بوران در آستانه فروپاشی ساسانیان به پادشاهی رسیده و در شاهنامه به نیکنامی ستوده شده است؛ با این همه، فردوسی در آغاز پادشاهی او می گوید: «یکی دختری بود بوران به نام/چو زن شاه شد کارها گشت خام». این بیت در تناقض با ابیات بعدی است و القا می کند تباهی اوضاع مملکت در آن زمان، ناشی از پادشاهی این زن بوده است. در پی پاسخ به این سؤال که «از دو سوی تناقض، کدام یک حقیقت دارد» و «علت تناقض یادشده چه می تواند باشد»، نویسنده مقاله، روایت شاهنامه از کشورداری بوران را به محک منابع تاریخی زده است. داده های تحقیق نشان می دهد هیچ گزارش منفی درباره بوران وجود ندارد و تمام مورخان، مفصل تر از فردوسی، کشورداری وی را به نیکی گزارش کرده اند. پس چرا فردوسی چنین سروده است؟ نویسنده، با طرح احتمالاتی، به این نتیجه رسیده است که بیت مزبور نه در ارتباط با چگونگی کشورداری بوران، بلکه ناشی از التزام فردوسی به پیش فرض هایی بوده که در سایه باورهای دینی روزگار وی شکل گرفته بود. ردیابی پیش فرض ها ما را به این حدیث منسوب به پیامبر (ص) می رساند: «قومی که زمام امور خود را به دست زنی بسپارد، هرگز رستگار نمی شود». اسناد حدیث، اعتبار آن را تأیید نمی کند و حدیث در منابع متقدم شیعی هم نیامده است؛ اما سایه فرهنگی اجتماعی آن در جامعه فردوسی موجب این پیش فرض شده است که اگر زن پادشاه شود، مملکت خراب می شود. پس شاعر در تناقض میان آن حقایق تاریخی و این پیش فرض اجتماعی مانده و نتیجه اش، تناقض در سرودن داستان بوران شده است؛ هرچند کلیت شاهنامه، نگاه منفی به زنان را تأیید نمی کند.