عکاسی، نه یک شیوه ی تولید مکانیکی تصویر، بلکه یک رویه ارتباطی است. با تحقیقاتی که پیرامون کارکردهای عکس در ایران شده است، به ندرت با تحلیلی کیفی بر تاریخ این رسانه مواجه ایم. بنابراین، ضرورت پژوهشی، بر اساس واکاوی ساختارهای کلان جامعه ی ایران ایجاب می شود. نگارندگان می کوشند، فضای غالب عکاسی را در اکنون آن [1]واکاوی کنند. بدین منظور از دریچه ی «گفتمان» به آن نگاه می شود تا به این سؤال پاسخ دهند که در دوره ی حاضر، چه گفتمانی، چرا و چگونه صورت بندی شده است؟ و این گفتمان چه ارتباطی با گفتمان های پیشینش دارد؟ به عبارتی با تقابل گفتمان اکنون و تاریخ آن روبروئیم. بدین منظور، نگارندگان مروری تاریخی بر عکاسی ایران می کنند تا درک بهتری از اکنونش حاصل کنند. چارچوب روش شناختی این تحقیق را اندیشه های میشل فوکو و استوارت هال تشکیل می دهد. نگارندگان اثبات می کنند که بدنه ی کنونی عکاسی ایران در گفتمانی فرهنگی احاطه شده و این گفتمان در رابطه ای دیالکتیکی با گفتمان های سیاسی و اجتماعی تاریخش قرار دارد. بررسی روابط قدرت، نقش سیاست، سوژه و ابژه سازی مواردی هستند که به آن ها پرداخته خواهد شد.