دوران نشانه اساساً دورانی الهیاتی است: هر نظامی که مبتنی بر یک مفهوم اساسی باشد، مفهومی که گردش نشانه ها را شکل می دهد، از اساس الهیاتی است. این مفهومِ محوری، در هر اندیشه نامی به خود گرفته: واقعیت، جوهر، هستی، حقیقت، خدا، لوگوس، عقل، غایت و... در این نظام(های) لوگوس محور، زنجیره دال ها معناداری و ثباتِ خود را از این مدلول استعلایی می گیرند. دریدا با خوانش واسازانه اش نشان داد که هیچ مدلولی نمی تواند از زنجیره دلالی بیرون افتاده و زبان را کران مند کند. این ایده انقلابی به فروپاشی نظامِ سلسله مراتبی تقابل های دلالی و درنتیجه هم رتبه و هم بودشدنِ دال ها می انجامد.با زدایشِ تقابل ها و هم مرتبه دانستن دال ها، منطق تفاوط ظهور می کند. در این منطق سخن از مرگ خدا گفتن یاوه است؛ هیچ مرگی در کار نیست، و نیز هیچ زنده شدنی. ما همواره در میانه یک بازی دائمی هستیم. کلمه(لوگوس)، دائماً زدوده و در عینِ حال نگاشته و بازنگاشته می شود. نا/الهیات، بطلان ادعای پایان الهیات است؛ نا/نظامِ نوینی است برای آنان که در مرزها می زیند.