عصری بودن فهم قرآن به عنوان یکی از لوازم جاودانگی و جهان شمولی قرآن کریم، به این معناست که می توان با نگاه جدید به پاسخگویی نیازهای مخاطبان پرداخت و اقتضائات و شرایط فرهنگی اجتماعی هر عصری را در نظر گرفت؛ چیزی که در فهم جدید قرآن تأثیر داشته و مفاهیم این کتاب آسمانی را در هر زمان و مکان و نزد هر قومی با تفسیر جدیدی که این کتاب ظرفیت آن را دارد، تازه ساخته است. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی، عصری بودن فهم قرآن را در دو تفسیر مهم از فریقین ( تفسیر الکاشف و تفسیرالقرآن الکریم</em>)، به شکل تطبیقی کاویده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مغنیه با نگرش اقناعی و شلتوت با رویکرد تقریبی، تفسیر خود را عصری ساخته، یعنی نیازها و اقتضائات زمان و مکان موجب شده که این دو مفسر با دو رویکرد متفاوت در فهم آیات قرآن، هم عصریّت را به عنوان یک مبنا پذیرفته، و هم قائل به تأثیر عصریّت شده و مواردی نظیر آیات علوم در قرآن، تعیین مصادیق جدید و لزوم پاسخگویی به شبهات پیرامون قرآن را به عنوان عوامل عصری بودن فهم قرآن ذکر کرده اند. در این میان مغنیه توسعه پذیری معنا در فهم و تفسیر قرآن را به عنوان یکی از عوامل عصری بودن فهم قرآن می پذیرد و شلتوت آن را مخالف با فصاحت و بلاغت و اهداف تربیتی و هدایتی قرآن می داند.