اسطوره، تعریف دقیق، جامع و مانعی ندارد. صاحب نظران تعریف های متفاوتی از آن ارایه کرده اند، اما چون در گذشته کتابت و نوشتار وجود نداشته، به طریق نقل، سینه به سینه از پدران به فرزندان منتقل شده است. اسطوره جلوه ای نمادین و تمثیلی از ارزش ها و باورهای یک فرهنگ است و ریشه در اندیشه ی ماورایی دارد که اعمال و ارزش های پهلوانی یک قوم را برای تبیین جهان بازگو می کند. از دیرباز تاکنون اسطوره ها در ذهن و زبان مردم یک سرزمین جای گاهی ویژه داشته و مردم بر این باور بوده اند که داشتن اساطیر، سند بزرگی و برتری آنان بر همسایگان و رقیبان بوده است. در حکایت های شاه نامه و اساطیر، ظهور نقش تمثیلی و نمادین بسیاری از موجودات صاحب شعور و اراده محرز است. این موجودات از نظر خلقت با انسان یکسان هستند. اما آن چه آن ها را متمایز می کند نمودشان است. در اساطیر پیش به ویژه شاه نامه: رخش، سمیرغ، اژدها و ... نمود شخصیتی دارند؛ یعنی پهلوانان با آنان سخن می گویند. آن ها گاه راه را به پهلوان نشان می دهند و زمانی آنان را از رفتن به راهی باز می دارند. فردوسی با پندار آرایه ی تشخیص و تمثیل، زیباترین صور خیال را در شاه نامه به تصویر کشیده است.