یکی از مهم ترین جنبه های بررسی و تحلیل متون ادبی توجه به انعکاس اندیشه ها، آرزوها، اندوه ها و حسرت های نویسنده درقالب سازوکارهای دفاعی است. در بررسی بازتاب ناخودآگاه نویسنده در آثارش معمولاً از روش های نقد روان کاوانه یا روان شناختی استفاده می شود و منتقد می کوشد با استفاده از قاعده های روان کاوی یا روان شناختی، تأثیر دغدغه های ذهنی مؤلف را در بخش های پنهان اثر آشکار کند یا گره های متن را بگشاید. در این مقاله، نگارندگان کوشیده اند بازتاب یکی از مهم ترین اضطراب های روانی سیمین دانشور، یعنی «درد سترونی»، را در مجموعه داستان کوتاه به کی سلام کنم؟ بررسی کنند، دردی که البته به شیوه جلال آل احمد در اثری مستقل منعکس نشده است، اما در جای جای داستان های دانشور به گونه های مختلف ظهور کرده و مجموعه به کی سلام کنم را به روایتی زنانه از سنگی بر گوری جلال بدل کرده است. موضوع اغلب داستان های این مجموعه درد سترونی است که با استفاده از بن مایه هایی چون فرزند، فرزندخوانده و نوه درقالب بن مایه های آزاد یا وابسته اثر به نمایش گذاشته می شود. دانشور در گسترش ناخودآگاه مسیله ناباروری از نمادهایی مانند پیرزنان نیز استفاده می کند. واکنش های شخصیت های داستان دربرابر سترونی را می توان ذیل سازوکار های دفاعی همچون فرافکنی، والایش و برون افکنی قرار داد. البته، در جریان بحث، به مناسبت، موضوع از جنبه های دیگری چون نقد اسطوره ای نیز بررسی خواهد شد.