هدف از پژوهش حاضر، سنجش ارتباط مهارت های تفکر انتقادی فسیونه و فرایندهای ساخت معنا در ذهن با تکیه بر نظریۀ آمیختگی مفهومی فوکونیه و ترنر است. هدف از انتخاب این دو الگو و تلاش برای ایجاد پیوند میان آن ها بررسی مهارت های تفکر انتقادی با تمرکز بر ابعاد شناختی و تأثیرگذار در ساختار روایت و نیز نمایاندن پیچیدگی های شناختی و ذهنی پنهان در سطوح مختلف روایت ها و شخصیت های داستانی برای رسیدن به درکی ژرف تر از ظرفیت های ذهن در فعالیت های شناختی انسان و ارائۀ ساحت هایی تازه از قابلیت های متون روایی است. نتایج پژوهش نشان می دهد که مهارت های تفکر انتقادی می توانند در خوانش روایت هایی با جنبه های خیال انگیز و پایانی نامأنوس، با کمک به تعریف اجزایی از فضاهای درون داد یا ایجاد نگاشت های استعاری میان دو یا چند فضای ذهنی از طریق بازنمایی قرینه های پنهان یا پراکنده در بطن روایت، ایفاگر نقشی بسزا در تسهیل درک ساختارهای آمیخته در ذهن باشند. در این راستا کارآمدترین مهارت انتقادی نیز مهارت «تفسیر» است؛ چراکه رمزگشایی دلالت ها، وضوح بخشیدن به مفاهیم مبهم، تدوین قالب های متمایز برای ادراک یا توصیف منسجم اطلاعات و درک منظور یا معانی باطنی، اغلب با استناد بدین مهارت امکان پذیر است.