آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۳

چکیده

«مارپیچ» از جمله شکل های موجود در طبیعت است که در درون خود رازهای نهفته بسیار دارد. در حیوان، نبات و جماد، از کهکشان گرفته تا اتم، طبیعت، سرشار از شکل های مارپیچی است. انسان ها، همواره به این نقش مایه نمادین و اسرارآمیز توجه داشته اند و برای آن مفهومی مقدس قائل بوده اند. هنر، همچون زندگی به مارپیچ روی می آورد و هنرمند با الهام از طبیعت، از این نقش مایه نمادین برای خلق اثرش بهره می گیرد. در این مقاله، قرابت معنایی و صوری نقش مایه مارپیچ، به صورت تطبیقی بین هنر اسلامی و هنر محیطی بیان می شود؛ هم چنین رابطه زیبایی نقش مایه مارپیچ و نقطه مشترکی که بین هنر شرق و غرب بنیان نهاده، و مفهوم نمادین آن در این هنرها، مورد بررسی قرار می گیرد. با بررسی نمونه های تجلی این نقش مایه در آثار هنرمندان هنر محیطی، همچون اسکله حلزونی رابرت اسمیتسون، در تطابق با نمونه ظهور این نقش مایه در هنر اسلامی که همان «اسلیمی» به مثابه یک نوع هنر محیطی است، این نتیجه حاصل شد که: مارپیچ، به عنوان نقش مایه ای ملهم از طبیعت و نمادین، زبان مشترک بین هنر اسلامی و هنر محیطی است که نهایتا، به وحدت معنا و صورت می رسد. توازن، آرامش، پویایی و هماهنگی این نقش مایه، باعث شده تا هنرمندان، همواره از آن برای رسیدن به مفاهیم تقدس، وحدت و زیبایی در آثارشان بهره گیرند. نوع این تحقیق، کیفی و روش پژوهش توصیفی-تطبیقی است. جمع آوری اسناد نوشتاری و تصویری، به صورت کتابخانه ای بوده و چارچوب نظری تحقیق بر آراء فلاسفه سنت گرا تکیه دارد؛ که در پی پرسش های چیستی تقدس، وحدت و زیبایی بوده اند.    

تبلیغات