مقاله حاضر در پی مطالعه کیفی ابعاد و ویژگی های جامعه شناختی کنش کارآفرینانه زنان خالق برندهای صنایع دستی است. در این مقاله در پی پاسخ به این سؤال کلی هستیم که زنان در حوزه برندهای صنایع دستی چگونه کنش کارآفرینانه انجام می دهند و این کنش چه ابعاد و ویژگی هایی دارد؟ بنا بر فهم متعارف، کارآفرینی و خوداشتغالی زنان، پاسخی به محدودیت های بازار کار رسمی و یا خروج از انزوای حوزه خصوصی تلقی می شود و بهترین انتخاب برای ایجاد توازن میان نقش های سنتی و نقش های مدرن است. بر اساس این فهم متعارف، زنان به دلیل این که نتوانسته اند در بازارهای کار رسمی و بخش اشتغال رسمی ورود پیدا کنند به بخش های غیررسمی و بازارهای اشتغال خانگی روی آورده اند. همچنین در این دیدگاه زنان به عنوان افرادی در نظر گرفته می شوند که از حیث اقتصادی وابسته اند و تنها برای تأمین مخارج زندگی یا کسب درآمد بیشتر کار می کنند. اگرچه نویسندگان این مقاله منکر فهم متعارف نیستند اما نتایج مطالعه کیفی حاضر که حاصل مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با 40 زن کارآفرین برندساز در حوزه صنایع دستی است، نشان می دهند که روایت زنان حاوی مفاهیم مهم دیگری است. مصاحبه شوندگان بازار کار رسمی را دستوری، انعطاف ناپذیر، یکنواخت و مطیع ساز می دانند. مصاحبه های عمیق نشان می دهد که زنان کارآفرین برندساز کسانی نیستند که نتوانسته اند در بازار کار رسمی جذب شوند، بلکه آنها به دلیل محدودیت های بخش رسمی در پی فراتر رفتن از ساختارهای موجود و قدم گذاشتن در مسیری خلاقانه و نو هستند. روایت ها نشان می دهد که این زنان خوداشتغالی را از روی استیصال و یا فرار انتخاب نکرده اند بلکه آگاهانه و خودخواسته استقلال مالی، خلاقیت، رجحان وظیفه محوری بر دستور محوری و انعطاف پذیری را انتخاب کرده اند.