خاقانی شروانی، سخنور بزرگ ادب فارسی در قرن ششم از شاعران گران مایه و از استادان درجه اول سخن پارسی می باشد؛ که در بسیاری از جنبه های سخنوری ممتاز محسوب می شود. معانی به کار رفته در شعر خاقانی تا سالیان دراز به دلیل استفاده وی از استعارات، آرایه های هنری و به کار بردن اصطلاحات علمی که سبک خاص وی را رقم می زند مورد غفلت واقع شده بود. پیداش افکار و مفاهیم عارفانه در شعر فارسی، سبب شد تا بسیاری از شاعران در این زمینه طبع آزمایی و نظریات خود را بیان کنند.
از جمله مسائلی که در اشعار وی، نمود فراوانی دارد و وی بارها بدان پرداخته است، مفاهیم عارفانه و صوفیانه می باشد. بررسی کلی و همه جانبه ی افکار وی از این منظر، مسلماً در خور یک مقاله نیست. لذا در این مقاله سعی شده است تا مفهوم فقر که وی خود را در این زمینه نظریه پرداز می داند مورد ارزیابی واقع شود.