بحث درباره تفسیر و تأویل قرآن از دیرباز مورد نظر محققان ، اندیشمندان و پژوهشگران مسائل و مباحث دینی بوده و پیرامون آن تحقیقات گسترده و دامنه داری انجام گرفته است. غالب این تحقیقات به بحث درباره زمینه های شکل گیری مکاتب تفسیری و چگونگی گرایش آنها به تأویل و تعیین و ترسیم حدود و رسوم آنها می پردازد و جایگاه عقل و عواطف بشری و تصویر و تصورات انسان را جهت دریافت مقولات دینی و بخصوص کلام وحی، مورد بررسی قرار می دهد و کیفیت شرح و بسط آیات را به اعتبار فضای ذهنی، ادراکی و دینی مفسران می سنجد. نگارنده این سطور برای روشن ساختن پاره ای از این مباحث از جمله چگونگی پدیدار شدن مکاتب تفسیری و ایجاد انشعاب در آنها و دلایل سوق یافتن این نحله های تفسیری به تأویل (هرمنوتیک ) یا توجه به تجارب درونی، بدون انطباق آن با مباحث تاریخی، سیر این تغییر نگرش را در زبان و نوشتار مفسران به طور مجمل به رشته تحریر در آورده و تا آنجا که میسّر و میسور بوده است خواستگاه ها و علل آن و توجیهات عقلی و شرعی را در جهت گیری به آن نوع تفسیر یا تأویل ذکر نموده است؛ در خلال این مباحث، همچنین به کتب تفسیری که در مکاتب و مشرب های مختلف اسلامی نگاشته شده اند اشاراتی رفته است.