یکی از پر رمز و رازترین باورها در بین مردم دامدار گیلان، اعتقاد به افسانه ای به نام سیاه گالش است که در گذر زمان با واقعیت و خیال درهم آمیخته وجایگاه خاصی در شکل گیریِ هویتِ فرهنگی آنان پیدا نموده است. قهرمان این افسانه در پندار مردم به سبب نامیرایی و قدرت برکت بخشی آن همسان اولیاءِ دین بوده، روایات متفاوتی از کنش های وی در امر نظم بخشیدن به قوانین شکار وتولید مواد لبنی و حفظ محیط زیست نقل می کنند. برهمین اساس پس از گفتاری کوتاه در تبیین هویت اصلی این افسانه زنده و فعال با بیان وجوه افتراق واشتراکات روایتیِ آن در مناطق مختلف گیلان و نیز به جهت دریافت پاسخ های کاربردی نقش تمثیل در روایت های گوناکون آن و این که آیا اصولاً تمثیل می تواند در باز پروری افکار شنوند گان نقش مفیدی داشته باشد و یا درنظم بخشیدن به اجرای قوانین اجتماعی در جامعه دامداری مؤثر عمل نماید؟، درصورت وجود پاسخ مثبت میزان این اثر بخشی چقدر می تواند باشد و نیز با بیان مطالبی کوتاه و مختصر در باره شناخت و چیستیِ تمثیل در علم بلاغت، به بررسی رویکرد تمثیلی مهر و خشم که از جمله عناصر تشکیل دهندهِ اصلیِ شخصیتِ سیاه گالش محسوب شده و نیز از اهداف این پژوهش که تا کنون هیچگونه تحقیقی درباره آن صورت نپذیرفته و کاملاً بکر و منحصر بفرد می باشد، با روش توصیفی تحلیلی پرداخته شده است.