توجه به آینده فرهنگ ضمن آنکه از مقوله های چالش برانگیز محسوب می شود، پرداختن به آن را نیز ضروری می کند، چنانکه سرنوشت فرهنگ با سرنوشت انسان گره خورده است و بر اهمیت آینده بشری تأکید می کند. زیرا نزاع انسان با خود و تباهی و دورشدن از اصل انسانی خود آینده او و فرهنگ را تباه می کند. در این نوشتار مراد از فرهنگ، فرهنگ بالذات است و نه تجربه مادی آن که به تمدن تعبیر می شود. تفحص در واژگان به ویژه تناظر واژگانی ادبیات زبان فارسی با سایر زبان ها روشن می کند که «Kulture» به عنوان واژه متناظر با واژه فرهنگ در ادبیات فارسی مفهومی است که نمی تواند مسئله آینده و سرنوشت فرهنگ را در بر گیرد. این تفاوت واژگانی می تواند نشان از جهان بینی های متفاوت فرهنگ های مختلف چون فرهنگ شیعی-ایرانی یا فرهنگ مسیحی-اروپایی داشته باشد که نه تنها هرکدام بنا به مقتضیات خود برای انسان آینده ای دیگر رقم می زنند که می توانند بر آینده فرهنگ خود نیز تأثیرگذار باشند.