«فرایند فردیّت» یکی از اصطلاحات یونگ و به معنی طی مراحل و مراتب رشد برای تحقق «خویشتن» است. سیاوش یکی از ره یافتگانی است که برای تحققّ خویشتن خویش و رهایی جامعه و انسان از تباهی، از نثار جان خویش در راه اهدافش دریغ نورزید. او در چارچوب یک تقابل جهانی، بر تناقض درون غلبه می یابد. مقاله ی حاضر شرح فرایند فردیّت یافتگی سیاوش و بازنمود سیر کمالی او از زادن تا مرگ است. این سیر برای طالبان سلامت نفس از چنان اهمیتی برخوردار است که از تاریخ به فرا تاریخ افکنده می شود و به اسطوره یی ماندگار تبدیل می گردد تا همه ی آدمیان، فارغ از قید زمان و مکان، به او تأسی جویند. سیاوش مثل یوسف قرآن، زیباست. این زیبایی نه تنها در ظاهر او که در باطنش نیز وجود دارد و جسم او مثل روحش پاک است. به همین دلیل حیطه ی زندگیش را به «ماورا» گسترش می دهد. «سفر» می کند تا جهان تاریک ناخودآگاهی را بشناسد و آن را زیر فرمان خود درآورد. در این سفر با «آنیمای» خود برخورد می کند و بخش عاطفی وجود خویش را آشکار می سازد. وقتی فرایند خودشناسی و خودسازی سیاوش به اوج می رسد، برای آن که ارجمندی خود را حفظ کند، «شهادت» به سراغش می آید و جاودانه اش می کند. در این پژوهش اطلاعات به روش کتابخانه یی گرد آمده و با روش تحلیلی، توصیف شده است. متن داستان سیاوش از مجموعه ی دبیر سیاقی انتخاب شده و شماره های داخل پرانتزها به این متن ارجاع می دهد.