آرشیو

آرشیو شماره ها:
۲۵

چکیده

در زمینه ذهنیت، تصوُر و تصویرسازی غرب از شرق از زمان ادوارد سعید تا کنون پژوهش هایی شده است. با این حال هم سعید و هم دیگر مؤلفان کمتر به موضوعِ ایران باستان و تصویر و تصور آن در ادبیات کلاسیک غرب (یونان و روم) پرداخته اند. این درحالی است که اگر به نظریه میم یا ژنتیکِ فرهنگی معتقد باشیم، به نظر می رسد کلیشه ها و الگوهای ادبی موجود در سیمای ایران و ایرانیان در ذهنیت غربی دوره های بعدی (روم، بیزانس، قرون وسطی و عصر جدید) به دورانِ باستانیِ ایران برگردد. از آیسخولوس (مؤلف نمایشنامه <em>پارسیان</em>) و هرودت در سده پنجم پیش از میلاد تا واپسین تاریخ نگار کلاسیک یونانی عصر باستان، یعنی تئوفیلاکت سیموکاتا در سده هفتم میلادی، یک هزاره فاصله است که باید آن را نخستین هزاره ایران شناسی غربی نامید. در این میان، خاستگاه ذهنیتِ غربی را می توان در نخستین برخورد جدیِ دو تمدن یعنی دوره هخامنشی جست؛ جایی که مفاهیمی چون استبداد شرقی و آزادی غربی در ادبیات یونانی سکه زده شد. بدین ترتیب می توان گفت در ایران شناسی غربی همه راه ها به آتن عصرِ کلاسیک (سده ششم تا چهارم پ.م) ختم می شوند. بررسی عمیق تر نشان می دهد فهمِ یونانی از شرق و ایران کاملاً اسطوره زده و گاه شبیه سازی شده بر پایه انگاره کلیشه ای و سنتیِ مردان نسبت به زنان بود. پس شرق و ایران زنانه و غرب و یونان مردانه تصویر شدند. این پژوهش امیدوار است به شناختِ بهترِ فهمِ یونانی از ایرانیان دوره هخامنشی کمک کند تا بستری بهتر، برای آنچه تاریخِ ذهنیت گفته می شود، فراهم آید.

تبلیغات