آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۴

چکیده

وقتی چارچوب نظری مدوّنی در زمینه تاریخ نگاری ادبیات فارسی و جود ندارد، قدم نخست می تواند این باشد که از تجارب کشورهای پیشرفته تر بهره ببریم؛ سنّت تذکره نویسی در ایران قوی بوده است ولی تاریخ نویسی ادبیات، از منظری انتقادی و به شکلی روش مند، چندان پیشینه دار نیست. امّا در اروپا (به ویژه در سال های 1980) تلاش های گسترده ای شده است تا چارچوب های نظری و انتقادی تازه ای ارائه شود. نمونه ای شاخص از این تلاش ها در مجلّه علمی تخصصی New Literary History [ تاریخ ادبی جدید ] دیده می شود. با تحلیل آماریِ مقاله های این مجلّه می توان دریافت که چه رویکردهایی، در چه دوره هایی، غالب بوده اند. آنچه به طور کلّی دیده می شود نوعی «چرخشِ پارادایم » در نظریه تاریخ نگاری ادبی ، به سمت برساخته انگاریِ روایی و تاریخ گرایی نوین است.

تبلیغات