براساس رویکرد بینامتنیت در حوزه ادبیات هیچ متنی زاده نشده است؛ بلکه، بینامتنی از متون قبل از خود محسوب می شود. نظریه بینامتنیت از ارتباط بین متون سخن می گوید؛ ارتباطی که مکرر در آثار ادبی تکرار می شود. نظریه پردازان این حوزه چون بارت و کریستوا معتقدند که هیچ متن ناب و خالصی وجود ندارد و همه متون قبلاً متولد شده اند، و فقط شخص روایت کننده آن فرق می کند. نگارنده مقاله بر آن است تا با روش تحلیلی-تطبیقی پس از تشریح نظریه بینامتنیت بر اساس این رویکرد به بررسی و تحلیل قابوس نامه عنصرالمعالی و بوستان سعدی بپردازد تا ضمن بیان وجوه اشتراک و عناصر تکرار شونده این دو اثر مهم ادبی بر این نکته تأکید کند که طبق نظریه بینامتنیت هیچ متنی اصیل نیست. بوستان سعدی نیز از لحاظ محتوا واگویه ای از متون پیش از خود است. از جمله قابوس نامه عنصرالمعالی که هدف از این جستار بررسی آن است.