با پیدایش نهضت علمی و پیشرفت علوم تجربی، چالش های فراوانی میان علم و دین به وجود آمد و دیدگاه های گوناگونی در این باره پدیدار گشت. علی رغم سایر دیدگاه ها، اندیشه برخی افراد در رابطه علم و دین از برجستگی ویژه ای در میان روشنفکران دینی برخوردار است. برخی از روشنفکران با استفاده از یافته های علوم تجربی، تلاش در توجیه علمی آموزه های دینی داشته و بر این باورند که علم و دین دارای دستاوردهای مشابهی هستند. پژوهش پیش رو با رویکرد تحلیل محتوای کیفی، به دنبال آن است با نگاهی دقیق، به مطالعه موردی بنیان فکری علم گرایانه مهندس بازرگان بپردازد. یافته های تحقیق نمایانگر آن است که این نحله از نواندیشان دینی به جهت تأکید مفرط در بهره گیری از آموزه های پوزیتیویستی، مبانی دین را به محاق می برند و در نهایت در وادی سکولاریسم، به دین حداقلی بسنده می نمایند.