واژهشناسى اصلاحات
آرشیو
چکیده
در این مقاله، نویسنده ابتدا به معناى لغوى واژه «اصلاحات» مىپردازد و در ادامه تفاوت آن را با اصطلاحاتى همچون «انقلاب» و «کودتا» بررسى مىکند . بیان کاربردهاى این اصطلاح و تقسیم اصلاحات از نظر نوع عملکرد و هدفى که به دنبال دارد، از دیگر دغدغههاى این مقاله به شمار مىرود . نویسنده در پایان نوشتار به جنبش اصلاحطلبى در ایران اشاره مىکند و بر شفاف نبودن مقصود حقیقى برخى از مدعیان اصلاحطلبى تاکید مىورزد .متن
1 . اصلاح
اصلاح واژهاى عربى و مصدر باب افعال از ریشه «ص ل ح» است . و داراى دو معنى مىباشد: یکى به معنى «آشتى دادن» و «برقرارى رابطه بین دو نفر یا دو گروه که میانشان اختلاف و جدایى ایجاد شده است .» و دیگرى در برابر فساد است . بنابراین «اصلاح» به معنى برطرف کردن فساد و تباهى و انجام کار شایسته است . (1)
در قرآن کریم نیز اصلاح هم به معنى اول آمده است: «لا خیر فی کثیر من نجواهم الا من امر بصدقة او معروف او اصلاح بین الناس . . . ; در بسیارى از رازگویىهاى آنان خیرى نیست . مگر آن کس که به صدقهاى یا به کار نیکى یا اصلاح میان مردم فرمان دهد .» (2) و هم به معنى دوم: «و لا تفسدوا فی الارض بعد اصلاحها . . . ; و در زمین پس از به سامان آوردنش تباهى مکنید . . .» (3) در بسیارى از روایات نیز این واژه به هر دو معناى لغوى به کار رفته است . على علیه السلام مىفرماید: «من اصلح ما بینه و بین الله اصلح الله ما بینه و بین الناس و من اصلح امر آخرته اصلح الله امر دنیاه; هر کس رابطه بین خودش و خداوند را اصلاح نماید خداوند [نیز ] رابطه او با مردم را اصلاح مىنماید و هر که امر آخرتش را سامان دهد، خداوند دنیاى او را سامان مىبخشد» . (4) البته، چنان که خواهد آمد، معناى اصطلاحى اصلاح در علوم سیاسى با این معنا تفاوت دارد .
2 . تفاوت بین «اصلاح» و «انقلاب»
اصطلاحا اصلاح (Reform) اقدام براى تغییر و تعویض برخى از جنبههاى حیات اقتصادى و اجتماعى و سیاسى، بدون دگرگون نمودن اساس جامعه است . «مهندسى اجتماعى» یا نقشه کشى اجتماعى یکى از انواع اقدامات اصلاحى است که معمولا براى جلوگیرى از نهضت انقلابى صورت مىگیرد . (5) ولى انقلاب (Revolution) در لغتبه معنى برگشتن از حالى به حالى و دگرگون شدن است و در اصطلاح شورشى است عمومى براى از بین بردن حکومت و ایجاد حکومتى نو، به منظور تغییرات اساسى، سریع و بنیادین در تمام نهادها، مناسبات، ساختار سیاسى و اجتماعى و جایگزینى سازمان نوین و مطلوب در چارچوب اهداف و آرمانهاى ویژه .
در ادبیات سیاسى اعراب، «انقلاب» به معنى کودتا است . ولى واژه «ثوره» کنایه از تحولات اساسى و به معنى انقلاب در فارسى است . اصول انقلاب عبارتند از: تغییر بنیادها و نظام اجتماعى، نوگرایى، آرمان خواهى، خشونتسیاسى یا نظامى در مقابل نظام حاکم . در کاربردى عام، انواع انقلاب عبارتند از: «انقلاب فرهنگى» ، «انقلاب ادارى» ، «انقلاب سیاسى» و «انقلاب اجتماعى» . (6)
3 . کاربرد اصلاح در مفهوم رایج فرهنگ امروزى
الف - اصلاح دینى: این جنبش براى اولین بار در سال 1517 م توسط مارتین لوتر (Luther Martin) آلمانى بهوجود آمد . کلیسا بر آن بود که هر شخصى مىتواند با پرداخت مقدارى پول خود را از مجازات باز خرید نموده و نجات دهد . مارتین لوتر با این ایده به مخالفتبرخاست و با ارائه اعلامیهاى مشتمل بر 95 ماده در برابر کلیسا و پاپ قیام نمود . یکى از اصول مهم او این بود که «نجات» و «رستگارى» تنها از راه ایمان به دست مىآید . و «کتاب مقدس» تنها منبع ایمان مسیحى است . هدف لوتر این بود که کلیسا را بر اساس تعالیم اصلى کتاب مقدس اصلاح نماید . بدین سبب نهضت وى «اصلاح انجیلى» نام گرفت . لوتر حاکمان آلمان را تشویق نمود که در برابر پاپ ایستادگى نموده و مردم را به پذیرش اصلاح انجیلى مجبور نمایند . قیام لوتر به پیدایش کلیساهاى مختلف «پروتستانى» در کشورهاى اروپاى شمالى نظیر «آلمان» ، «نروژ» ، «سوئد» ، «دانمارک» و «فنلاند» انجامید . زیرا دیرى نپایید که وحدت بین لوترىها از هم پاشید و با این جدایى حرکت اصلاح نیز از هم گسست . و برخى از پیروان او کلیساهاى خاصى را ایجاد نمودند . به عنوان مثال، زوینگلى، (zwingli) م . 1531، در مساله حضور حضرت مسیح علیه السلام در عشاى ربانى با لوتر اختلاف پیدا نمود . و در سال 1519م کلیساى ویژهاى را در «زوریخ» تاسیس نمود . نهضت اصلاحى لوتر و شاخههاى جدا شده آن در طول قرن شانزدهم تاثیرات زیادى در کلیساهاى «سویس» ، «فرانسه» ، «انگلیس» ، «آفریقاى جنوبى» و در نهایت «ایالات متحده آمریکا» ، به وجود آورد . به گونهاى که هم اکنون بسیارى از مسیحیان آمریکا، پروتستان هستند .
جنبش اصلاحى دیگرى که در برابر «اصلاح انجیلى» به وجود آمد «اصلاح کاتولیکى متقابل» نام گرفت . کلیساى کاتولیک چون بسیارى از اشکالات وارده توسط مصلحان را به جا مىدانست، و از طرفى مصلحان بر اثر انگیزه اصلاحى خود عناصر مهمى از ایمان مسیحى را به فراموشى سپرده بودند، تحول جدیدى را به وجود آورد که هدف آن اصلاح کلیساى کاتولیک از درون بود . این اصلاح که بعد از دعوت پاپ براى برگزارى شورایى در شهر «ترنت» بوجود آمد، به بیشتر تخلفات مورد سرزنش لوتریان، پایان بخشید . و بر تعالیم کاتولیکى سنتى تاکید ورزید . این نهضت در کشورهایى مانند: «اسپانیا» ، «لهستان» و «ایرلند» که اکثریت آنها کاتولیک بودند، ادامه یافت . (7)
سومین جنبش اصلاحى بنام «اصلاح رادیکالى» (Radical Reformation) بعد از اصلاح کاتولیکى و پروتستانى به وجود آمد که برخى آن را «اصلاح سوم» گویند . در این جنبش به جاى نصوص انجیل بیشتر به اجتهاد در بحث و دخالت نکردن کلیسا در امور سیاسى تکیه مىشد . البته با توجه به این که کلیساهاى ارتودکسى طرفدارى خود را نسبتبه سنتهاى مسیح اعلام کردند، از این رو نزدیکى دیدگاه آنان به کاتولیکها و توجه به متن انجیل و محور قرار دادن آن به عنوان منبعى موثق و معتبر روشن مىشود و ادعاى روىآورى به اجتهاد در بحث را ضعیف مىکند . (8)
ب: اصلاحات ارضى، (Land Reformation) به معنى اصلاح نظامهاى نگاهدارى زمین براى تقسیم املاک بزرگ و توزیع حداکثر مالکیت و تثبیت مالکیتهاى خرد . رژیمهاى اصلاح طلب و نیز رژیمهاى انقلابى اصلاحات ارضى را به عنوان یک گام ضرورى به سوى اشتراکى کردن و شکستن قدرت دهقانان به کار گرفته و از آن بهره بردهاند .
ج . اصلاحات ساختارى (Structural Reformation) به معنى فرایند کمک به آن بخشهایى از صنعت کشاورزى است که غیر اقتصادىاند، تا بتوانند شرایط قابل قبولى براى زندگى فراهم آورند . البته چون کشاورزان چیز زیادى براى عرضه و فروش ندارند، اقداماتى هم که در زمینه اصلاح قیمتهاى فرآوردههاى کشاورزى صورت مىپذیرد نمىتواند مشکلات آنان را کاملا حل نماید . لذا برخى از کشورها براى مبارزه با این پدیده به اقداماتى از قبیل بازنشستگى زودرس کشاورزان و تشویق آنان به ادغام و تلفیق مزارع دست زدهاند . (9)
4 . اصلاحطلبى (Reformism)
امروزه در علوم سیاسى و اجتماعى آنچه که به عنوان «اصلاحات» از آن سخن به میان مىآید بیشتر به «اصلاحطلبى» یا «رفورمیسم» تعبیر مىشود . این اصطلاح غالبا در مقابل دو اصطلاح قرار مىگیرد:
الف: «ارتجاع» یا «گذشته گرایى» و «واپس گرایى» (Reactionarism) این واژه در لغتبه معناى بازگشت است . و در اصطلاح به گرایشى گفته مىشود که در برابر هرگونه دگرگونى سرسختى نشان داده و در صدد آن است که زمان را به عقب برگرداند . مرتجعان و واپس گرایان در هر نظامى، راستىهاى افراطى هستند، که به روابط و نهادهاى اقتصادى و اجتماعى کنونى یا گذشته وابستهاند . و در برابر هر گونه دگرگونى ایستادگى مىکنند . ارتجاع با هر گونه سلب قدرت و ثروت از دست طبقات یا گروه زبردست و سپردن آن به طبقات یا گروههاى فرودست مخالفت مىورزد .
ب: محافظه کارى (Conservatism) به معنى مجمو عهاى از اندیشهها و نگرشهاى سیاسى است که در نظم اجتماعى و سیاسى عقاید کهنه و ریشه دار را بر عقاید نو و ناآزموده ترجیح مىدهد . از این رو طرفداران آن بر اهمیت قانون و نظم، استمرار عرف، احتیاط در نوآورى، سنت، تنوع و اهمیت قراردادهاى اجتماعى، تاکید نموده و منکر از بین رفتن رذائل بشرى و پستىها از روى زمیناند . زیرا آنان معتقدند، طبیعتبشرى و ذات انسانى ناقص است . واژه «محافظهکار» (Conservative) نخستین بار در سال 1835م در انگلستان به کار رفت . مهمترین ویژگى محافظهکارى این است که در برابر تندروى (رادیکالیسم) و انقلابى گرى است . به نظر یک محافظه کار، انقلابىها و تندروها بر اساس هدفهاى صرفا تئوریک و مکتبى مىخواهند بسیارى از نهادهاى ارزشمند اجتماعى را نابود نمایند . برطبق این نظریه جامعه تار و پود پیچیدهاى از روابط بشرى است که طرحهاى اصلاحى بزرگ و شتاب کارانه به آسانى نظم آن را به هم مىزند . بنابراین محافظه کاران بر دیرینگى و ماندگارى اهمیت فراوان قایلند و هر چه نهادهاى اجتماعى دیرینهتر باشند، ماندگارى آنها براى محافظه کاران دلیل اصالت و عمق آنهاست . در نظر آنان دخالت دولت و کمکهاى مالى آن هم براى افراد و هم نهادهاى اقتصادى باید فقط در حداقل آن صورت گیرد . (10) جنبش اصلاحطلبى خود را نهضتى مىداند که در برابر دیدگاه مرتجعانه و محافظهکارانه مىایستد و خواهان تغییر در این دو دیدگاه است . بنابراین، اصلاحطلبى با هیچیک از این دو قابل جمع نیست . اصلاحطلبى داراى شکلهاى گوناگونى است که به برخى از آنها اشاره مىکنیم:
اصلاحطلبى در جنبش سوسیالیستى: (که مىگوید: جامعه باید بر ابزار تولید مانند سرمایه، زمین، اموال و غیره نظارت داشته باشد و سود حاصل از آن نیز به همگان برسد) . به گرایشى اطلاق مىشود که هدفش دستبرداشتن از اندیشه قهر انقلابى و به جاى آن تکیه بر تبدیل آهسته نهادهاى اجتماعى از راههاى دموکراتیک و مسالمتآمیز است .
اصلاحطلبى در مکاتبى مانند فابیانیسم (fabianism) بریتانیایى (جنبشى سوسیالیستى که در انگلستان پدید آمد و هواداران آن در سال 1884 م در جامعه «فابیان» گرد آمدند): فابیانیسم جنبشى مسالمت جو است . و نام خود را از «فابیوس» سردار رومى گرفته است که با استراتژى پر شکیب و جنگ و گریزها «بنیبال» سردار کارتاژى را شکست داد . فابیانها معتقدند، سوسیالیسم از راه واکنش آشتى جویانه و تدریجى جامعه در مقابل مالکیت انحصارى و در نتیجه پیشرفت دموکراسى سیاسى و کاربست اصول دموکراسى در اقتصاد و توسعه مالکیت ملى و دگرگونى دید نسبتبه اخلاق اجتماعى و احساس مسئولیت در برابر سود همگان پدید مىآید .
اصلاحطلبى در نهایتبه عنوان خط مشى بین المللى «سوسیالیستى» شد . و ایجاد بین الملل کمونیستشکافى میان دیدگاههاى انقلابى و اصلاح طلب کارگرى پدید آورد، که به رویارویى اساسى سوسیالیستها و کمونیستها به شکل دموکراسى، انجامید . برخى از احزاب سوسیالیست مانند حزب کارگر انگلستان هرگز مارکسیسم را نپذیرفتند . و برخى دیگر، مانند سوسیال دموکراتهاى آلمانى، بعدها از آن روى گردان شدند . تغییرات بعدى جنبش سوسیالیستى اختلاف فزایندهاى میان تندروان و میانهروها پدید آورد . از این رو میانهروان عنوان «سوسیال دموکرات» را براى خود برگزیدند و تندروان عنوان «سوسیالیست» را . در برخى کشورها مانند ایتالیا و ژاپن این تقسیم بندى به تاسیس احزاب سوسیالیست و سوسیال دموکرات جداگانهاى منجر شد . و در کشورهاى دیگر شکاف فزایندهاى بین جناح میانه رو و چپ رو، پدید آورد . (11)
جنبش اصلاحطلبى در ایران
اصولا جنبش اصلاح طلبانه به معنى ایجاد تحول و حرکت در میان ملل مسلمان از نیمه دوم قرن سیزدهم هجرى در هندوستان، ایران، بین النهرین، مصر و سودان پیدا شد .(اگر چه زمینه تاریخى جنبش اصلاحطلبى شیعى به سال 61 ق و قیام امام حسین علیه السلام باز مىگردد: . . . خرجت لطلب الاصلاح فى امة جدى) . . . عوامل پیدایش این گونه جنبشها در میان مسلمانان بسیار زیاد است که این مقاله به بررسى آن نمىپردازد ولى آنچه مهم است این است که این جنبشها در دوران گوناگون تاریخ کشورمان به شکلهاى متفاوتى و به وسیله رهبران دینى یا سیاسى در جریان بودهاند و مصلحان بزرگى مانند: سید جمال الدین اسد آبادى (1245- 1315ق)، میرزا محمد حسین نائینى غروى (1277- 1355ق)، سید حسن مدرس (1287- 1356ق)، آیت الله سید محمود طالقانى (1290- 1358ش) و در صدر همه آنها حضرت امام خمینى رحمه الله تلاش زیادى در این راه مبذول داشتند که در هایتبه بزرگترین اصلاح تاریخ شیعه یعنى انقلاب اسلامى منجر گشت . (12)
اما آنچه که بیشتر به عنوان یک جنبش جدید در ایران مطرح گردیده است، اصلاحطلبى بعد از انتخابات دوم خرداد 1376 مىباشد . اصولا اصلاح طلبان و نظریه پردازان علم سیاستبراى این حرکتخود حد و مرز مشخصى را بیان ننمودند . به همین دلیل، برداشتهاى متفاوتى از این واژه مبهم صورت گرفته است . ولى به طور کلى جنبش اصلاحات در این محدوده زمانى را به دو دسته مىتوان تقسیم نمود: 1- اصلاحات اسلامى که مورد تایید رهبر معظم انقلاب نیز مىباشد و عبارت است از ریشه کن کردن فقر و فساد و تبعیض در جامعه و سر و سامان دادن به وضعیت اقتصادى و فرهنگى کشور و فراهم نمودن شرایط زندگى سالم براى تمامى افراد جامعه; 2- اصلاحات آمریکایى: این جنبش اصلاحات را در نفى دین، تعطیل نمودن احکام اسلامى و حذف برخى از اصول قانون اساسى - که بقاى اسلام را لازم شمرده و بر حفظ آرمانهاى انقلاب و بنیان گذار آن، حضرت امام خمینى رحمه الله تاکید نموده - مىداند . این جنبش که هدفى جز جلب رضایتسردمداران غربى و لیبرالهاى مال اندوز ندارد مورد تایید و حمایت مخالفان جمهورى اسلامى قرار گرفته است و حتى از طرف آنان کمکهاى مالى و تبلیغاتى زیادى نیز دریافت مىنماید (13) تا به شیوههاى گوناگون حکومت دینى را از کشورى که 2/98 مردم به آن راى دادهاند برانداخته و حکومتى سکولار جایگزین آن نماید .
پىنوشتها:
1) محمدمرتضى الزبیدى، تاج العروس، منشورات دار مکتبة الحیاة، بیروت، بىتا، ج 2، ص 182 .
2) سوره نساء، آیه 114 .
3) سوره اعراف، آیه 56 .
4) نهج البلاغه، حکمت 86 .
5) على آقا بخشى، فرهنگ علوم سیاسى، ، نشر چاپار، تهران، 1379، ص 494 .
6) ع . پاشایى (ویراستار)، فرهنگ اندیشه نو، انتشارات مازیار، تهران، 1369، ص 131; احمد صدر حاجسیدجوادى و دیگران، دائرةالمعارف تشیع، نشر شهید محبى، تهران، چاپ چهارم، 1380، ج 2، ص 562 .
7) توماس میشل، کلام مسیحى، ترجمه حسین توفیقى مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1377، ص 110 . همچنین ر . ک: ویل دورانت، تاریخ تمدن، ج 6، (اصلاح دینى .)
8) عبدالوهاب الکیالى، موسوعة السیاسة، المؤسسة العربیة للدراسات و النشر، بیروت، 1990، ج 1، ص 207
9) ع . پاشایى، پیشین، ص 87 .
10) داریوش آشورى، دانشنامه سیاسى، مروارید، تهران، چاپچهاردهم، 1368، ص 138 .
11) داریوش آشورى، دانشنامه سیاسى، مروارید، تهران، چاپچهاردهم، 1368، ص 125 .
12) احمدصدر حاج سید جوادى، پیشین، ج 2، ص 235- 238 .
13) هفته نامه پرتو سخنشماره 36، چهارشنبه 15 تیر 1379 .