رمان سرگذشت ندیمه به قلم مارگارت اَتوود مفهوم متفاوتی از زنانگی را در ساختار جامعه ای ضد اتوپیایی و بی رحم به نام جلید ارائه می دهد. در این حکومت استبدادی زنان براساس قدرت جفت گیری و توانایی تولیدمثل ارزش گذاری می شوند و هر نوع کنترل و سرکوب به بهانةة اصلاحات مذهبی و اجتماعی مشروع به شمار می آید. استثمار، شی ءشدگی، بیگانگی و استفادة ابزاری از بدن ندیمه را در سراسر این روایت می توان دید. در این راستا نگاه منفی و ابزاری نسبت به بدن زنانه در بافت اجتماعی توجیه می شود. اَتوود در این رمان نشان می دهد چگونه بدن زنان می تواند توسط ایدئولوژی مردسالارانه و با هدف اصلاحات مذهبی و اجتماعی مورد استثمار قرار گیرد. پژوهش حاضر با مطرح کردن دیدگاه های اجتماعی، مذهبی و سیاسی به تعریف هویت زنانه و ارزیابی زنان براساس ایدئولوژی حاکم می پردازد. بخش پایانی به موضوع نمود قدرتمند بدن زنانه به مثابة ابزاری ایدئولوژیک در رویارویی با قدرت حاکم بر سرنوشت جامعه اختصاص داده شده و تقابل آن را با نظام سرکوب گر نشان می دهد.