مقاله حاضر، نخست شرحی از فراز و فرودهای روابط میان ایران و ترکیه عرضه می کند و توضیح می دهد که چگونه اندکی فاصله گیریِ آرامِ ترکیه تحت سیادت حزب عدالت و توسعه، از سکولاریسم نظامی کمالیست ها، موجب شد که مناسبات دیپلماتیک میان ایران و ترکیه از سال ۲۰۰۲ به بعد گسترش پیدا کند. سپس، توجه خود را به اهمیت خیزش های عربی در ایجاد شکاف میان ایران و ترکیه معطوف می کند و با استفاده از نظریه معمای امنیت و با رویکردی توصیفی – تحلیلی، این پرسش را مطرح می کند که عوامل اثرگذار در فرسایش روابط ایران و ترکیه، ناظر به چه موضوع ها و مسائلی بوده و قلمرو اثرگذاریِ این متغیرها در آینده روابط کجاست؟ از همین رو و در مقام پاسخ، اشاره می شود که از لحاظ جغرافیایی، این دو کشور به واسطه ابهام و عدم اطمینان اوضاع شکننده خاورمیانه، خصوصاً عراق و سوریه، همزمان در مسائل سیاسی- امنیتی در مناطق مختلفی؛ از جمله منطقه هلال حاصلخیز شامل عراق، سوریه و کردها تأثیرگذار هستند و به لحاظ هویتی نیز با اتصال اصول و ارزش های خود به مسائل منطقه ای؛ به خصوص هدایت جریان های ایدئولوژیک و بازیگران غیردولتی، در جهت اثرگذاری بر مناطق استراتژیک در راستای خودیاری به ایفای نقش می پردازند.