آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۰

چکیده

مفهوم خانه و کاشانه بار عاطفی دارد و به فرد حس امنیّت، تعلق و پایداری می دهد؛ با این حال، دنیا برای فرد مهاجر یا استعمارشده «ناخانه ای» بیش نیست. پژوهش توصیفی_تحلیلی حاضر با استفاده از نظریه «هومی بابا»( HOMI BHABHA) درباره مفهوم «ناخانگی»(UNHOMELY)، به بررسی تجربه مهاجری لبنانی-امریکایی به نام فاطیما در رمان «شمارنده شب»(THE NIGHT COUNTER) اثر «عالیا یونس »(ALIA YUNIS) می پردازد. بابا معتقد است که ناخانگی زمینه رشد و خلاقیت را برای مهاجر فراهم می کند و در عین حال فرد به علت «پیوند خوردگی»( HYBRIDITY) در فضای انتقالی بینابینی میان «جهان و خانه» قرار می گیرد که فرهنگ غالبی ندارد. پرسش اصلی این پژوهش مبتنی بر این مطلب است که آیا  پیوند خوردن فرهنگی و هویّتی آن گونه که بابا ادعا می کند فاقد برتری فرهنگی است؟ ضمن تایید کاربردیِ مفهوم ناخانگی هومی بابا، نتایج این بررسی نشان می دهد که در مورد فاطیما فرهنگ بومی بر فرهنگ غربی سلطه دارد زیرا که او همواره با توسل به میراث مذهبی و فرهنگِ خود تلاش می کند که توان و نیروی ادامه زندگی در غرب را بیابد. سپری شدن سال های متمادی او را از دنبال کردن فعّالیت های سنّتی بازنمی دارد و همین دلیل بر برتریِ فرهنگی و حس ملّی است تا عدم آن. بنابراین، ضمن وجود پیوندخوردگی، درجه پیوندخوردگی در افراد مختلف وابسته به میزان وابستگی آنان به سرزمین مادری، هویّت فرهنگی و مذهبیست و این مسئله ای است که هومی بابا به آن اشاره نکرده است.

تبلیغات