسیس این دفاتر موافقت نکرده است پاسخ شوراى نگهبان این است:
«لازم است که توجه مسؤولان اجرایى انتخابات را به این نکته جلب کنیم که این موضوع در موافقت نامه مالى میان شوراى نگهبان و سازمان مدیریت و برنامهریزى نیز به رسمیت شناخته شده است.»(9)
«شوراى نگهبان مذاکرات مفصّلى با مسؤولان سازمان مدیریت و برنامهریزى در این زمینه داشت و طبق توافقى که بعد از این مذاکرات حاصل شد فعلاً با 384 پست براى شوراى نگهبان در تهران و دفاتر استانها و شهرستانها موافقت شده است. و براى حقوق و هزینههاى آنها در سراسر کشور نیز بودجه پیشبینى و تصویب شده است. البته مجموع افرادى که در مراکز استانها و هر یک از حوزههاى انتخابیه به عنوان رابط فعالیت مىکنند به 380 نفر نمىرسد.»(10)
پاسخ دلیل سوّم: در پاسخ این دلیل، باید گفت اولاً: شوراى نگهبان که مسؤول نظارت بر انتخابات و عملکردهاى دولت و هیأتهاى اجرایى است آیا در راستاى عملیاتى کردن این وظیفه خطیر خود نیاز به تشکیلات ندارد؟ وزیر محترم کشور تصور کرده است که اگر مسؤولیت شوراى نگهبان را از مسئله رسیدگى و تأیید صلاحیت نامزدها به مسؤولیت نظارت بر عملکردهاى هیأتهاى اجرایى تقلیل دهد، نیازى به وجود دفاتر نظارتى شوراى نگهبان باقى نمىماند و حال این که این مسأله اول مدّعاست. شوراى نگهبان مدعى است نظارت عام و استصوابى بر تمام مراحل انتخابات قهرا نیاز به ساز و کار و ابزارهاى لازم دارد و نمىتوان مثلاً براى حدود 4 هزار صندوق در انتخابات مجلس هفتم که بر سر هر صندوق سه ناظر باید بین سه تا هفت روز حضور داشته باشند، ضرورت وجود تشکیلات را نفى کرد.
ثانیا: آیا وزیر کشور مىپذیرد اگر مسؤولیت شوراى نگهبان در انتخابات بررسى و تأیید صلاحیت نامزدها باشد نیاز به دفاتر نظارتى در سطح استانها و شهرستانهاست؟ استظهارى که از عبارت او مىتوان کرد این است که جواب او مثبت است. حال مىگوئیم اگر در انتخابات مجلس چنین وظیفهاى بر عهده شوراى نگهبان نیست، آیا در انتخابات ریاست جمهور و خبرگان رهبرى نیز چنین است؟
بر اساس بند 9 اصل 110 قانون اساسى بررسى صلاحیت داوطلبان ریاست جمهورى از جهت دارا بودن شرایطى که در خود قانون اساسى آمده است به عهده شوراى نگهبان است. و نیز بر اساس مصوبه خبرگان رهبرى، بررسى صلاحیت کاندیداهاى خبرگان رهبرى بر عهده فقهاى شوراى نگهبان است. و مىدانید که بر اساس اصل 108 قانون اساسى، قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخابات و آییننامه داخلى جلسات آنان به عهده خود خبرگان است و در این زمینه مجلس شوراى اسلامى هیچ نقشى ندارد.
با توجه به این که دفاتر نظارتى شوراى نگهبان اختصاص به انتخابات مجلس ندارد بلکه مربوط به همه انتخابات است قهرا به اعتراف ضمنى وزارت کشور قانونى بودن آن ثابت مىشود.
پاسخ دلیل چهارم: پاسخ شوراى نگهبان به این دلیل چنین است:
«آمادهسازى و تدارک براى نظارت بهینه بر روند برگزارى انتخابات و صیانت از آراى مردم یکى از مهمترین اهداف تشکیل این دفاتر است که شناسایى، جذب و آموزش ناظرین و بازرسین مردمى در جهت نیل به این هدف صورت مىگیرد. بدیهى است شوراى نگهبان به موجب قانون، وظیفه نظارت را در تمامى مراحل انتخابات بر عهده دارد و محدود کردن نظارت شوراى نگهبان به یک زمان خاص و غافل شدن از زمان آغاز روند اولیه برگزارى انتخابات در واقع به سلامت انتخابات و پاسدارى و حفاظت از اعتماد عمومىلطمهمىزند.»(11)
«شوراى نگهبان براى برگزارى یک انتخابات صحیح، منصفانه و عادلانه نمىتواند نظارت خود را به زمانهایى که در آن مقطع انتخابات برگزار مىشود محدود کند و نیازمند افرادى است که با آموزشهاى کافى بتوانند امر نظارت را به طور صحیح و مطلوب انجام دهند. تجربه از ابتداى انقلاب تاکنون، شوراى نگهبان را در سالهاى 78 و 79 به این نتیجه رساند که اگر بخواهیم یک نظارت صحیح داشته باشیم نیازمند ابزار و ساز و کار خاص هستیم. چون در گذشته نیروهاى مردمى که با شوراى نگهبان همکارى مىکردند در مقطع زمانى انتخابات این همکارى را شروع مىکردند و بعد از پایان آن هم این همکارى قطع مىشد. در درجه اول ما شناخت کافى نسبت به این افراد نداشتیم و در درجه دوم، افرادى که مسؤول نظارت بودند به دلیل این که ارتباط دائمى و سیستماتیک با شوراى نگهبان نداشتند نمىتوانستند در چارچوب آموزشهاى لازم شوراى نگهبان قرار بگیرند... مثلاً اگر گزارشى به شوراى نگهبان برسد که مثلاً در فلان صندوق انتخاباتى تخلفاتى صورت گرفته است، طبیعى است که یک نفر ناظر آگاه و آموزش دیده و مرتبط با شوراى نگهبان بهتر از افرادى که هیچ گونه ارتباط دائمى نداشته و آموزش لازم را فرا نگرفتهاند، وظیفه خودش را انجام خواهد داد...»(12)
خلاصه پاسخ شوراى نگهبان به دلیل مزبور این است که شناسایى و آموزش نیروها و آموختن قوانین و مقررات انتخابات که همیشه در حال تغییر و تعویض است نمىتواند مقطعى و موسمى باشد و داشتن تشکیلاتى جهت امور فوق و ارتباط مستمر با آنها کار پسندیده و معقولى است. از این گذشته اگر به دلیل مقطعى بودن انتخابات شوراى نگهبان نمىتواند کادرهاى ثابتى براى این منظور داشته باشد به همین دلیل وزارت کشور نیز نمىتواند نیروهاى ثابتى براى این امر داشته باشد و حال آن که چنین نیست؛ زیرا در وزارت کشور و استانداریها و فرمانداریها، واحدها و پستهاى ثابتى براى انتخابات وجود دارد.
در اینجا لازم است به آقایانى که از حیف و میل اموال عمومى اظهار نگرانى مىکنند گفته شود که چه خوب بود همین حسّاسیّت در موارد دیگر نیز نشان داده مىشد. مىدانیم که در بودجه سال 81 مبلغ 20 میلیارد ریال جهت مخارج مرگز گفتگوهاى تمدّنها و نیز 20 میلیارد ریال در ردیف بودجه وزارت کشور جهت کمک به نهادهاى مدنى (احزاب) اختصاص داده مىشود و به تصویب مجلس هم مىرسد. و نیز مبلغ 20 میلیارد ریال به عنوان کمک به اشخاص حقیقى و حقوقى به صورت بلا عوض در اختیار رئیس مجلس شوراى اسلامى قرار مىگیرد که البته این مورد در بودجه سال 82 به 30 میلیارد ریال مىرسد.
همچنین کمکهاى فراوانى که از جانب وزارت ارشاد در این چند سال به روزنامهها و نشریات زنجیرهاى شده است قابل انکار نیست، چنان که حیف و میلهایى که در سفرهاى خارجى برخى از مسؤولین صورت مىگیرد به هیچ وجه قابل پرده پوشى نیست.
آیا تقویت تشکیلات شوراى نگهبان با توجه به اهمیت جایگاه و وظایف آن در قانون اساسى خصوصا با تأکیداتى که مقام معظم رهبرى بر روى آن داشتهاند به اندازه امور بالا داراى اهمیت نیست؟!
پاسخ دلیل پنجم: اولاً: قانون اساسى در اصل 99 مسؤولیت نظارت بر انتخابات را بر عهده شوراى نگهبان نهاده است. انتقال این نظارت از شوراى نگهبان به هر مرجع و مرکز دیگر، خلاف صریح قانون اساسى است. اگر بناست شوراى نگهبان مطیع بى چون و چراى مراجع و مراکز دیگر باشد سپردن نظارت به شوراى نگهبان در قانون اساسى چه معنا و مفهومى مىتواند داشته باشد؟ اصلاً در این صورت چه نیازى به نظارت شوراى نگهبان مىباشد. در زمان رژیم شاهنشاهى، اجرا و نظارت بر انتخابات به عهده دولت و وزارت کشور بود. اما پس از انقلاب اسلامى، خبرگان قانون اساسى براى جلوگیرى از روند غلط گذشته، نظارت و اجرا را از هم جدا نمود و نهاد مستقلى را مسؤول نظارت قرار داد. نهادى که در انتخابات انتفاعى نداشته باشد. بهترین نهاد براى این کار همان شوراى نگهبان است که به یک معنا مستقل از سه قوه است. بر خلاف دولت و وزارت کشور که به طور معمول در همه جاى دنیا در انتخابات ذى نفع بحساب مىآیند و در پى این هستند که قدرت و حاکمیت خود را تثبیت و استمرار بخشند و به همین دلیل در انتخابات در صورت نبود مانع و ناظر بى طرف به تخلف و تقلب متوسّل مىشوند.
ثانیا: در انتخابات جمهورى اسلامى چه در انتخابات خبرگان رهبرى و چه ریاست جمهورى و چه مجلس شوراى اسلامى، براى نامزدها شرایط و صلاحیتهایى منظور شده است که تأیید آن شرایط و صلاحیتها به هیچ وجه در حوزه کارى مراجع چهارگانه فوق نیست. مثلاً داشتن تقوا و التزام عملى به نظام و یا اسلام و یا ولایت فقیه و یا داشتن حسن شهرت و برخوردارى فرد از وصف مدیر و مدبّر و حسن سابقه و امانت و یا داشتن مدرک فوق دیپلم و امثال آن هرگز از طریق استعلام از مراجع چهارگانه فوق به دست نخواهد آمد.
ثالثا به فرض در انتخابات مجلس مراجعه به مراجع چهارگانه را کافى بدانیم، یقینا نمىتوانیم در انتخابات ریاست جمهورى و خبرگان رهبرى این امر را کافى بدانیم؛ زیرا از یک طرف شرایط سنگینى در قانون اساسى و یا عادى براى نامزدها در این دو انتخابات در نظر گرفته شده است که از طریق استعلام از مراجع چهارگانه قابل تحصیل نیست و از طرف دیگر در این دو انتخابات چنان که قبلاً گفتیم نقش شوراى نگهبان تنها نظارت بر انتخابات نیست بلکه مستقیما تعیین و تأیید صلاحیتها بر عهده شورا گذاشته شده است و وزارت کشور در این زمینه هیچ نقشى ندارد.
پاسخ دلیل ششم: اولاً آنچه که در بند ه ماده 2 قانون برنامه سوم آمده است مربوط به گسترش تشکیلات دولت بوده و هیچ ربطى به دستگاه نظارتى شوراى نگهبان که خارج از قوه مجریه مىباشد ندارد؛ زیرا در بند ه ماده 2 آمده است:
«عدم گسترش تشکیلات دولت با تأکید بر کوچک سازى از سطوح پایین هرم تشکیلات از طریق تجمیع کلیه فعالیتهاى مربوط به یک وزارتخانه (به جز شرکتهاى مستقل) در سازمان استانى واحد.»(13)
پاسخ دلیل هفتم: این قانون همانگونه که هم از ماده 8 و هم از تبصره آن و هم از مواد و تبصرههاى دیگر استفاده مىشود مربوط به سازمانها و مؤسسات دولتى و وزارتخانههاست که مربوط به قوّه مجریه است و شامل شوراى نگهبان که خارج از قوّه مجریه است نمىشود.
پاسخ دلیل هشتم: ماده واحده مصوب 10/8/1377 دالّ بر منع و سلب اختیار از شوراى نگهبان در تأسیس و یا گسترش خود نمىباشد؛ زیرا دلالت این ماده واحده بیش از این نیست که راهى را در پیش روى شوراى نگهبان جهت تشکیلات خود باز مىکند ولى دالّ بر حصر نیست. یعنى در واقع مجلس اعلام آمادگى مىکند که شوراى نگهبان مىتواند تشکیلات خود را تهیه و به مجلس بیاورد و به تصویب مجلس برساند.
اگر گفته شود که هر چند عبارت «مىتواند» و نیز «به منظور انجام هر چه بهتر وظایفى که به موجب قانون اساسى بر عهده دارد» دلالت بر این دارد که مجلس در این مصوبه در صدد توسعه و تحکیم کار براى شوراى نگهبان بوده است نه تضییق و حصر، اما ذیل آن یعنى عبارت: «پس از تصویب مجلس شوراى اسلامى به مرحله اجرا در آورد» نشان مىدهد که لزوما باید تشکیلات شورا به تصویب مجلس برسد، در پاسخ مىگوییم: هر چند ذیل آن دلالت بر لزوم مىکند اما با توجه به صدر، بیانگر این است که اگر شوراى نگهبان جهت تشکیلات خود این راه را در پیش گرفت یعنى تشکیلات خود را به مجلس تقدیم کرد لزوما باید بقیه این مسیر یعنى تصویب مجلس را نیز تن دهد تا به مرحله اجرا در آید. در واقع ذیل این مصوّبه بیانگر قاعده «الامتناع بالاختیار لا ینافى الاختیار» است. یعنى اگر شورا به اختیار خود تشکیلات را به مجلس آورد باید به لوازم آن که تصویب مجلس است تن دهد. به هرحال به نظر ما از ماده واحده فوق نمىتوان استفاده حصر نمود.
به نظر ما صرف نظر از این که عبارت ماده واحده، خود در این جهت خالى از ظهور و دلالت نیست در عینحال قرائنى وجود دارد که این استظهار را تأیید مىکند اینک به برخى از این قرائن اشاره مىکنیم:
الف) آنچه که از مشروح مذاکرات مجلس در تصویب ماده واحده استفاده مىشود این است که مجلس پنجم با تصویب این ماده در صدد تحکیم و تقویت و تثبیت بیشتر تشکیلات شوراى نگهبان بود و در واقع خواسته است به شوراى نگهبان پیشنهاد بدهد که ما آمادهایم چارت تشکیلاتى شوراى نگهبان از جانب خود شورا تهیه و به مجلس آورده شود تا ما آن را به تصویب برسانیم تا تشکیلات شوراى نگهبان از استحکام خاص برخوردار شود و کسى نتواند در آن خدشهاى وارد کند. اینک برخى از عباراتى که در مشروح مذاکرات آمده است را در اینجا مىآوریم:
مخبر کمیسیون امور ادارى و استخدامى مجلس در گزارش خود چنین مىگوید:
«... عزیزان مستحضرند که شوراى نگهبان بر اساس وظایف قانونى خویش، به عنوان نهادى که محک تشخیص اسلامى بودن یا مغایر اسلام بودن مصوبات مجلس و همچنین بر اساس قانون اساسى تشخیص این که مغایر با مواد قانون اساسى هست یا نه، انجام وظیفه مىکند و همچنین در ارتباط با تشخیص صلاحیت کاندیداهاى محترم مجلس شوراى اسلامى و همچنین مرجعى معتبر و مهم و جایگاهى بالا در ارتباط با تشخیص صلاحیت کاندیداهاى مجلس خبرگان رهبرى و همچنین کاندیداهاى ریاست جمهورى به عنوان یک نهاد مقدس که طبق قانون اساسى و همچنین قوانین عادى، نظارت استصوابى بر امور انتخابات و مصوبات مجلس شوراى اسلامى دارد و این که تا این نهاد مقدس، آن معیار و مکیال و شاقول خود را روى مصوبات مجلس نگذارد و از نظر شرع مقدّس و قانون اساسى مغایرت یا عدم مغایرت آن را اعلام نکند و تشخیص ندهد، حتى مصوبات مجلس هم قانونى و قابل اجرا نیست، خوب، چنین نهاد مهم و معتبر و مقدس و قانونى براى انجام وظایف قانونى خودش احتیاج به ابزار و وسیله کار دارد. تشکیلات شوراى محترم نگهبان لازم است که بر اساس نیاز و متناسب با وظایف قانونى، توسط شوراى محترم نگهبان پیشنهاد شود...»(14)
نماینده دیگرى در نطق خود مىگوید:
«[پس از ذکر وظایف سنگین شوراى نگهبان] شوراى نگهبان است که باید این وظایف سنگین را انجام دهد، بنابراین تشکیلات مناسبى لازم دارد، خوب این تشکیلات را خودشان تهیه کنند تا به صورت لایحه یا طرح در مجلس مطرح مىشود و یقینا مجلس شوراى اسلامى، شوراى نگهبان را از خودش مىداند و حتما تشکیلات متناسب را تصویب خواهد کرد. به نظر من اگر تشکیلات شوراى نگهبان به تصویب مجلس برسد از اهمیت و اعتبار بیشترى برخوردار است...»(15)
جالب این است که یکى از بحثهاى مطرح شده میان نمایندگان این بود که آیا تشکیلات شورا بهتر است به تصویب کمیسیون مربوط (کمسیون امور ادارى و استخدامى مجلس) برسد یا این که به تصویب مجلس برسد. در همین رابطه یکى از استدلالهاى کسانى که تصویب مجلس را مطرح مىکنند این است که اگر هدف تحکیم و تقویت تشکیلات شوراى نگهبان است جا دارد که در مجلس تصویب شود؛ زیرا مجلس اعتبار و جایگاه بیشترى از کمیسیون خاص دارد.
یکى دیگر از نمایندگان مىگوید:
«تشکیلات را باید سازمان امور ادارى و استخدامى تصویب کند اما براى تأکید و تأیید بیشتر اینجا این لایحه، تصویب تشکیلات را به کمیسیون امور ادارى و استخدامى سپرده است... اگر به تصویب سازمان امور ادارى برسد کافى است، اینجا براى مزید تأکید گفتهاند که تصویب کمیسیون ادارى و استخدامى باشد.»(16)
نکته جالب دیگر این است که پس از تصویب ماده واحده فوق نایب رئیس مجلس که عهدهدار اداره جلسه بود مىگوید:
«حالا گرچه این ماده واحده خیلى بىخاصیت مىشود بهرحال این ماده واحده تصویب شد.»
یکى از نمایندگان مىگوید: آقا! براى چه بىخاصیت است؟
نایب رئیس مىگوید:
«براى این که این ماده واحده اگر معنایش این باشد که شوراى نگهبان مىتواند مستقیم به مجلس بدهد که خلاف قانون اساسى است. اگر مقصود این است که به صورت لایحه، دولت بیاورد که مىتوانسته بیاورد دیگر ماده واحده نمىخواهد.»
نماینده مزبور مىگوید: «به صورت طرح هم مىتوانند بیاورند.»
نایب رئیس مىگوید:
«طرح را هم نمایندگان مىتوانند [نه شوراى نگهبان] ولى باز طرح هم که دست [نمایندگان [باز بوده است.»(17)
ب) مىدانیم قبل از این که ماده واحده در سال 1377 به تصویب مجلس برسد نزدیک به دو دهه از کار شوراى نگهبان گذشته بود. مگر در این مدت طولانى، شوراى نگهبان داراى تشکیلات نبوده است؟ مگر بدون هیچگونه تشکیلاتى مىتوانست این همه وظایف سنگین را در این مدت انجام دهد؟ آیا کسى گفته است و یا مىتواند بگوید تشکیلات شورا در این مدت به دلیل این که به تصویب مجلس نرسیده بود غیرقانونى بود؟ در مشروح مذاکرات مجلس هیچ کس به غیرقانونى بودن تشکیلات موجود شوراى نگهبان اشاره نکرده است. اگر گفته شود که تأسیس دفاتر نظارتى پس از مصوبه فوق انجام شد.
پاسخ این است که ماده واحده مزبور در مورد کل تشکیلات شوراى نگهبان است نه خصوص دفاتر نظارتى و نه حتى مربوط به خصوص وظیفه نظارتى شوراى نگهبان. مىدانیم بر اساس قانون اساسى شوراى نگهبان وظایف و اختیارات مهم و متعددى دارد آیا کسى گفته است که براى انجام این همه وظایف، شوراى نگهبان حق نداشت و ندارد بدون اجازه مجلس کمترین تشکیلاتى داشته باشد.
ج) اگر مقصود مجلس از ماده واحده فوق، تضییق و حصر بود، با توجه به این که این مصوبه ناظر به کل تشکیلات است و با توجه به این که شوراى نگهبان بناچار براى انجام وظایف خود نیاز به حداقل تشکیلات را دارد على القاعده مىبایست به نحو توقیت و با محدودیت زمانى، شورا را ملزم به ارائه چارت تشکیلاتى کند یعنى مثلاً مىبایست بگوید: حداکثر در مدت 6 ماه شورا باید این کار را بکند و یا این که: تا 6 ماه اجازه داده مىشود که از تشکیلات موجود استفاده کند و پس از آن، تشکیلات خود را به مجلس ارائه دهد تا به تصویب برسد. ولى چنین چیزى در مصوبه مجلس نیامده است.
د) مىدانیم حتى پس از تصویب ماده واحده فوق تا به امروز هم از جانب شورا چارت تشکیلاتى خاصّى به مجلس جهت تصویب ارائه نشد. همین امر نشان مىدهد که نه برداشت مجلس از ماده واحده و نه شوراى نگهبان، حصر و الزام نبوده است. جالب این است که کسى تا به امروز ـ نه مجلس و نه دولت و نه سیاسیون ـ با استناد به این مصوبه، اصل تشکیلات شورا را زیر سؤال نبرده است. و جالبتر این که در این دو، سه سال اخیر که شورا اقدام به تأسیس دفاتر نظارتى استانها و شهرستانها کرده است نیز کسى با استناد به این مصوبه نسبت به آن حساسیتى نشان نداده است. بلکه بالاتر از آن سازمان مدیریت و برنامهریزى کشور هم براى این امر بودجه و ردیف خاص منظور مىکند و نسبت به این امر، هم دولت که بودجه سالیانه را به مجلس مىدهد و هم مجلس که آن را تصویب مىکند آگاهى دارند ولى هیچ حساسیتى شنیده و یا دیده نشده است.
این حساسیت تنها در سال 82 آن هم سالى که بناست انتخابات مجلس برگزار شود دیده مىشود که نشان مىدهد اساسا بحث نگرانى از قانونى نبودن در کار نیست. شاهد بر این گفته این است مخالفان دفاتر نظارتى، گاهى به ادلهاى متوسل مىشوند که اصلاً ربطى به دفاتر نظارتى ندارد بلکه مربوط به اصل نظارت و یا نظارت استصوابى شوراى نگهبان است.
ه) مىدانیم که شوراى نگهبان از همان اول معتقد بود که خود حق دارد آییننامه داخلى خود را تنظیم و تدوین کند و نیازى به تصویب مجلس نیست، چنان که مجلس خبرگان و یا مجلس شورا بر اساس قانون خود آییننامه داخلى خود را تدوین مىکنند. و از اول هم بر این اساس عمل کرده است. در فصل اول ماده 3 آییننامه شوراى نگهبان آمده است:
«شوراى نگهبان داراى سازمان ادارى مىباشد که وظایف و اختیارات و نمودار تشکیلاتى آن با پیشنهاد دبیر شورا به تصویب شوراى نگهبان مىرسد و در مورد اصلاحات و تغییرات نیز به همین ترتیب عمل مىشود.»(18)
اگر ماده واحده مصوب مجلس دال بر حصر و الزام و تضییق بود چرا کسى تا به حال در برابر آییننامه داخلى شوراى نگهبان حساسیتى نشان نداده است؟! با این که مىدانیم از آغاز تا به امروز شوراى نگهبان بر اساس آییننامه خود عمل کرده است.
«این شورا براى عمل به تکالیف، وظایف و اختیاراتى که بر اساس اصول قانون اساسى به عهده دارد، تشکیلات، شرح وظایف و آیین نامه خود را مصوب کرده و از آغاز تاکنون اجرا کرده است که اذن در شىء اذن در لوازم آن است.»(19)
و) اگر مقصود مجلس از ماده واحده فوق تضییق و حصر بوده است نه توسعه، و اگر مجلس معتقد به این بود که لزوما مجلس باید درباره چارت تشکیلاتى شورا، تصمیمگیرى کند چرا خود مجلس رأسا به این کار اقدام نکرد؟ بر اساس گمان مزبور، مجلس این حق را براى خود قائل بود که به صورت طرح با پیشنهاد 15 نفر، تشکیلات شورا را مطرح و تصویب کند. مىدانیم نه در آن زمان و نه قبل از آن و نه بعد از آن مجلس به چنین کارى اقدام نکرد و جالب این است که حتى اکنون که مجلس در اختیار مخالفان شورا است باز به این کار مبادرت نمىورزد. آیا همه اینها نشان نمىدهد که مجلس نیز از همان آغاز معتقد به این بود که شورا خود حق تصمیمگیرى درباره آییننامه داخلى و چارت تشکیلاتى خود را دارد؟
ز) قانون مقررات مالى شوراى نگهبان مصوّب 1362 مجلس شوراى اسلامى ـ سازمان مدیریت و برنامهریزى کشور را موظف کرده است که بودجه پیشنهادى شوراى نگهبان را به همان صورتى که خود شورا تصمیم گرفته است «عینا» در لایحه بودجه سالانه درج کند در ماده 1 این قانون آمده است:
«بودجه شوراى نگهبان به تفکیک برنامه و موارد هزینه، به وسیله امور مالى شوراى مذکور تهیه و پس از تأیید شورا به سازمان برنامه و بودجه (که البته بعدا به سازمان مدیریت و برنامهریزى کشور تغییر نام داده است) پیشنهاد مىگردد تا عینا در لایحه بودجه کل کشور منظور گردد و مصرف آن تابع مقررات این قانون مىباشد.»
در تبصره 1 همین ماده آمده است:
«هرگونه تغییر در برنامهها و یا مواد هزینه در قالب اعتبارات مصوب، با تصویب شوراى نگهبان مقدور مىباشد و مراتب به اطلاع سازمان برنامه و بودجه و وزارت اقتصاد و دارایى خواهد رسید.»
بر اساس این مصوّبه، هم تعیین مقدار بودجه مورد نیاز و هم نوع هزینه آن و هم حتى تغییر و دگرگونى در برنامهها و یا مواد هزینه مصوب، به عهده خود شوراى نگهبان گذاشته شده است. یعنى سازمان مدیریت و برنامهریزى حق ندارد مصوبه شوراى نگهبان را تغییر دهد چنان که تغییر در برنامهها و یا مواد هزینه نه نیازى به تصویب مجلس دارد و نه هماهنگى با سازمان مزبور. و جالبتر این که ماده 66 قانون محاسبات عمومى کشور مصوب 1/6/1366 مجلس شوراى اسلامى، شوراى نگهبان را از شمول مقررات قانون محاسبات عمومى کشور استثنا و معاف کرده است. این ماده چنین است:
«در مورد بودجه شوراى نگهبان و مجلس شوراى اسلامى، رعایت مقررات این قانون (قانون محاسبات عمومى کشور) الزامى نیست و مصرف اعتبارات هر یک از آنها تابع آییننامه داخلى هر کدام خواهد بود. و اعتبارات مزبور بر اساس درخواست وجه از طرف دبیر شوراى نگهبان و رئیس مجلس شوراى اسلامى و یا مقاماتى که از طرف ایشان مجاز هستند توسط خزانه قابل پرداخت مىباشد.»
انصافا این مصوبات اختیارات وسیعى را به شوراى نگهبان در امور مالى داده است. همین مصوبات نشان مىدهد که مجلس از آغاز هم به بسط ید و اختیارات شوراى نگهبان در همه امور مربوط به خود را معتقد بوده است. و شوراى نگهبان را همانند خود مجلس در همه امور مربوط به خود، مبسوط الید مىدانسته است. ماده واحده مصوب سال 77 را نیز در همین راستا باید معنا کرد نه خلاف آن. (نکته جالب در مصوبه سال 66 این است که با وجود این که این مصوبه از خود مجلس است، نام شوراى نگهبان را قبل از نام مجلس شوراى اسلامى و نام دبیر شوراى نگهبان را قبل از رئیس مجلس شوراى اسلامى آورده است.)
ح) آخرین شاهد قطعى بر استظهارى که از ماده واحده مصوب سال 77 کردیم این است که مقام معظم رهبرى حتى بعد از تصویب این قانون در دیدار با شوراى نگهبان به صورت جدى از آنها مىخواهد که به توسعه تشکیلات و تأسیس دفاتر نظارتى و بانک اطلاعاتى اقدام کنند جا دارد بخشى از عبارت مقام معظم رهبرى در این رابطه آورده شود.
معظّم له در مورخ 28/4/79 خطاب شوراى نگهبان فرمودند:
«شما باید کارتان را مستحکم کنید. نمىشود هفتاد هزار نفر را نگه دارید، اما مىتوانید یک تشکیلات ثابت، قوى، چابک آماده به کارى را در تمام سال داشته باشید. مانعى ندارد، اینمىشود. شما مىتوانید به تعداد حوزههایى که مهمند و در کشور هستند، عناصر ثابت داشته باشید، آنها را استخدام هم بکنید. با کار دیگر هم منافات ندارد... در طول سال مأمور شما هستند.»
و یا در دیدار 11/7/1380 با اعضاى شوراى نگهبان پس از گزارش عملکرد یک ساله شورا توسط آیتالله جنتى ـ دبیر شورا ـ مقام معظم رهبرى فرمودند:
«این مجموعههایى که درست شده است، مجموعههاى انسانى مثل همین شعبى از شوراى نگهبان که براى نظارت در شهرستانها فراهم کردهاید یا جزوههایى که براى ارتباط فکرى با آنها آماده کردهاید یا بانک اطلاعاتى که فرمودید راهاندازى شده، چیزهاى خیلى مهمى است. تا حالا جاى این مجموعه خالى بوده و شوراى نگهبان باید از اوایل این کارها را مىکرد اما به دلیل گرفتارىهاى زیاد و بىتجربگى صورت نگرفته بود. حالا که انجام شده هر چه ممکن است باید اینها را تقویت کرد.»(20)
صراحت سخنان معظم له در تأیید آنچه که از جانب شوراى نگهبان انجام شد و به وقوع پیوست مانند تأسیس دفاتر نظارتى شهرستانها یا بانک اطلاعات و... به حدى است که هیچ منصفى نمىتواند آن را نادیده بگیرد. با این که در سال 80، شوراى نگهبان به توسعه تشکیلات خود اقدام کرده بود، مقام معظم رهبرى نه تنها سخنى از غیرقانونى بودن آن به میان نمىآورد و نه تنها سخنى درباره لزوم تصویب تشکیلات شورا در مجلس نمىگوید بلکه با صراحت و تأکیدات فراوان آنها را نسبت به آنچه که انجام شد تأیید و نسبت به انجام آنچه که هنوز انجام نشد تشویق مىکند.
اگر توسعه تشکیلات شوراى نگهبان و تأسیس دفاتر نظارتى خلاف ماده واحده مصوب مجلس بود هرگز معظم له چنین سخنانى را بر زبان نمىآورد. جالب این است که از آن زمان (79 و 80) تاکنون کسى به مخالفت این توصیهها و تأییدات با مصوبه مجلس اشارهاى نکرده است.
به فرض که همه آنچه در باب ماده واحده سال 77 گفته شد مورد قبول واقع نشود، باز مىتوان از راه دیگرى اقدام شوراى نگهبان در مورد تأسیس دفاتر نظارتى را قانونى نشان داد و آن این که بر اساس مصوبات سال 62 و 66 کشور همانگونه که گذشت شوراى نگهبان در نوع هزینه بودجه خود داراى اختیار تام است و از قانون محاسبات عمومى کشور نیز مستثنا و معاف است. بر این اساس شورا مىتواند بودجه خود را به هر گونه که خود تشخیص مىدهد و در هر جا که خود لازم مىبیند، هزینه کند. حال چه فرق مىکند که آن را براى تشکیلات ستادى خود در مرکز هزینه کند یا براى امورى که در راستاى وظایفش در شهرستانها لازم مىبیند، هیچ کس هم نگفته است و نمىتواند بگوید که ماده واحده 77 ناقض مصوّبات سال 62 و 66 در باره امور مالى شورا است.
نکته دیگرى که اشاره به آن خالى از لطف نیست این است که در بسیارى از کشورهاى دیگر نهادهایى که نقش شوراى نگهبان را در امر نظارت و تغییر قانون اساسى ایفا مىکنند در تصویب آییننامه داخلى و امور مالى مربوط به خود مجاز و مختارند. در این رابطه مىتوان به شوراى قانون اساسى فرانسه اشاره کرد.
خلاصه و نتیجه
از مجموع مطالب گذشته نتیجه گرفته مىشود که تأسیس دفاتر نظارتى شوراى نگهبان به هیچ وجه مخالف قانون ـ نه قانون اساسى و نه قانون عادى ـ نیست بلکه این اقدام شورا در راستاى هر چه بهتر عملیاتى کردن وظایف او انجام شده است و به همین دلیل مورد تأیید و تشویق مقام معظم رهبرى واقع شده است.
________________________________________
1 ـ مدرّس حوزه و عضو هیأت علمى دانشگاه علوم پزشکى بابل، محقق و نویسنده.
2 - سخنرانى وزیر کشور در جمع استانداران، روزنامه مردمسالارى، یکشنبه 19/5/1382.
3 - اعلمى، نماینده مجلس، در گفتگو با خبرنگار سیاسى ایرنا، روزنامه مردم سالارى، دوشنبه 27/5/82.
4 - روزنامه رسمى کشور، مجموعه قوانین سال 1377، پیشین.
5 - اطلاعیه روابط عمومى شوراى نگهبان، روزنامه جمهورى اسلامى و مردم سالارى، سه شنبه 24/4/1382.
6 - کیهان، چهارشنبه 22/5/1382.
7 - حسین مهرپور، مجموعه نظریات شوراى نگهبان، سازمان انتشارات کیهان، چاپ اول، سال 1371، صص85ـ84.
8 - کیهان، 22/5/82.
9 - اطلاعیه شوراى نگهبان، روزنامه جمهورى اسلامى، سهشنبه 24/4/82.
10 - سید رضا زوارهاى، عضو حقوقدان شوراى نگهبان، روزنامه جمهورى اسلامى، یکشنبه 26/5/1382.
11 - اطلاعیه شوراى نگهبان، روزنامه جمهورى اسلامى، سه شنبه 24/4/82.
12 - گفتگوى دکتر عباسعلى کدخدایى، عضو حقوقدان شوراى نگهبان با هفته نامه پرتو، دوشنبه 27/5/82.
13 - روزنامه مردم سالارى، دوشنبه، 27/5/82، ص 3.
14 - مشروح مذاکرات مجلس شوراى اسلامى، 10/8/1377.
15 - همان.
16 - همان.
17 - همان.
18 - سید علىاکبر طبسى مدیر کل ادارى، مالى شوراى نگهبان ـ روزنامه کیهان 2/6/82.
19 - ابراهیم عزیزى، سخنگو وعضو حقوقدان شوراى نگهبان، کیهان 22/5/82.
20 - روزنامه کیهان، 2/6/1382.