یکی از قدیمی ترین و در عین حال، مؤثرترین ابزارهای ادبی، بیان مطلب در قابل یک حکایت تمثیلی است. در این شیوه، شاعر تلاش می کند تا معنای باطنی را که در تصور آورده و در واقع مشبه یک ساختار تشبیهی است، با ظاهری داستانی بیان کند که در جایگاه مشبهُ به آن ساختار قرار دارد. در پژوهش حاضر که از نوع بنیادی است و داده های آن از طریق مطالعات کتابخانه ای به دست آمده و این داده ها با روش تحلیل و توصیف، مبتنی بر نظریات تحلیل گفتمان و خصوصاً تحلیل گفتمان انتقادی بررسی شده اند، به دلایل و چگونگی بهره گیری مهدی اخوان ثالث، شاعر معاصر فارسی زبان، از این شیوه بیانی پرداخته شده است. اخوان که محتوای بسیاری از اشعار او را مسائل اجتماعی روزگار خویش تشکیل می دهد، به دلایل مختلف، از جمله: افزونی تأثیرگذاری بر مخاطب و نیز رعایت احتیاط سیاسی-اجتماعی از حکایت تمثیلی استفاده کرده است. در بسیاری از اشعار او که مبتنی بر حکایت تمثیلی است، مشبهٌ به ساختار گسترده تشبیهی، مسائلی همچون فقر، تنهایی، شرف، بی عدالتی و ارزشمندی فرهنگ ایرانی است، حال آنکه مشبه آن را حکایتهایی با موضوعات، وضعیت و شخصیتهای مختلف شکل می دهند. دست یابی نظام مند و هدفدار به مشبهُ به از طریق مشبه، با استفاده از روش سه مرحله ای فرکلاف کاملاً میسر است و می توان آن را به عنوان راهی برای تأویل صحیح حکایتهای تمثیلی پیشنهاد کرد، مشروط به آنکه مانند اشعار زمستان، میراث و مرد و مرکب اخوان، متن به عنوان یک کل یکپارچه از چنین تأویلی حمایت کند.