قاعده تفسیری به قواعد کلی مفسران در تبیین آیات اطلاق می گردد که حمل خطاب های مفرد قرآن بر عموم مردم به جای شخص رسول اکرم (ص) یکی از این قواعد به شمار می آید. این قاعده که یکی از پرکاربردترین قواعد تفسیری همه مفسران در طول تاریخ است، بیشتر ذیل آیاتی که به نظر مفسر با شؤون پیامبر در تعارض بوده، به کار رفته است؛ به گونه ای که هرچند این قاعده منحصر در آیات عتاب نیست، اما استفاده حداکثری از آن ذیل آیات عتاب، این قاعده را تبدیل به گریزگاهی برای حل مسائل کلامی مفسران کرده؛ به طوری که در طول زمان هرچه از متقدمان فاصله گرفته و به دوران معاصر نزدیک شده ایم، تکیه بر این قاعده در تفسیر آیات عتاب بیشتر گردیده است. با این وجود مفسران با وجود استناد فراوان به این قاعده تفسیری، نه تنها مبانی خود در ضوابط به کارگیری آن را روشن نکرده اند، بلکه به شکلی نامنظم، متعارض و گاه برخلاف سیاق قطعی آیات، از آن استفاده نموده اند. افزون بر آنکه مخاطب بودن پیامبر در بسیاری از خطاب های مفرد و ارتکازات ذهنی مسلمانان بر این مسأله، نشانگر آن است که اصل در خطاب های قرآن، مخاطب بودن پیامبر و نه عمومیت خطاب بوده و استنباط خلاف آن نیازمند قراین جدّی است.