آرشیو

آرشیو شماره ها:
۵۲

چکیده

باورود نظریه «اصالت وجود در تحقق» از عرفان به فلسفه توسط صدرالمتألهین در قرن یازدهم تحول بزرگی در فلسفه شکل گرفت. او  مصداق این نظریه را  دو مورد قرار داد: اول حقیقت لابشرطی «وجود» که در عرفان هم سابقه داشت؛ دوم وجودات خاص امکانی  که در عرفان سابقه نداشت. پس بر اساس تعمیم او وجودات خاص امکانی نیز اصیل و موجود بالذات شدند و این مستلزم پذیرش وجوب ذاتی آنها بود که مقبول و معقول نبود. صدرالمتألهین خود به این اشکال متفطن بود و برای حل اشکال دو  پاسخ ارائه کرد: یکی بر اساس فرق بین معنای «بالذات» در دو تعبیر «واجب الوجود بالذات» و «موجود بالذات» و دیگر بر اساس فرق بین «ضرورت ذاتی» و «ضرورت ازلی»؛ ولی هیچ یک از دو پاسخ، رافع اشکال نبودند و این، اضطرابی را در آرای خود صدرالمتألهین به وجود آورده است؛ لذا او در برخی آثارش از تعمیم خود عقب نشینی کرده است.

تبلیغات