بررسى رویکرد رادیوهاى خارجى نسبتبه مسائل زنان ایرانى
آرشیو
چکیده
رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت در زمینههاى اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى، اطلاعات متنوعى در اختیار علاقهمندان قرار مىدهند . با وجود این، نمىتوان منکر نقش منفى و تخریبى این رسانهها شد . یکى از راههاى بیمهسازى فرهنگ دینى، آداب و رسوم ملى، شناخت دقیق و موشکافى ابزارها و مدلهایى است که این رسانهها از آن بهره مىگیرند و مطمئنا یکى از این ابزارها «مسائل زنان» است . این پژوهش، حقوق زنان را از نگاه رادیوهاى خارجى که به زبان پارسى پخش مىشود مورد بررسى قرار مىدهد .متن
مقدمه
امروزه رسانههاى جمعى، نقش مهمى در ارتباطات و انتقال اطلاعات و اخبار ایفا مىکنند . خبرگزارىهاى جهانى، با وسائل پیشرفته، خبرها را از گوشه و کنار، به نقاط مختلف جهان ارسال مىدارند . با داشتن وسائلى همچون رادیو، تلویزیون، ماهواره و اینترنت مىتوان از داخل خانه یا محل کار، اطلاعات متنوعى در مسائل مختلف اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و فرهنگى را به دست آورد .
این امر، فى نفسه، نقش مثبت این رسانهها را بازگو مىکند، ولى نمىتوان منکر نقش منفى و تخریبى این رسانهها، در بعضى مواقع نسبتبه فرهنگ، تمدن، آداب و رسوم دیگر ملتها گردید . این رسانهها با استفاده از شگردهاى تبلیغاتى و بهرهگیرى از روانشناسى، جامعهشناسى و علوم ارتباطات مىتوانند به راحتى در فرهنگها و تمدنها نفوذ کنند و با برنامهسازى حساب شده، نسبتبه تغییر یا تبدیل آن اقدام نمایند .
بنابراین، ضرورت دارد که متولیان امور فرهنگى متوجه آثار ناهنجار رسانهها باشند و براى بیمه سازى و اقدامات تامینى دیگر از پاى ننشینند . یکى از راههاى بیمهسازى فرهنگها، آداب و رسوم مذهبى و ملى، شناخت دقیق و موشکافى ابزارها و مدلهایى است که این رسانهها از آن بهره مىگیرند تا دیگر فرهنگها و تمدنها را تحت تاثیر قرار دهند و مطمئنا یکى از این ابزارها، «مسائل زنان» است .
امروزه مباحث و مسائلى که به عنوان: «شبهه» ، «سؤال» و «تردید» نسبتبه «حقوق زن در اسلام» صورت مىپذیرد، بى تاثیر از رسانههاى خارجى نمىباشد . البته تنها طرح «سؤال» نمىتواند نگران کننده باشد، بلکه طرح آن به منظور «تخریب فرهنگ دینى» و «ناکارآمد نشان دادن نظام اسلامى» ، هشدار دهنده است . وقتى این گونه پرسشها به صورت گسترده، در میان طبقات مختلف مطرح گردد و کسى هم در پاسخگویى و جواب معقول و منطقى به آن، با همان طیف گسترده، کوشا نباشد، طبیعى است که به تدریج این گونه شبهات و سؤالها، از حالتشبهه بودن و سؤال بودن خارج شده، و نقش تخریبى آن نسبتبه فرهنگ و تمدن دینى آشکارتر مىگردد .
این پژوهش، حقوق زنان را از نگاه رادیوهاى خارجى، که به زبان پارسى پخش مىشود، مورد بررسى قرار مىدهد . براى تمرکز در توصیف و تحلیل مسائل، مقطعى خاص مورد توجه قرار گرفته است .
محورهاى مورد بررسى در این مقاله، در سه فصل آمده است:
- رویکرد رادیوهاى خارجى به مسائل حقوقى زنان;
- رویکرد رادیوهاى خارجى به مسائل فرهنگى و اجتماعى زنان;
- رویکرد رادیوهاى خارجى به مسائل هنرى و ورزشى زنان .
امید است که این پژوهش مختصر، دست مایهاى براى تحقیقات آتى اندیشمندان و محققان حوزه و دانشگاه باشد .
فصل اول: رویکرد رادیوهاى خارجى به مسائل حقوقى زنان
رادیو دولتى انگلیس (بىبىسى)، در سال 1377، در چند هفته پى در پى، مسائل حقوقى زنان ایران را تحت عنوان: «حقوق زنان» مورد نقد و بررسى قرار داده است . در این برنامه، مسائل حقوقى مختلف مورد تحلیل قرار گرفت که به اهم آن اشاره مىشود:
الف) ولایت پدر بر ازدواج دختر
رادیو بىبىسى عنوان کرد:
«قانون مدنى ایران، اختیار زیادى را براى پدر قائل شده است و براى مادر حقى در نظر گرفته نمىشود و این امر در نهایت موجب تحدید حقوق دختران است . البته در دادگاه براى مادر این حق در نظر گرفته مىشود و آن در صورتى است که پدر صلاحیت نداشته باشد .» (2)
بررسى و تحلیل
قانون مدنى در ماده 1043 مىگوید:
«نکاح دختر باکره اگر چه به سن بلوغ رسیده باشد موقوف به اجازه پدر یا جد پدرى او است و هرگاه پدر یا جد پدرى بدون علت موجه از دادن اجازه مضایقه کند اجازه او ساقط و در این صورت دختر مىتواند با معرفى کامل مردى که مىخواهد با او ازدواج کند و شرایط نکاح و مهرى که بین آنها قرار داده شده، پس از اخذ اجازه از دادگاه مدنى خاص، به دفتر ازدواج مراجعه و نسبتبه ثبت ازدواج اقدام کند .»
همانطور که از ماده قانونى فوق به دست مىآید، اجازه پدر حتى در ازدواج دختر باکره به صورت مطلق نیست . از روح این ماده قانونى استفاده مىشود که این اجازه و ولایت از آن جهتبه پدر داده شده است که مصلحت دختر خود را ملاحظه نماید . بنابراین، چنانچه دادگاه تشخیص دهد که این مصلحتسنجى از سوى پدر رعایت نمىگردد، دادگاه براى دختر اجازه ازدواج با فرد مورد نظرش را صادر مىنماید . در عمل هم، بیشتر ازدواجها با رعایت مصلحتسنجى پدر و مادر، به وقوع مىپیوندد و هیچ گاه از قوانین مدنى مستفاد نیست که پدر مىتواند دختر را به ازدواج هر فردى در بیاورد و لو دختر راضى نباشد . قانون مدنى در ماده 1070 در این باره مىگوید:
«رضاى زوجین شرط نفوذ عقد است و هرگاه مکره بعد از زوال اکراه، عقد را اجازه کند نافذ است مگر این که اکراه به درجه (اى) بوده که عاقد فاقد قصد باشد .»
از طرف دیگر، اجازه پدر در ازدواج دختر باکره، موجب انضباط و دقت در اصل ازدواج شده و مانع از ازدواجهاى خیابانى و زودگذر مىگردد . چنین ولایتى که براى پدر وجود دارد در نهایتبه مصلحت دختر مىباشد و نباید آن را سست و تضعیف نمود .
این نکته قابل تامل است هرگاه معتقد شویم که پدر و مادر هر دو با یکدیگر در دادن اجازه به ازدواج دخترشان شریک باشند، یا اساسا معتقد شویم پدر و مادر، هیچ کدام در این امر نقشى نداشته باشند، ناصواب و به دور از مصلحت دختر است; چه این که در حالت اول ممکن است والدین با یکدیگر، توافق حاصل ننمایند و اختلاف و کشمکش آنان باعث تاخیر در امر ازدواج و نابسامانىهاى دیگر مىگردد . و در حالت دوم، ازدواجهاى زودگذر و خیابانى، سوء استفادهها، فریب و ... به وجود خواهد آمد که این هم به مصلحت دختر نیست . برخى از حقوقدانان بر این عقیدهاند که
«در توجیه ماده 1043 قانون مدنى مىتوان گفت: در اجتماع ما تجربه و اطلاعات دختران اغلب کمتر از پسران است و طبیعت نیز احساساتى رقیقتر و عواطفى بیشتر به آنان داده است . و از این رو، دختران ممکن است فریب خورده، دستخوش هوسبازى مردان هرزه و ناپاک شوند، یا بدون اندیشه و بررسى کافى بر خلاف مصلحتخود اقدام به ازدواجى نامناسب کنند . لذا قانونگذار به حمایت از آن شتافته و اجازه پدر یا جد پدرى را در مورد نکاح دخترى که براى بار اول ازدواج مىکند لازم شمرده است . به علاوه، حمایت از خانواده و حفظ سنن آن نیز در قاعده مذکور مورد نظر بوده است .» (3)
گذشته از آن، قوانین اسلام و نیز قانون مدنى ایران به شدت با استفاده ابزارى و سوء استفاده پدر از «حق اذن» مخالفت مىکند و در جلوگیرى از این سوء استفاده، مکانیسمهایى در شرع و قانون مدنى (ماده 1043) قرار داده شده است:
«در صورتى که پدر یا جد پدرى از اختیار خود سوء استفاده کند و بدون علت موجه از دادن اجازه خوددارى نماید، دختر مىتواند بدون تحصیل اجازه با تشریفات مقرر در ماده 1043 ازدواج کند; یعنى مىتواند به دادگاه مراجعه و با معرفى کامل مردى که مىخواهد به او شوهر کند و شرایط نکاح و مهر مقرر بین آنان از دادگاه مزبور درخواست کند که مراتب را به اطلاع پدر یا جد پدرى او برساند . هرگاه پدر یا جد پدرى ظرف 15 روز از تاریخ اطلاع پاسخى ندهد یا پاسخ او طبق نظر دادگاه موجه نباشد، دادگاه مزبور مىتواند به دختر اجازه دهد که بدون اجازه پدر یا جد پدرى خود شوهر کند . بنابراین هرگاه پدر یا جد پدرى بى جهتبا ازدواج دختر مخالفت کند یا به علت تنفر شخصى از مرد دلخواه دختر، یا به علت این که مرد خانه یا اتومبیل شخصى یا دانشنامه لیسانس یا دکترى ندارد اجازه ازدواج به دختر ندهد، علت مخالفت او غیرموجه است و شرط اجازه او ساقط مىشود . لیکن اگر مخالفت پدر یا جد پدرى به علت فساد و بى بند و بارى یا بىکارى یا اعتیاد مرد به قمار یا مشروبات الکلى و امثال آن باشد، این گونه علتها را باید موجه تلقى کرد .
فقهاى امامیه به اجماع گفتهاند: اگر ولى، دختر را از ادواج با کفو منع کند، ولایت او ساقط خواهد شد و دختر در نکاح، استقلال خواهد داشت .» (4)
دکتر سید حسن امامى در مورد اجازه ولى در ازدواج دختر باکره مىگوید:
«کسانى از فقها که اجازه ولى را در نکاح دختر باکره بالغه رشیده لازم مىدانند، برآنند که چنانچه زن مایل به ازدواج با مردى باشد که شرعا و عرفا کفو او است و ولى اجازه نمىدهد، و یا آن که ولى او غایب است، به نحوى که اجازه از او ممکن نیست و دختر احتیاج به ازدواج دارد، اذن ولى لازم نمىباشد .» (5)
علاوه بر آن، در عمل بیشتر ازدواجها با مشورت و مصلحتسنجى پدر و مادر با هم انجام مىشود و مادر همانند پدر، در تزویج دختر دخالت و تشریک مساعى دارد; چه این که هر دونسبتبه فرزندانشان دلسوز بوده و خواهان خوشبختى و سربلندى آنان مىباشند .
ب) طلاق
رادیو بىبىسى مىگوید:
«در نظام حقوقى ایران، اختیار کامل طلاق به دست مرد داده شده است و این، یک عمل یک طرفه از ناحیه مرد است . قانون حمایتخانواده، که قبل از انقلاب تصویب و اجرا مىشد، این حق را محدود ساخت و در موارد خاص سعى شد تساوى را برقرار سازد . ولى، بعد از انقلاب، قانون حمایتخانواده، باطل اعلام شد و در واقع ملاک و مبنا همان قانون مدنى شد که اختیار کامل را به دست مرد مىداد; یک سال بعد، قانون خاص دادگاه تصویب گردید که بر اساس انتخاب داور و حکمیت عمل مىنمود .» (6)
خانم مهرانگیز کار در گفت و گو با این رادیو گفت:
«حق زن در داشتن طلاق، توسط اکثر سردفترها اعمال نمىشود و حتى دادگاهها از تفویض حق مطلق طلاق خوششان نمىآید و این حق را غیر شرعى مىدانند و مىگویند با این کار، حق شرعى مرد، سلب مىگردد .» (7)
مجرى این برنامه رادیویى گفت:
«مادهاى به قانون مدنى اضافه شد که در صورت عسر و حرج، زن مىتواند به دادگاه مراجعه، و تقاضاى طلاق نماید .»
خانم مهرانگیز کار در مصاحبه با همین رادیو گفت:
«اثبات عسر و حرج در دادگاه مشکل است و زن راهى ندارد مگر بخشش مهریه به عنوان طلاق توافقى; زن مجبور است مهریه، اجرت المثل و نصف دارایى که از شوهر مىبرد، را ببخشد .» (8)
خانم ژاله شادىطلب گفت:
«زن در هر نوع طلاقى بازنده است . حتى اگر اجرت المثل به او داده شود، ناکافى است و او را تا حد یک کارگر ساده پایین مىآورد، اگر چه بهتر از هیچى است ولى باید قانون برتر را لحاظ کرد به نحوى که زن از حقوق مساوى با مرد برخوردار باشد .» (9)
و خانم زیبا میرحسینى در مصاحبه با این رادیو گفت:
«کنار گذاشتن قانون حمایتخانواده، شرک بود . چون مدت یازده سال قبل از انقلاب اعمال مىشد ولى بعدا همان قوانین را به نحوى به صورت مصوبات و به صورت جداگانه اجرا نمودهاند .» (10)
بررسى
همانطور که از مطالب فوق و مصاحبههاى انجام شده به دست مىآید از نظر این رادیو، نظام حقوقى ایران، اختیار کامل طلاق را به دست مرد داده است ولى باید توجه کرد که:
اولا: از نظر قانون مدنى، اعمال طلاق همراه با شرایط خاص است که با وجود این شرایط، دایره اعمال نفوذ طلاق از سوى مرد محدود مىگردد .
ثانیا: اگر فرضا در قانون مدنى نقصى وجود داشته باشد، در عمل به دلیل وجود مصوبات و قوانین دیگر، و حتى متن قباله ازدواج، اختیارات زیادى به زن داده شده است که بتواند از حق طلاق استفاده نماید .
نکتهاى که معمولا از آن غفلت مىشود این است که براى جلوگیرى از ازدیاد طلاق و فروپاشى خانوادهها مىبایستى این عمل با ضابطه و کنترل باشد تا با اندک بهانهاى از سوى مرد یا زن طلاق حاصل نشود و در عمل، بنیان خانواده، که سنگ بناى جامعه را تشکیل مىدهد، با تزلزل و اضطراب همراه نباشد . به عبارت دیگر، اگر مرد و زن بتوانند، بدون مراجعه به دادگاه و صرفا با مراجعه به دفتر ازدواج و طلاق، حق طلاق خود را اعمال نمایند، خواهیم دید که آمار طلاق به طور وحشتناکى بالا خواهد رفت; چیزى که اساسا روح قوانین اسلام و قوانین ایران با آن مخالف است . از نظر اسلام طلاق، «بدترین حلال» است و وقوع آن با شرایط و مقررات خاص است از جمله این که باید دو یا چهار شاهد عادل ناظر بر اجراى صیغه طلاق باشند . در حالى که، عقد ازدواج با شرایط سهلتر، و حتى از نظر عدهاى از فقها، با عبارت فارسى قابل تحقق است .
یکى از چیزهایى که این رادیو به دنبال آن بوده و خواهان تحقق آن مىباشد، این است که «زن» همانند «مرد» از حق مساوى براى اعمال طلاق برخوردار باشد; یعنى هر کدام از طرفین، زوج و زوجه، بتوانند از امکان اعمال طلاق برخوردار باشند . همانطور که گفته شد این مبنا و رویه، با روح اسلام مخالف است . تاکید اسلام بر این است که اساسا هر کدام از زوج و زوجه، و لو این که داراى حق قانونى باشند، به خاطر مصلحتبزرگتر; یعنى «حفظ نظام خانواده» از اعمال طلاق خوددارى نمایند . بنابراین، نباید به دادگاههاى ایران خرده گرفت که چرا به راحتى با دادخواست طلاق موافقت نمىکنند . البته از نظر نگارنده، این نقص و عیب بر بعضى دادگاهها وارد است که در مواردى که عسر و حرج مثل اعتیاد مرد، ضرب و شتم فراوان، ندادن نفقه ثابتشده است، باز هم در دادن مجوز طلاق، تعلل مىنمایند . در حالى که طلاق قضایى اصولا براى حمایت از حقوق زن در چنین شرایطى وضع شده است .
به طور خلاصه مىتوان گفت که دیدگاه این رادیو نسبتبه حقوق زنان در بحث طلاق، یک سویه و بدون ملاحظه مبانى اخلاقى، اجتماعى و حقوقى اسلام مىباشد . از این رو، نظام حقوقى ایران را ناکارآمد، تضییع کننده حقوق زنان و به نفع مردان معرفى مىکند .
ج) حضانت و نگهدارى کودکان
رادیو بىبى سى:
«انتقادات فراوانى به قانون مدنى ایران در مورد حضانت و نگهدارى کودکان شده است . از نظر قانون مدنى، نگهدارى فرزند در زمان ازدواج به عهده طرفین است . بعد از طلاق، حضانت پسر تا دو سال و حضانت دختر تا هفتسال، به عهده مادر است که در این حالت، رابطه عاطفى بین مادر و فرزند هیچ گاه رعایت نشده است . قانون مدنى ایران در مورد سن حضانت از قول مشهور تبعیت مىکند . ولى «قول دیگر هم وجود دارد: یک قول مىگوید که حضانت دختر و پسر تا سن هفتسالگى به عهده مادر است . قول دیگر مىگوید که تا سن بلوغ، حضانت دختر و پسر به عهده مادر است ولى بعد از آن، به عهده خود فرزند است که تصمیم بگیرد . قانون حمایتخانواده که قبل از انقلاب بدان عمل مىشد مىگوید هر کدام از والدین که صالح باشند، حضانت کودک به عهده اوست، ولى بعد از انقلاب، قانون حمایتخانواده، باطل شد و به همان قانون مدنى برگشت و قانون مدنى هم بسیار محدود عمل کرده است .» (11)
از نظر مجرى این رادیو:
«مطلقگرایى قانون مدنى، آثار زیانبارى به دنبال داشته است و کودکان تحت آزار قرار گرفتهاند .» (12)
خانم شیرین عبادى در گفت و گو با این رادیو گفت:
«قانون مدنى، از این هم محدودتر عمل کرده است . اگر مادر ازدواج کند یا دیوانه شود، حضانت از دست او گرفته مىشود . این تنبیه زن است که اگر ازدواج کند، حضانت از او گرفته مىشود و ازدواج زن در ردیف دیوانگى قرار گرفته است .» (13)
خانم مرضیه صدیقى، نماینده وقت مجلس و عضو کمیسیون زنان مجلس گفت:
«مصادیق محرومیت از حق حضانت را در ضمن یک لایحه به مجلس تقدیم داشتهایم . محکومیتبه حبس، ندادن نفقه، اعتیاد، انحرافات اخلاقى و ... اینها از امورى است که باعث مىشود که مرد یا زن از حق حضانت محروم گردد .» (14)
خانم شیرین عبادى گفت:
«اثبات عدم صلاحیت دشوار است و از همه مهمتر، روابط عاطفى در نظر گرفته نمىشود . وقتى هر دو داراى صلاحیتباشند، دادگاه با این حال، حضانت را به پدر مىسپارد; در حالى که باید دید که بچه به کدامیک از پدر یا مادر تمایل دارد . البته من نمىگویم حضانتحتما به مادر داده شود .» (15)
خانم ژاله شادىطلب گفت:
«وقتى حضانتبه مادر داده مىشود، یکى از مشکلات این است که باز مرد از پرداخت نفقه خوددارى مىکند . این مطلب از آن جهت مهم است که اکثر زنان فاقد شغل هستند یا مبلغ نفقه که توسط دادگاه تعیین مىشود، بسیار ناچیز است که هیچ بخشى از مشکلات مادر را حل نمىکند .» (16)
خانم ناهید مطیع در مصاحبه با رادیو بىبىسى مىگوید:
«در ازدواج کودک، باز کردن حساب بانکى، سفر به خارج، قانون حق را به مادر نداده است و این تضاد بزرگى است و در واقع حضانت نوعى سرپرستى و پرستارى است که به زن داده شده است و زن را از بقیه حقوق عاطفىاش محروم داشتهاند .» (17)
آیتالله سید محمد بجنوردى در مصاحبه با این رادیو مىگوید:
«در مورد حضانت تنها شناختحقوقى کافى نیست، بلکه بررسىهاى روانشناسى و جامعهشناسى هم لازم است . بعد از طلاق، پدر نمىتواند حضانت کودک را به عهده بگیرد چون یا «دایه» مىگیرد یا «زن بابا» ; و هیچ کدام از این دو، نمىتوانند نقش مادر را ایفا کنند . از نظر من بهترین قول این است که حضانت کودکان تا سن بلوغ به عهده مادران است و بعد از بلوغ اختیار با خود کودک است .» (18)
دکتر مصطفى محقق داماد گفت:
«حقوق خانواده از حالتخصوصى خارج شده و داخل در حقوق عمومى گشته است . بنابراین، نظارت حاکم لازم است . هم رعایت مصالح جامعه لازم است و هم رعایت مصلحت کودک; چون اگر فرزند زیر دست نامادرى یا دایه باشد، بارى به جامعه تحمیل مىشود . پس جامعه حق دارد دخالت نماید، و بهتر است دادگاه تصمیم بگیرد .» (19)
بررسى
نکته اول: از نگاه این رادیو، و اکثر افرادى که با این رادیو مصاحبه نمودهاند، سپردن حضانت و سرپرستى کودک به پدر، نوعى ظلم و ستم در حق کودک و مادر مىباشد و دائما این اندیشه ترویج مىشود که حضانتباید به عهده مادر باشد یا این که کودک پس از سن بلوغ، خود تصمیم بگیرد که با کدامیک از پدر یا مادر زندگى کند . براى اثبات این مطلب، بیشتر از مسائل عاطفى و روانى استفاده مىکنند .
البته این مطلب قابل انکار نیست که عدهاى از مردان از قانون مدنى سوء استفاده نمودهاند; یعنى از حق حضانتبه عنوان اهرمى براى تحت فشار قرار دادن زن استفاده کردهاند . ولى سؤال اساسى این است که آیا به صرف سوء استفاده عدهاى، مىتوان یک قانون کلى ارائه داد و حضانت کودک را براى همیشه به مادر سپرد؟! چنانچه حضانت کودک به مادر سپرده شود، تمام مشکلات کودک یا مادر حل خواهد شد؟! آیا این مساله، تنها داراى بعد عاطفى است و نباید ابعاد دیگر آن مثل بعد اقتصادى آن را در نظر گرفت؟
واگذاشتن حضانت کودک به مادر در سالهاى نخستین زندگى امرى طبیعى و منطقى است، چون مهربانى، از خودگذشتگى مادر، مراقبت و مواظبت او از طفل از هر کسى بیشتر است و کودک در این سنین به مادر بیش از هر شخص دیگرى نیازمند است . البته پدر باید در امر حضانتبا مادر همکارى کند . این همکارى بویژه از آن جهت که پدر ولى قهرى طفل محسوب مىشود و اختیار گستردهاى راجع به امور مالى و غیرمالى او دارد، و نیز رئیس خانواده به شمار مىآید و مخارج خانواده و از جمله هزینه نگهدارى طفل به عهده او مىباشد لازم است . بعد از رسیدن پسر به سن دو سال تمام و رسیدن دختر به هفتسال تمام اولویت در امر حضانت، بنابر آن چه بیشتر فقهاى امامیه گفتهاند، با پدر خواهد بود .
قانون مدنى ایران در این زمینه از قول مشهور فقهاى امامیه پیروى کرده، مىگوید:
«براى نگاهدارى طفل، مادر تا دو سال از تاریخ ولادت او اولویتخواهد داشت . پس از انقضاى این مدت، حضانتبا پدر است، مگر نسبتبه اطفال اناث که تا سال هفتم حضانت آنها با مادر خواهد بود .» (ماده 1169 قانون مدنى) .
فرق گذاشتن بین پدر و مادر در امر حضانت را چنین توجیه کردهاند که در خانواده ایرانى، شوهر رئیس خانواده و داراى ولایت قهرى نسبتبه اطفال خود است . از این رو جز در سالهاى نخستین زندگى که طفل احتیاج بیشترى به مواظبت و مراقبت مادر دارد، باید نگهدارى او به پدر واگذار شود . اما چرا اولویت مادر در حضانت پسر تا دو سالگى و دختر تا هفتسالگى است؟ در پاسخ به این سؤال گفتهاند که به طور کلى براى تربیتى که در خور جنس زن باشد، احتیاج بیشترى به سرپرستى، نگهدارى و مراقبت مادر دارد .
فکر همکارى زوجین در امر حضانت در دوره ازدواج نیز در قانون مدنى منعکس است; زیرا علاوه بر این که قانون مزبور زوجین را مکلف به معاضدت در تربیت دانسته (ماده 1104)، نگاهدارى اطفال را حق و تکلیف ابوین تلقى کرده است (ماده 1168) و از آن، چنین بر مىآید که اولویتیکى از پدر و مادر از دیگرى رفع تکلیف نمىکند . (20)
تذکر این نکته نیز ضرورى است که دارنده اولویت در امر حضانت، داراى هیچ حق انحصارى و بلامنازع نیست; اعم از این که دارنده این حق، پدر باشد یا مادر . به عبارت دیگر، هدف قانونگذار تامین مصالح مادى و معنوى کودک است و هرگاه به دلیل نالایق بودن پدر یا مادر، مصالح و منافع کودک در معرض آسیب یا خطر باشد، حق حضانت از پدر یا مادر سلب مىشود .
«در قانون مدنى، بر اساس فقه امامیه و با توجه به مصلحت طفل، امکان سلب حضانت از کسى که اصولا باید داراى اولویتباشد پیشبینى شده است . ماده 1173 در این باره مىگوید: «هرگاه در اثر عدم مواظبتیا انحطاط اخلاقى پدر یا مادرى که طفل حتحضانت او است صحت جسمانى یا تربیت اخلاقى طفل در معرض خطر باشد، محکمه مىتواند با تقاضاى اقرباى طفل یا به تقاضاى قیم یا مدعى العموم هر تصمیمى را که براى حضانت طفل مقتضى بداند اتخاذ کند .» بنابراین، دادگاه مىتواند با شرایط مذکور در ماده فوق، حضانت را از پدر یا مادرى که حق تقدم دارد گرفته، به دیگرى یا به شخص ثالث واگذار نماید . مثلا اگر مادرى که حضانت طفل با او استبا روسپىگرى امرار معاش کند، یا پدرى که طفل تحتحضانت او استبه مواد مخدر مبتلا شود; به نحوى که سلامت جسمى یا روحى کودک به خطر افتد، دادگاه مىتواند حضانت را به شخص دیگرى محول نماید .» (21)
قوانین ایران از دو جهتسعى نموده است جلوى سوء استفادههاى احتمالى را بگیرد:
جهت اول: به خاطر موادى چند از قانون مدنى . به عبارت دیگر، قانون مدنى نیز به صورت مطلق، به حضانت کودک از ناحیه پدر قائل نیست . همانطور که در ماده 1173 قانون مدنى (در بالا) آمده است .
جهت دوم: با بعضى مصوبات و قوانینى (غیر از مدنى) که از سوى مراجع قضائى یا قانونگذارى تعیین و اعلام شده، سعى شده است جلوى سوء استفادههاى احتمالى از حق حضانت را سد نمایند .
بنابراین، هم از جهت مواد قانون مدنى، و هم از جهت مصوبات و قوانین دیگر، در مورد حق حضانت مطلقگرایى وجود ندارد و قانون براى همیشه حق حضانت را به مرد نداده است . چیزى که این رادیو و افرادى که با آن مصاحبه کردهاند، سعى در وانمودن آن را دارند .
نکته دوم: این رادیو، پیوسته «قانون مدنى» را با «قانون حمایتخانواده» مقایسه مىنماید و در این مقایسه، سعى مىنماید قانون مدنى را تضعیف، و آن را مطلقگرا و در جهت تضییع حقوق زنان معرفى نماید .
به نظر مىرسد لازم است مطالعات جدید فقهى، حقوقى، روانشناسى و جامعهشناسى صورت پذیرد تا بتوان روش صحیح تصویب و اجراى قانون را به دست آورده، و نواقص احتمالى موجود در قانون مدنى را برطرف سازیم . در این بررسى و تحقیق از دیدگاههاى یک جانبه پرهیز شود و به گونهاى قوانین تصویب و اجرا گردد که حداکثر حقوق زن، مرد و کودکان رعایت گردد . و همانطور که قبلا اشاره کردیم، هم از جهت مواد قانون مدنى، و هم از جهت مصوبات و قوانین دیگر، هیچ گاه در مورد حق حضانت، مطلق گرایى وجود ندارد . بنابراین اتهام «قوانین یکسویه» بى مورد است .
فصل دوم: رویکرد رادیوهاى خارجى به مسائل فرهنگى و اجتماعى زنان
مسائل فرهنگى و اجتماعى زنان، یکى دیگر از امورى است که مورد توجه رادیوهاى خارجى مىباشد . این گونه مسائل، داراى ابعاد گوناگون و پیچیده مىباشد و در تحلیل آن، مىبایست همه عوامل و فاکتورهایى که در مسائل فرهنگى و اجتماعى دخالت دارند را ملاحظه نمود .
در این فصل، بخشى از این مسائل را مورد بررسى قرار مىدهیم:
الف) شغل زنان
از نظر رادیوهاى خارجى، در ایران نسبتبه شغل زنان، تبعیض اعمال مىشود . زنان از ظرفیتهاى مساوى با مردان در انتخاب شغل، دستمزد و مزایا برخوردار نیستند . در ورود به دانشگاهها، دختران از حق انتخاب مساوى برخوردار نیستند و کلا قوانین مربوط به شغل، در جهت منافع مردان و علیه زنان تدوین یافته است . رادیو اسرائیل از قول مهرداد درویش پور مىگوید:
«گرچه آهنگ بى سوادى در ایران در کل کاهش یافته و در سطح تحصیلات دانشگاهى هر چند ظاهرا شمار دانشجویان زن و دختر بالا رفته، اما از بیش از 400 رشته تحصیلى، تحصیل براى زنان در 100 رشته ممنوع شد; چون از لحاظ سیاستهاى حکومت و شرع اسلام، این رشتهها ظاهرا نامناسب با شرایط زن بود; و در روستاها که در هر دهکده معمولا یک مدرسه کوچک مختلط براى دختران و پسران ده وجود داشت و در آن دختران و پسران در کنار هم تحصیل مىکردند با برچیده شدن مدارس مختلط، دختران روستایى عملا از تحصیل باز ماندند .» (22)
بررسى
نکته اول: بى توجهى به جامعه و فرهنگ ایران
دیدگاه این رادیوها، نگاه یک شهروند غربى به جامعه ایرانى است . مسائل اجتماعى و فرهنگى زنان در غرب، از فاکتورها و عواملى برخوردار است که این رادیوها سعى مىکنند با توجه به آن فاکتورها مسائل زنان ایرانى را تحلیل نمایند . طبیعى است که جامعه ایرانى و مسائل مربوط به زنان، هیچگاه نمىتواند با جامعه غربى و فرهنگ غرب یکسان باشد . فرهنگ غرب تلاش مىکند مسائل فرهنگى خود را که بدون ملاحظه فاکتور دین، خدا و ارزشهاى معنوى مىباشد، به سایر جوامع، و از جمله جوامع اسلامى صادر نماید و در این راه، حتى با ارزشهاى ملى یک سرزمین هم، به مقابله مىپردازند . مثلا در جوامع غربى، مثل انگلستان زن موظف است همانند مرد کار نماید و براى خود شغلى داشته باشد و در تامین مخارج خانه، هم دوش مرد زحمتبکشد و از این طریق دستمزد و حقوقى را کسب نماید . چنانچه زن از این وظیفه، بدون دلیل قانونى و موجه خوددارى کند، شوهرش مىتواند از او در دادگاه شکایت نماید و دادخواست طلاق بدهد .
بنابراین، در چنین جامعهاى، شغل و کسب درآمد براى زنان، از اهمیت ویژهاى برخوردار خواهد بود . زنان حتى در ارتش، کارهاى ساختمانى و کارهاى سنگین شرکت مىنمایند . در حالى که، در فرهنگ و جامعه ایرانى، زن موظف به داشتن شغل نیست و این وظیفه مرد است که نفقه و مخارج همسر و فرزندان خود را تامین نماید . حتى اگر زن داراى شغل و درآمد باشد، از نظر حقوقى و فقهى، ملزم به تامین مخارج خانواده نیست و در واقع زن از استقلال اقتصادى و مالى برخوردار است .
نکته دوم: بى توجهى به ساختار فیزیکى و توانایى جسمى زنان
معمولا اعتراضها و انتقادهایى که به شغل زنان مىشود، بدون توجه به ساختار فیزیکى و توانایىهاى جسمى زنان است . تعبیر بسیار زیبایى از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در مورد زن وجود دارد . آن حضرت مىفرماید:
فان المراة ریحانة و لیستبقهرمانة .» (23) یعنى: همانا زن مانند گل است و نه قهرمان .
بنابراین، باید زنان را از کارهاى سخت و دشوار معاف داشت و هیچ گاه این امر، به معناى نادیده گرفتن حقوق زنان نمىباشد بلکه رعایتحقوق و حرمت آنان است .
نکته سوم: بى توجهى به نقش زن در خانواده
به خوبى روشن است که نقش اساسى «زن» در «خانواده» به عنوان مهمترین نهاد جامعه، مورد توجه رادیوهاى خارجى نیست . از نظر آنان، زنان باید داراى شغل باشند و لو به قیمت نابودى خانواده، بى مهرى، بى توجهى به تربیت فرزندان و تامین آسایش و رفاه براى خود، همسر و فرزندان .
در پایان، تذکر این نکته ضرورى است که از نظر اسلام، مطلوب است که زن در مرحله اول در خانه و در مرحله دوم، با حفظ عفاف در خارج خانه به کارى مناسب خلقت و نهاد خود مشغول باشد و به جاى سرگرمىهاى بیهوده و بىثمر، به کار مثبت و مفیدى بپردازد .
در امور مرسوم اجتماعى، چنانچه اسلام نهى و منعى ننموده باشد، دلیل بر تصویب و امضاى آن است . از این رو، هر حرفه و شغلى که اسلام زن را از آن منع نکرده و منافى عفاف و حجاب او نباشد، مورد تصویب اسلام است و زن مىتواند به آن کار مشغول شود . درآمد زن هم متعلق به خود اوست و شوهر حق دخالت در مال زن را ندارد، مگر آن که طبق قراردادى باشد که با یکدیگر گذاشتهاند . البته براى زن مستحب است که در خرج کردن اموال خویش، با شوهرش مشورت کند تا یکرنگى و صمیمیت آنها پر رنگتر و مستحکمتر شود . (24)
ب) حجاب
از دیگر امورى که مورد توجه رادیوهاى خارجى مىباشد، حجاب است . رادیو اسرائیل مىگوید:
«حکومت (جمهورى اسلامى) بیستسال آزگار از چادر به عنوان حجاب برتر نام برده . انواع جوایز و تشویقات براى اجراى مراسم دینى و قرائت و غیره در نظر گرفتند . یعنى مردم را تشویق کردند که ظواهر دین را رعایت کنند . رعایتحجاب و نماز خواندنى که از روى کمال میل و رغبت و اشتیاق نباشد و پس از 20 سال اجبار بخواهد اجرا بشود توهین به ذات بارى تعالى است و پایین آوردن مقام الهى اوست .» (25)
بررسى
از نگاه رادیوهاى خارجى، «دین» در حاشیه و در درجه چندم اهمیت است . دین و ارزشهاى معنوى هیچ گاه به عنوان یک عامل مهم در فرهنگ و جامعه ایرانى، مورد توجه قرار نگرفته است . بنابراین، حجاب و هر آنچه که برخاسته از دین باشد مورد انکار، تردید و تمسخر قرار مىگیرد . از نظر آنان، دولت و مردم نباید در ایجاد و گسترش ارزشهاى برخاسته از دین دخالت کنند . بنابراین از دید آنان امر به معروف و نهى از منکر جایگاهى ندارد . ناگفته نماند که در طرف مقابل، کشورهاى غربى که مدعى دمکراسى هستند، حجاب زنان مسلمان را تحمل نمىکنند; یعنى در مواردى، مسلمانان را مجبور کردهاند که حجاب را مراعات نکنند! چگونه است که الزام زنان مسلمان در کشورهاى غربى به بىحجابى عیب نیست، ولى الزام زنان مسلمان در جامعه اسلامى به رعایت پوشش مناسب عیب است؟!
فصل سوم: رویکرد رادیوهاى خارجى به مسائل ورزشى و هنرى زنان
رادیو بىبىسى مىگوید:
«مسؤولان ورزشى ایران مىگویند براى اولین بار در 20 سال گذشته، به زنان اجازه حضور و تماشاى مسابقات کشتى مردان داده خواهد شد . به گفته یکى از مسؤولان فدراسیون کشتى ایران در طول مسابقات جام جهانى کشتى در ماه سپتامبر در تهران در سالن ورزشى، جایگاه ویژهاى براى زنان اختصاص خواهد یافت . خبرنگاران مىگویند از هنگام پیروزى تیم ملى فوتبال ایران در مسابقات جهانى که باعثبه خیابان ریختن هزاران زن و دختر و ابراز احساسات آنها شد، مساله حضور زنان در وقایع ورزشى موضوع بحثبوده است .» (26)
همچنین، خبرگزارى آلمان گفت:
«رسانهها روز شنبه گزارش دادند که گروهى متشکل از 40 دختر اولین دوره آموزشى فوتبال زنان را در ایران اسلامى بر پا نمودند . روزنامه توس اعلام کرد این گروه که در آن دختران 6 تا 16 ساله حضور دارند، تمرینات خود را زیر نظر مهناز امیرشقایى، زن جوانى که احتمالا تنها مربى مؤنث فوتبال ایرانى است، انجام مىدهند . خانم امیرشقایى اظهار داشت: تعداد داوطلبان خیلى بیشتر بود اما تمام آنها قادر به پرداختحق عضویت لازم نبودند . روحانیون ارشد در اوایل سال جارى با فوتبال زنان در ایران موافقت کردند و آن را براى زنان قابل قبول دانستند اما در همان حال، تاکید کردند هیچ مردى نباید در بین تماشاچیان باشد .» (27)
بررسى
ورزش زنان، یکى از داغترین موضوعات در طول سالهاى گذشته بوده است . در این میان، دو دیدگاه کاملا افراطى و تفریطى وجود دارد . دیدگاه اول، خواهان آزادى بى حد و حصر زنان و حضور آنان در تمام عرصههاى ورزشى مىباشد که هم بتوانند به عنوان ورزشکار، در میدانها شرکت داشته باشند و هم بتوانند به تماشاى بازیهاى مردان بپردازند و نیز مردان بتوانند به تماشاى بازیهاى زنان بپردازند . دیدگاه دوم، خواهان منع زنان از تمام میدانهاى ورزشى مىباشد .
نظریه اول، توسط رادیوهاى خارجى تبلیغ مىشود . آنچه از رادیوى بىبىسى و خبرگزارى آلمان نقل قول شد، در راستاى همین طرز فکر است و بعضى افراد مدعى طرفدارى از حقوق زنان، این اندیشه را در داخل کشور ترویج مىکنند . از نظر آنان که اعتقادى به حجاب و پوشش زن ندارند و خواهان روابط آزاد زن و مرد مىباشند، طبیعى است که آن دیدگاه افراطى را بیان دارند . البته دیدگاه دوم که خواهان منع قانونى زنان از تمام عرصههاى ورزشى مىباشد، نیز قابل قبول نیست .
دیدگاه سومى هم وجود دارد که معتدل و میانه است و آن این که زنان با رعایت موازین اسلامى مىتوانند به ورزش بپردازند .
«به همین جهتسازمان ورزش زنان ایران که زیر نظر فائزه هاشمى قرار دارد، در سال 1993 اولین دوره المپیک زنان اسلامى را به راه انداخت که در آن زنانى از کشورهاى اسلامى توانستند در تمامى زمینهها با هم رقابت کنند .» (28)
در پایان این مقاله به بخشى از کلام مقام معظم رهبرى اشاره مىشود:
«زن در همه جوامع، از جمله در جامعه ما دچار ستم و دچار کمبودهایى است که بر او تحمیل مىشود، اما این کمبود، کمبود آزادى به معناى بىبند و بارى نیست . این کمبود، کمبود میدانها و فرصتها براى علم و معرفت و تربیت و اخلاق و پیشرفت و شکوفایى استعدادهاست . این را باید تامین و جستجو کرد . این همان چیزى است که اسلام بر روى آن تکیه کرده است .»
پىنوشت:
1) مدرس دانشگاه، کارشناس ارشد حقوق بینالملل، محقق و نویسنده .
2) به نقل از رادیو بى بى سى 30/6/77، ساعت 22 .
3) دکتر سید حسین صفایى و دکتر اسدالله امامى، حقوق خانواده، دانشگاه تهران، چاپ چهارم، 1374، ج 1، صص 93 - 92 .
4) همان، صص 96 - 95 .
5) دکتر سید حسن امامى، حقوق مدنى، کتاب فروشى اسلامیه، تهران، چاپ دهم، ج 4، ص 288 .
6) رادیو بىبىسى، 6/7/1377، ساعت 22 .
7) همان .
8) رادیو بىبىسى، 6/7/1377، ساعت 22 شب .
9) همان .
10) همان .
11) رادیو بىبىسى، 13/7/1377، ساعت 22 .
12) همان .
13) همان .
14) همان .
15) همان .
16) همان .
17) همان .
18) همان .
19) همان .
20) دکتر سید حسین صفایى و دکتر اسدالله امامى، پیشین، ج 2، صص 125 - 124 .
21) همان، صص 126 - 125 .
22) رادیو اسرائیل، 18/12/1377، ساعت 30/18 .
23) نهجالبلاغه، ترجمه فیض الاسلام، نامه 31، ص 939 .
24) ر . ک: سید جواد مصطفوى، بهشتخانواده، مشهد، 1405 ق . ، ص 130 .
25) رادیو اسرائیل، 23/12/77 .
26) رادیو بىبىسى، 21/5/1377، ساعت 45/20 .
27) خبرگزارى آلمان، تاریخ 4/6/1377 .
28) خبرگزارى آلمان، 4/6/77 .