در این پژوهش در پی آنیم که جایگاه، اهمیت و نحوه ی کاربرد واژه ی «شب» را از نگاه سهراب سپهری این شاعر انزواطلب و نقاش گوشه گیر، بررسی کنیم. نگارنده پس از مطالعه و بررسی زندگی و شرح احوال و آثار این شاعر نقاش به این نتیجه رسید که عوامل مختلفی اعم از روحی و روانی در دوران کودکی و سیاسی اجتماعی در دوراه جوانی و دانشجویی که مصادف با سال های استبداد و خفقان رضاخانی و 28 مرداد 1332 بود، در شکل گیری شخصیت و اندیشه ی سهراب و برداشت ها و تعبیرهایش به خصوص در بیان تعلیمی و غنایی واژه ی «شب» نقش به سزایی داشته است. ترس از لولوی دوران کودکی و ترس از سیاهی شب که خود برایش لولوی سرگردان می شود و در اشعارش حضور پیدا می کند. یا فضای تاریک و سیاه ظلم و خفقان جامه ی عصر او که سپهری آن را با تعبیر «شب» و با زبانی نمادین و رمزی به تصویر می کشد.