اسطوره ها فهم نیاکان ما از پدیده های اطرافشان را بازگو می کنند. بسیاری از اسطوره ها، در سیر تکاملی خود پس از بازخوانی و بازتولید، معمولاً با دو مفهوم عمده اسطوره زایی و اسطوره زدایی عجین شده اند. از فعّالان این عرصه، بهرام بیضایی است. او در نمایشنامه «چهار صندوق» به ساختن و پرداختن اسطوره ای در بی زمان و بی مکان اقدام کرده است. در پژوهش حاضر، میزان تأثیرپذیری متن یادشده از اسطوره های باستانی ایران زمین و همچنین نقش بیضایی در تولید عناصر اساطیری با توجّه به کارکرد نماد رنگ بررسی می شود. پرسش مبنایی این است که نقش نماد رنگ در نمایشنامه «چهار صندوق» چیست؟ همچنین پژوهندگان می کوشند تا چگونگی اسطوره زایی و اسطوره زدایی در متن بیضایی را بررسی کنند. حاصل پژوهش بیانگر آن است که روایت بیضایی از طرفی ارتباطی عمیق با اساطیر مربوط به جغرافیای محل زندگی او دارد و از طرفی می کوشد تا اسطوره زایی و اسطوره زدایی را در بطن نمایشنامه برجسته کند. خودداری از نمایش تفوّق خیر بر شر در پایان، استفاده نمادین از رنگ ها به جای نام های شخصیّت های نمایشنامه و واگردانی نمادها به ویژه در رنگ ها، نشانه ای از اسطوره زدایی در نمایشنامه چهار صندوق است. در این اثر مانند اسطوره با ماجرای خلقت روبه رو هستیم. البته خلقتی که با تغییراتی مواجه است. اهریمن (مترسک) نه به اراده و قدرت خدا، بلکه به دست موجوداتی ناقص (رنگ ها)، آنگونه که خود معترفند، خلق می شود. این مؤلّفه، نشانه ای از دخل و تصرّف بیضایی در اسطوره هاست.