دال های یک زبان، با بُرشِ پدیده ها، بخشی از آنها را برجسته می کنند و تصوّرات ویژه ای از آنها در ذهنِ کاربران زبان شکل می دهند که همان مدلول ها هستند. این مسأله برآمده از ماهیّت اختیاری نشانه و مبنای شکل گیری هویّت و درکِ مشترکِ هم زبانان از جهان است. بر همین اساس، کاربرانِ یک زبانْ دنیا را، از دیدگاهی فراگیر، مانند هم زبانانِ خود می بینند. از همین روی، اگر پیش از آموختنِ زبانِ ملّی و اندیشیدن در آن، به آموختنِ زبانی بیگانه گماشته شوند، بخشی از جهان را با بُرش های دال های آن زبان بیگانه خواهد شناخت و ممکن است به اختلال های هویّتی دچار شوند. این مسأله، در رویکردی کلّی، روندِ شکل گیری هویّت چهل تکّه را شتاب می دهد. ما در این مقاله می کوشیم، با درنگی بر ماهیّت اختیاری نشانه و جایگاه زبان در شکل گیری هویّت، به بحث درباره آموزش زبان های بیگانه به کودکان بپردازیم که در روزگارِ ما به امری فراگیر تبدیل شده است. جست وجوها نشان می دهد، آموزش زبان های بیگانه به کودکان مایه اختلال در جهان تصویرهای آنها می شود و توانِ اندیشیدنِ سالم در زبانِ ملّی را از کودکان می گیرد. چنین کودکی جهان را با آمیخته ای از بُرش های دال های زبانِ ملّی و زبانِ بیگانه ای که آموخته، می بیند و به مصداقی از پدیده «هویّت چهل تکّه» دگرگون خواهدشد.