آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۵

چکیده

با پیدایش سینما وظیفه جدیدی به نام لوکیشن به مجموعه وظایف معماری افزوده می شود. لوکیشن یکی از عناصر اصلی سینماست. لوکیشن در سینما آن اندازه پراهمیت است که در فیلم نامه ابتدای هر صحنه توضیح مختصری از لوکیشن به همراه زمان نوشته می شود. زیرا داستان سینمایی در زمان معلوم و مکان مشخص، امکان پذیر است.تا امروز آثار معماری بسیاری در مقام لوکیشن ظاهر شده اند اما فضایی که در سینما از اثر معماری برداشت می شود متفاوت با آن فضاسازی معمارانه ای است که در عالم واقع وجود دارد. در حقیقت فیلم ساز از اثر معماری بنا به خواست مطلوب خود، در اثر سینمایی استفاده می کند به همین خاطر است که یک معمار زبده تنها با دیدن فیلم گوژپشت نتردام قادر به بازسازی کلیسای نتردام نیست. اگر غایت معماری را خلق فضا بدانیم، ازآنجاکه در سینما فضاسازی، خود در خدمت بیان داستان دراماتیک قرار می گیرد، فیلمساز با استفاده از برخی وجوه معمارانه اثر، از معماری در خدمت بیان داستان خود استفاده می کند و بالطبع همانطور که زمان دراماتیک متفاوت با زمان واقعی است، اثر معماری هم در سینما با اثر موجود در عالم واقع متفاوت است. معماری در سینما واسازی و دوباره بازسازی می شود. معماری که روی پرده مشاهده می شود آنقدر شباهت به اصل اثر دارد که یادآور آن در ذهن بیننده باشد اما آنقدر متفاوت است که اگر بیننده ای اصل اثر را ندیده باشد، تنها با اطلاعاتی که از فیلم گرفته قادر به بازسازی و حتی درک فضای آن نیست؛ زیرا فیلم ساز با استفاده از اثر معماری فضای موردنظر خود را در فیلم خلق می کند. همینطور حسی که از دیدن اثر معماری در سینما به مخاطب منتقل می شود متفاوت با حسی است که شخص با حضور در فضا از اثر دریافت می کند.برای اثبات فرضیات مقاله به مقایسه فضا و منظر معماری خیابان شانزلیزه با آنچه در فیلم از نفس افتاده به نمایش در آمده پرداخته و اثبات شد که فیلم ساز به کمک تکنیک مونتاژ و زاویه دید و انتخاب نماهای خاص از خیابان و گسستن سیر نمایش، از خیابان شانزلیزه در فیلم سینمایی «از نفس افتاده» منظری از خیابان «شانزلیزه» به مخاطب ارائه می دهد که اگر نگوییم مغایر، اما حداقل متفاوت یا بهتر بگوییم متنافر با آن حسی است که رهگذر، از بودن و حضور در خیابان احساس می کند.

تبلیغات