پژوهش حاضر با هدف ، مطالعه اثربخشی آموزش فلسفه به کودکان بر راهبردهای یادگیری دانش آموزان انجام شد. این ﭘ ﮋوﻫﺶ از ﻧﻮع ﺷﺒﻪ آزﻣﺎیﺸی ﺑﺎ ﭘیﺶ آزﻣﻮن، ﭘ س آزﻣ ﻮن، پیگیری و ﮔ ﺮوه کنترل صورت گرفت. نمونه آماری شامل 50 نفر (25 نفر گروه آزمایش و 25 نفر گروه کنترل) بود. گروه آزمایش 9 جلسه 90 دقیقه ای آموزش از کتاب های داستان های فکری فیلیپ کم و متیو لیپمن دریافت کردند اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. ﭘﺲ از اﺗﻤ ﺎم ﺑﺮﻧﺎﻣ ه آﻣﻮزش از ﻫ ﺮ دو ﮔﺮوه ﭘﺲ آزﻣﻮن و از گروه آزمایش پیگیری یک ماهه ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪ. برای جمع آوری داده ها ازپرسشنامه راهبردهای یادگیری استفاده شد .نتایج ﺗﺤﻠی ﻞ کوواریانس و آزمون t نشان داد که تفاوت معناداری بین ﮔ ﺮوه های آزﻣ ﺎیﺶ و کنترل در راهبردهای یادگیری وجود دارد و میانگین گروه آزمایش در پس آزمون و پیگیری از گروه کنترل بیشتر بود و آموزش فلسفه به کودکان در افزایش راهبردهای یادگیری دانش آموزان در پس آزمون و پیگیری مؤثر بوده است.