با نگاه به ریشه کلمه "بومی"، برای درک جلوه بومی یک عنصر در فرهنگ یک سرزمین باید جلوه های مختلف عینی و ذهنی آن را در محصولات فرهنگی برخاسته از آن جستجو کرد. نمودهای عینی بیشتر از فضاهای کالبدی مانند شهرها، معماری و سایر محصولات مبتنی بر عینیت یافتن یک اندیشه قابل استخراج است و جلوه های ذهنی بیشتر از بروز ذهنیت اهالی یک سرزمین در هنرها و دریافت های ذهنی تر آنها حاصل می شود. در این مقاله برای درک جلوه بومی درخت در شهرهای مراکش به نحوه حضور درخت در مدینه های مراکش -به عنوان هسته اولیه شکل گیری شهر -و نحوه حضور آن در هنرهای مختلف مانند باغ سازی و هنرهای تزئینی رجوع شده است. بازدید نمونه های منتخب در مدینه شهرهای مراکش، استفاده حداقلی در به کارگیری درخت در مناطقی که حتی با مشکل تأمین آب نیز مواجه نیستند، نشان از نگاه بومی به این عنصر در شکل گیری شهرها به عنوان یکی از آثار تمدن بومی مراکش دارد. غیر از سبزینگی مربوط به منازل مسکونی در بافت، حضور درخت در سطح معابر و جداره های شهری غالباً صفر و بعضاً محدود به حضوری غیرکاربردی و منفعلانه بوده است. گرچه این موضوع در مدینه شهر مکناس به صورت دیگری اتفاق افتاده و درختان به عنوان یکی از مولفه های تعریف نقاط عطف محله نقش دارند، اما برخورد غالب در بهره گیری از درخت، استفاده حداقلی از آن است. با کنکاشی در هنرهای بومی مراکش نیز این اتفاق به گونه ای مشابه قابل شناسایی است؛ به طوری که حضور کم رنگ درخت و گیاه در نقاشی ها، هنر تزئینات و حتی هنر باغسازی که موضوع اصلی آن ایجاد محیط های سبز عمده است نشان از عدم وجود نگاه بومی به این عنصر است. بدین ترتیب می توان گفت جلوه بومی درخت در مراکش، «بی درختی» یا عدم جلوه گری درخت در فضاهای شهر است یا به عبارت دیگر درخت تبدیل به عنصر بومی در سرزمین مغرب نشده است.