مثل در ادب فارسی از جمله گنجینه های ارزشمند است و از دیرباز در آثار شعرا و نویسندگان نمود داشته و موجب غنای این آثار گشته است. در این پژوهش با مقایسه محتوایی مثل ها در دو اثر منثور دو نویسنده سرآمد در قرن هفتم و معاصر، (گلستان و یکی بود یکی نبود) تلاش شده نگرش و دیدگاه این دو نویسنده در کاربرد مثل سنجیده و تحلیل شود؛ گلستان و یکی بود و یکی نبود، اثر قابل تأملی در دو مقطع زمانی متفاوت بر ادبیات فارسی داشته اند، و نویسندگان هر دو اثر در تبیین، تفهیم، و آموزش پیام خویش از ارسال المثل بهره گیری نموده اند، در این جستار سعی شده با نگاهی اجمالی به هر دو اثر نمونه هایی از بازتاب ضرب المثل ها همراه با تحلیل محتوایی در هر دو اثر ارائه گردد و در پایان جمع بندی و نتیجه گیری مباحث صورت گرفته است. نتایج بیانگر آن است که از دیدگاه محتوایی مثل هایی که سعدی به کار برده است، خود دست به آفرینش آنها زده، است غالب این مثل ها دارای نکات عمیق و حکایات اخلاقی و آموزشی هستند. امّا نگارش و نگرش جمال زاده در کاربرد مثل ها صرفاً نگاهی تشبیهی به قصد وضوح تصویر و صحنه های داستان بوده است و به همین خاطر مثل ها نقش بسزایی در پربار کردن زبان وی داشته است.