پژوهش پیش رو بر آن است تا از منظر رویکرد «فلسفه برای کودکان» به تحلیل محتواییِ متن و تصویر چند داستان رایج و در دسترس کودکان، بر پایۀ نظریۀ متیوز، بپردازد و به پاسخ این پرسش برسد که آیا این داستان ها، که با تأکید بر جنبۀ ادبی و بدون توجه جدی به پرورش فلسفه خلق شده اند، می توانند پاسخ گوی برخی از نیازهای فلسفی کودکان کشورمان باشند؟ بررسی نمونه داستان های انتخاب شده در این پژوهش، با روش های کیفی قیاسی و استقرایی، نشان داد که آن ها ضمن برخورداری از شیوایی و رسایی کلام، قابلیت فهم بالا، توجه به عنصر تخیل، و شاعرانگی دارای چندین مؤلفۀ فلسفی مناسب اند که می توانند زمینه ساز رشد و پرورش فکری در سطوح بالای شناختی کودکان باشند. در همۀ این داستان ها، مفاهیم فلسفی مهمی مانند مفاهیم اخلاقی، شناختِ خود و دیگران (هویت یابی)، شباهت و تفاوت، طبقه بندی موجودات و بیان ویژگی های عرضی و ذاتی یافت شد. هم چنین، در برخی از آن ها، مؤلفه های دیگری مانندِ تمرکززدایی، شناخت توان مندی ها، مفهوم تمامیت، مفهوم طبیعی و مصنوعی و مرز میانشان، شناخت خدا و حکمتش، داوری و مقایسه کردن، ازخودبیگانگی، و مفاهیم استثمار و استعمار یافت شد.