زن در طول تاریخ ایران عمدتا در کنار مرد و با عنوان همسر و مادر نقش ایفا کرده است و نداشتن شوهر نهایتاً با بی فرزندی و عقیم بودن و بی ارج بودن زن در جامعه برابر بوده است؛ از این رو مداقه در ازدواج زنان و آموزه های تعلیمی مترتب بر آن امری ضروری محسوب می شود. اگرچه در برخی از دوره های تاریخی، خواست و اراده زن در انتخاب همسر محترم شمرده می شد اما اغلب ازدواج های مصلحتی بی اراده طرفین صورت می گرفت و زنان عموماً به مثابه کالا یا وجه المصالحه از قومی به قومی و از حرمسرای پادشاهی به شبستان سلطانی دیگر انتقال می یافتند و اغلب زندگی شان در همان قفس های طلایی خاتمه می یافت. در این مقاله سعی شده است با بررسی دلایل ازدواج های سیاسی و انواع آن، نمونه هایی از چنین وصلت هایی در طول تاریخ ایران و نگرش های تعلیمی آن در ادبیات فارسی مورد مداقه قرار گیرد تا تبعات این چنین نگرشی برای جامعه انسانی بیش تر واکاوی شود.